ارسال به دیگران پرینت

مطهری خلوص‌گرا تا اصلاح‌طلبان التقاطی

در بحث از آزادی نیز شهید مطهری با همه‌ی دیدگاه‌های مثبتی که درباره‌ی اصل آزادی و نگاه بازی که به جایگاه این مقوله در دین اسلام و نظام اسلامی برآمده از انقلاب داشتند.

مطهری خلوص‌گرا تا اصلاح‌طلبان التقاطی

 در بحث از آزادی نیز شهید مطهری با همه‌ی دیدگاه‌های مثبتی که درباره‌ی اصل آزادی و نگاه بازی که به جایگاه این مقوله در دین اسلام و نظام اسلامی برآمده از انقلاب داشتند.

شهید مطهری را به‌راستی می‌توان ایدئولوگ نظام جمهوری اسلامی ایران دانست. تردیدی نیست که شهید مطهری، هم از لحاظ تئوریک و هم از لحاظ پراتیک، نقش مهمی در تئوریزه کردن انقلاب اسلامی و آینده‌ی نظام نوپای جمهوری اسلامی داشتند. ایشان به‌عنوان یکی از شاگردان برجسته‌ی امام خمینی (ره) در حوزه‌های وسیعی، پاسخ‌های اسلام ناب محمدی (ص) را به مسائل و موضوعات نظری و عملی مستحدثه‌ی فکر اسلامی، تبیین نموده‌اند. اسلام ناب اندیشه‌ای است که حضرت امام به‌عنوان یکی از مصلحین و احیاگران دینی تاریخ اسلام، پرچم آن را برافراشتند و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی تجلی این اندیشه است.

با وجود اینکه ترور این شهید بزرگوار به دست دشمنان انقلاب، انقلاب اسلامی را خیلی زود از حضور این سرمایه‌ی گران‌قدر محروم کرد، با این‌ حال، عمق اندیشه‌ی دینی و همین‌طور آینده‌نگری ایشان سبب شده است که آثار و آرای ایشان به‌عنوان بنیادهایی نظری و فکری انقلاب اسلامی، پاسخ‌گوی بسیاری از مقتضیات و مسائل تجربه‌ی 36ساله‌ی نظام جمهوری اسلامی باشد. بنابراین آرای شهید مطهری را در حوزه‌های گوناگون می‌توان ملاک و معیاری برای سنجش میزان انطباق یا انحراف جریانات فکری و سیاسی از مبانی و اصول انقلاب اسلامی در حوزه‌های گوناگون دانست.

یکی از موضوعات و مسائلی که شهید مطهری به آن بسیار پرداختند، مسئله‌ی آزادی، آزادی بیان و عقیده و همین‌طور حدود و ثغور آن با توجه به مبانی و اصول اندیشه‌ی اسلامی است. در این یادداشت، قصد داریم تا ضمن بررسی اندیشه‌ی شهید مطهری در باب آزادی بیان و عقیده، به مقایسه‌ی آن با مفهوم آزادی در چارچوب گفتمان جریان فکری‌سیاسی موسوم به اصلاح‌طلب بپردازیم. برای رسیدن به این مقصود، در قسمت اول، به تفاوت در مبانی معرفت‌شناختی استاد شهید مطهری با مبانی معرفت‌شناختی جریان فکری-سیاسی اصلاح‌طلب اشاره خواهیم کرد و در قسمت دوم مقاله، با توجه به چارچوب‌های معرفت‌شناختی پیشین، به تفاوت ماهوی در نگاه به مقوله‌ی آزادی و حدود و ثغور آن در این دو نگاه اشاره خواهیم کرد.

الف) تفاوت در مبانی معرفت‌شناختی اندیشه‌ی شهید مطهری و جریان فکری‌سیاسی اصلاح‌طلب

الف-1) اصول‌گرایی در اندیشه‌ی شهید مطهری

یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی اندیشه‌ی شهید مطهری این است که با وجود اینکه در حوزه‌ی مسائل گوناگون فکری و اجتماعی وارد شده‌اند، در تمامی این حوزه‌ها مباحث خود را مبتنی و استوار بر منابع دینی کرده‌اند. شهید مطهری به‌عنوان متفکری نوگرا، در حوزه‌های وسیعی ورود کردند. پاسخ به شبهات تفکرات ماتریالیستی مارکسیستی و سکولاریستی، پاسخ اسلام به مسائل روز و مقتضیات زمان و بسیاری از مسائل اجتماعی و فکری دیگر، تنها بخش‌هایی از این حوزه‌ها هستند. با این حال، نکته‌ی اساسی و برجسته در آرای ایشان این بوده است که شهید مطهری در تمامی این مباحث به‌شدت خلوص‌گرا و اصول‌گرا می‌اندیشیدند و متفکری به‌شدت ضدالتقاطی بودند و در تمامی مباحثات خود، با توجه به منابع و اصول کلامی، فقهی و فلسفی اسلامی، سعی در استخراج پاسخ‌ها داشتند.

اصول‌گرایی شهید مطهری ریشه در مبانی فلسفی و مبانی معرفت‌شناختی داشت. این مبانی معرفتی وقتی با آن ایمان و روحیات عمیق دینی گرد هم می‌آید، موجب می‌شود که ایشان به‌عنوان یک متفکر دینی اصیل در مقابل بدعت‌ها، انحرافات، التقاط‌ها، از خلوص و اصالت حقایق دینی و الهی و اصول فقه و کلام اسلامی دفاع نماید. ایشان در مقابل هر نوع التقاط مارکسیسم یا لیبرالیسم با اسلام، به‌شدت هوشیار بودند و فکر دینی را استوار و مبتنی بر منابع اصیل دینی می‌خواستند.

بنابراین در بحث از آزادی نیز شهید مطهری با همه‌ی دیدگاه‌های مثبتی که درباره‌ی اصل آزادی و نگاه بازی که به جایگاه این مقوله در دین اسلام و نظام اسلامی برآمده از انقلاب داشتند، ماهیت، هدف، حدود و ثغور آزادی را از متون و نصوص دینی استخراج می‌کردند و در باب حفظ خلوص دین و پرهیز از انحرافات فکری، یک اصول‌گرا بودند.

ایشان در مباحثشان پیرامون انقلاب اسلامی، برای حفظ انقلاب اسلامی و عدم انحراف آن، علاوه بر استقلال سیاسی و اقتصادی، بر استقلال مکتبی تأکید فراوان داشتند: «انقلاب ما آن‌وقت پیروز خواهد شد که ما مکتب و ایدئولوژی خودمان را، که همان اسلام خالص و بدون شائبه است، به دنیا معرفی کنیم. یعنی اگر ما استقلال مکتبی داشته باشیم و مکتبمان را بدون خجلت و شرمندگی، آن‌چنان‌که واقعاً هست به جهانیان عرضه کنیم، می‌توانیم امید پیروزی داشته باشیم. اما اگر قرار شود به اسم اسلام، یک مکتب التقاطی درست شود و روشمان این باشد که از هر جایی چیزی اخذ کنیم، ما در مقابل آن می‌ایستیم. منابع اسلامی معلوم‌اند، قرآن و سنت پیامبر و فقه اسلام و اصول معتبر اسلامی، همه‌وهمه مشخص‌اند.

این است که به عقیده‌ی من، این مکتب‌های التقاطی ضررشان برای اسلام از مکتب‌هایی که صریحاً ضداسلام هستند، اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست و انقلاب ما اگر می‌خواهد پیروزمندانه راه خودش را ادامه دهد، باید خود را از همه‌ی این پیرایه‌ها پاک کند و در راه احیای ارزش‌های اسلام راستین (اسلام قرآن و اهل‌بیت) حرکت کند.» (مطهری، 1372: 65)

الف-2) مبانی معرفتی جریان فکری-سیاسی اصلاح‌طلب

مراد از جریان اصلاح‌طلب در اینجا جریانی فکری-سیاسی است که از اوایل دهه‌ی 1370 با تجدیدنظرطلبی در برخی مبانی و رویکردها و متأثر از مباحثات روشن‌فکری دینی و مبانی لیبرالیستی، در قالب حلقه‌های «کیان» و «کیهان فرهنگی»، «سلام» و... قوام گرفتند و در چارچوب جریانی فکری-سیاسی پس از انتخابات 2 خرداد 1376 به‌مدت هشت سال، ارکان اجرایی و فرهنگی دولت هفتم و هشتم را در اختیار داشتند. مبانی فکری و معرفت‌شناختی این جریان در درون حلقه‌های مطبوعاتی و فکری اینان شکل گرفت و در این دوران هشت‌ساله، مبنای سیاست‌گذاری‌های کلان فرهنگی، اقتصادی و سیاست خارجی در کشور قرار گرفت.

اختلاف عمده‌ در مبانی معرفت‌شناختی این جریان فکری-سیاسی را با آرای شهید مطهری به‌طور خلاصه می‌توان در خطر التقاط‌گرایی دانست که شهید مطهری همواره نسبت به آن، در آینده‌ی انقلاب اسلامی، هشدار می‌دادند. البته شهید مطهری در دوران حیات فکری خود، عمده‌ی هم‌وغم خود را به اقتضای آن مقطع تاریخی، بر روی خطر التقاط اسلام با مارکسیسم قرار دادند، اما براساس آرای ایشان، هر نوع التقاط‌گرایی در اندیشه‌ی دینی، خطری بزرگ قلمداد می‌شد که باید مراقب آن بود.

مشکل از جایی آغاز می‌شود که این جریان فکری-سیاسی از مبانی و اصول دینی فاصله گرفته و متأثر از فراگیر شدن آموزه‌های لیبرالی پس از سقوط شوروی، به تجدیدنظر‌های اساسی در بنیادهای نظری فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می‌رسد. رسوخ مبانی فکری لیبرالیستی و پلورالیستی در درون این جریان را در دوران مدیریت اجرایی این جریان در کشور در حوزه‌ی مباحث نظری، مانند حدود و ثغور آزادی، نسبت دین و سیاست، اسلام و حقوق بشر، ولایت فقیه و... و همین‌طور در حوزه‌ی سیاست‌گذاری‌های فرهنگی و اجتماعی، آشکارا می‌توان تشخیص داد. (ر.ک.به: امیری، 1386)

بنابراین به‌طور کلی، این اختلاف معرفت‌شناختی را می‌توان تضاد مبانی معرفت‌شناختی اصول‌گرایانه و خلوص‌گرایانه‌ی شهید مطهری با مبانی معرفت‌شناختی التقاط‌گرایانه‌ی جریان فکری-سیاسی اصلاح‌طلب دانست. پلورالیسم جدید در مبانی معرفت‌شناسانه‌ی این جریان در حوزه‌ی دین و دین‌شناسی، در مقابل خلوص‌گرایی دینی شهید مطهری قرار می‌گیرد.

برمبنای این دو چارچوب معرفت‌شناختی، دو مفهوم متفاوت از آزادی نیز مفهوم‌پردازی می‌شود. فهم دقیق‌تر دریافت لیبرالی اصلاح‌طلبان از مفهوم آزادی در چارچوب سیاست لیبرالیزه کردن حوزه‌ی فرهنگی کشور را می‌توان با نگاهی به فضای مطبوعاتی کشور و تکثر روزنامه‌های زنجیره‌ای در آن مقطع مشاهده نمود که در آن، اصول قانون اساسی نظام و اعتقادات مسلم دینی یک ملت، به‌سادگی و به‌ بهانه‌ی آزادی بیان، در جامعه به تمسخر و استهزاء کشیده می‌شد و راه هرگونه نقد و نفی آن بسته بود.

ب) اختلاف ماهوی در مفهوم‌پردازی آزادی به حیث نظری

ب-1) مفهوم آزادی در اندیشه‌ی شهید مطهری

با توجه به مبانی معرفت‌شناختی اصول‌گرایانه و خلوص‌گرایانه‌ی شهید مطهری، می‌توان فهم بهتری از مفهوم آزادی و حدود و ثغور آن در آرای ایشان داشت. شهید مطهری مباحث عمیقی را از حیث فلسفی و کاربردی در حوزه‌ی آزادی داشته‌اند و بعضاً مسائلی را مطرح کرده‌اند که این روزها نیز گاه همان سؤالات در جامعه‌ی اسلامی ما مطرح می‌شود.

نکته‌ی مهم در اینجاست که مباحث شهید مطهری در باب آزادی، کاملاً روشن و آشکار است و هیچ جای ابهامی باقی نمی‌گذارد. در این قسمت، با توجه به بحثی که در قسمت اول یادداشت، مبنی بر سرایت آموزه‌های لیبرالیستی بر مبانی فکری جریان اصلاح‌طلب داشتیم، به تفاوت مفهوم آزادی در اندیشه‌های شهید مطهری، که بر بنیاد منابع و نصوص اسلامی استوار است و مفهوم آزادی لیبرالی که جریان فکری-سیاسی اصلاح‌طلب به‌شدت متأثر از این مبانی است می‌پردازیم. مفهوم آزادی در آرای شهید مطهری (با اینکه نگاه بسیار بازی به مقوله‌ی آزادی دارند و آزادی را یکی از ارزشمندترین ارزش‌های اسلامی می‌دانند)، کاملاً در تضاد و تقابل با مفهوم آزادی در معنای لیبرالیستی و شبه‌لیبرالیستی آن قرار دارد.

آزادی در اسلام

همان‌طور که اشاره شد، در اندیشه‌ی شهید مطهری، آزادی یکی از ارزشمندترین و والاترین ارزش‌های اسلامی است و ایشان در جای‌جای مباحثاتشان، اشارات فراوانی به جایگاه آزادی در اسلام داشته‌اند: «روح آزادی‌خواهی و حریت در تمام دستورات اسلامی به چشم می‌خورد.» (مطهری، 1372: 42) و نیز «تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلامی وجود دارد... اسلام دین حریت و آزادی است.» (همان: 53)

به‌طور کلی، در نظر استاد، برعکس آزادی لیبرالی، آزادی هدف نیست و ارزش آزادی برخلاف آزادی لیبرالی، فی‌نفسه نیست. آزادی در اندیشه‌ی مطهری یک راه و روش برای رسیدن به مقصد است. آزادی خود هدف و مقصد نیست، بلکه تنها معبد و گذرگاهی است برای دستیابی به هدف‌هایی برتر و بالاتر. به تعبیر خود ایشان، آزادی کمال وسیله‌ای است، نه کمال هدفی: «هدف انسان این نیست که آزاد باشد،‌ ولی انسان باید آزاد باشد تا به کمالات خودش برسد. آزادی یعنی اختیار. انسان در میان موجودات تنها موجودی است که خود باید راه خود را انتخاب کند و حتی به تعبیر دقیق‌تر، خودش باید خودش را انتخاب کند؛ همچنان‌که یک موجود مجبور نمی‌تواند به آنجا برسد. پس آزادی، یک کمال وسیله‌ای است، نه تنها یک کمال هدفی.» (مطهری، 1367: 346)

بنابراین آزادی در اندیشه‌ی شهید مطهری، به‌خودی‌خود دارای تقدس و ارزش نیست،‌ بلکه از آن جهت ارزشمند و متعالی است که انسان می‌تواند به آن وسیله، به حرکت درآید و در مسیر زندگی خود دست به انتخاب بزند و جهت زندگی خویش را برگزیند: «با آزادی است که ممکن است انسان به عالی‌ترین کمالات و مقامات برسد و ممکن است به اسفل‌السافلین سقوط کند.» (همان: 347)

بنابراین آزادی با تمام ارزش و جایگاهی که در اندیشه‌ی شهید مطهری دارد، هدف نیست، بلکه وسیله است. چیزی که صلاحیت محدود کردن آزادی را دارد، هدفِ آزادی است. در آزادی لیبرالی، آزادی‌ فرد، غیر از آزادی دیگران، هیچ حدومرزی ندارد، اما مرز آزادی در اسلام، علاوه بر این، مصلحت خود فرد و مصلحت جامعه نیز هست. برای نمونه، اگر کسی بخواهد به‌صورت پنهانی و در منزل خود، مشروب بخورد، آزادی غربی می‌گوید که این فرد مزاحم کسی نیست و می‌تواند این کار را انجام دهد، اما اسلام اجازه نمی‌دهد و می‌گوید مصلحت فرد و جامعه اقتضا می‌کند که این کار را انجام ندهد.

حدود و ثغور آزادی بیان در آینده‌ی انقلاب اسلامی

در باب آزادی تفکر و آزادی بیان نیز شهید مطهری مبتنی بر آموزه‌های اسلامی، نگاه بسیار بازی دارند، اما در اینجا نیز قید و مرز مهمی را برای آزادی مطرح می‌کنند و آن توطئه و نیرنگ، اغفال و فریب مردم است. ایشان می‌گوید: «من اعلام می‌کنم که در جمهوری اسلامی، هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه‌ها و تفکرات اصیلشان را عرضه کنند. البته تذکر می‌دهم که این امر سوای توطئه و ریاکاری است. توطئه ممنوع است، اما عرضه‌ی اندیشه‌های اصیل، آزاد.» (مطهری، 1372: 11)

ایشان در یکی از آخرین گفت‌وگوهای خود در آستانه‌ی برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی، که در باب ماهیت جمهوری اسلامی انجام شد، بار دیگر قید توطئه و اغفال مردم را در آزادی بیان، مطرح کردند: «گروهی ممکن است به دروغ و اغفال دست بزنند و هزاران دروغ به نام آزادی مطرح کنند و حتی به کسانی بهتان بزنند و سند علیه آن‌ها بسازند و... اینجاست که مرزی روشن برای آزادی جلوه می‌کند و آزادی بیان محدود می‌گردد.

حالا در اینجا باید بگوییم چون کشور ما آزاد است، پس باید بگذاریم او حرف‌های خودش را در میان مردم پخش کند و آیا اگر ما جلوی دروغ و اغفال را بگیریم، مرتکب سانسور شده‌ایم؟ حرف ما این است که دروغ را و خیانت را باید سانسور کرد و نباید اجازه داد به نام آزادی فکر و عقیده، آزادی دروغ در میان مردم رایج بشود.

آزادی ابراز عقیده یعنی اینکه فکر خودتان را، یعنی آنچه را واقعاً به آن معتقد هستید بگویید؛ حال آنکه شما می‌خواهید به نام آزادی عقیده، دروغ بگویید. آنکه شما به او اعتقاد دارید، لنین است. بسیار خوب، پس عکس لنین را هم بیاورید. ولی من می‌پرسم چرا عکس پیشوای ما را می‌آورید؟ وقتی عکس امام را می‌آورید، در واقع می‌خواهید به مردم بگویید ما راهی را می‌رویم که این رهبر می‌رود، در صورتی که شما می‌خواهید به راه دیگری بروید. دروغ گفتن برای چه؟ اغفال چرا؟ و آزادی فکر را با آزادی اغفال و آزادی منافق‌گری و آزادی توطئه کردن که نباید اشتباه بکنیم.» (مطهری، 1372: 51)

تفاوت آزادی بیان و آزادی عقیده

شهید مطهری در مباحثشان، میان آزادی بیان (و اندیشه) و آزادی عقیده، تفاوت می‌گذارند. ایشان در کتاب «جهاد» می‌فرمایند: «فرق است میان آزادی فکر و میان آزادی عقیده. فکر منطق است، انسان یک قوه‌ای دارد به نام قوه‌ی تفکر که در مسائل می‌تواند حساب بکند و انتخاب بکند؛ براساس تفکر و منطق و استدلال. ولی عقیده به معنی بستگی و گره‌خوردگی است. ای‌بسا عقیده‌هایی که هیچ مبنای فکری ندارد، صرفاً مبنایش تقلید است، تبعیت است، عادت است، حتی مزاحم آزادی بشر است. آنچه که از نظر آزادی بحث می‌کنیم که باید بشر در آن آزاد باشد، فکر کردن است.» (مطهری، 1373: 55)

ایشان اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را نیز از همین زاویه نقد می‌کند که هر عقیده‌ای را آزاد دانسته است و معتقدند: «در راه واقعی برای سعادت بشر نباید گفت عقیده‌ی یک انسان، ولو آن عقیده بر مبنای تفکر نباشد، آزاد است.» (مطهری، 1372: 107)

در نظر شهید مطهری، حق طبیعی و فطری بشر این نیست که هر عقیده‌ای را برگزیند، محترم خواهد بود، زیرا بسیاری از عقیده‌ها و باورها، ستم به بشریت است؛ مانند بت‌پرستی. ایشان در این باب می‌فرمایند: «از نظر اسلام، این حرف درست نیست. اسلام می‌گوید انسان محترم است، ولی آیا لازمه‌ی احترام انسان این است که [هر] انتخاب او محترم باشد؟ یا لازمه‌ی آن این است که استعدادها و کمالات انسانی محترم باشد... یعنی انسانیت محترم باشد.» (مطهری، 1376: 222).

ب-2) مفهوم آزادی در چارچوب گفتمان اصلاح‌طلب

با توجه به مبانی معرفت‌شناختی متفاوت میان اندیشه‌ی شهید مطهری با جریان فکری-سیاسی اصلاح‌طلب، معنا و مفهوم آزادی و حدود و ثغور آن نیز براساس این دو مبنای معرفت‌شناختی متفاوت، ماهیتی متفاوت از هم می‌یابند. نکته‌ی مهم در اینجاست که همان‌طور که در ابتدای یادداشت نیز اشاره شد، اندیشه‌ی شهید مطهری به‌عنوان ایدئولوگ انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، در تمامی هویت و اجزای جمهوری اسلامی ساری و جاری است و معرفت‌شناسی ایشان را می‌توان بنیاد معرفت‌شناسی انقلاب اسلامی دانست. بنابراین تفاوت معرفت‌شناسی جریان فکری-سیاسی اصلاح‌طلب را با معرفت‌شناسی شهید مطهری می‌توان اساساً فاصله‌گیری و زاویه‌ی معرفت‌شناسی این جریان با معرفت‌شناسی انقلاب اسلامی ارزیابی کرد.

به‌طور کلی می‌توان تضاد اصلی مفهوم آزادی در گفتمان اصلاح‌طلبی را با مفهوم آزادی در اندیشه‌ی شهید مطهری، به نزدیک شدن مفهوم آزادی در گفتمان این جریان به مفهوم آزادی لیبرالی دانست. این گفتمان که عمدتاً از برخی حلقه‌‌های مطالعاتی مثل محفل «کیان» برآمده و یا پیرو مباحث فکری و سیاسی ملی‌مذهبی‌ها و روشن‌فکران مذهبی بود، مفاهیم مطرح‌شده همچون آزادی، جامعه‌ی مدنی، مردم‌سالاری و تساهل و تسامح را براساس بسترها و معانی غربی و لیبرالی آن تعریف می‌کرد. از نگاه این گفتمان، «ایرانی‌ها یا باید این مفاهیم را با معانی غربی آن بپذیرند و یا به‌طور کامل آن‌ها را رد کنند.» (مجتهد شبستری، 1384: 69)

حلقه‌های فکری این جریان، که در محافلی همچون «کیان» و مرکز مطالعات استراتژیک ریاست‌جمهوری، با تفکرات لیبرالی و با عناوین نوگرایی دینی جمع شده بودند، در کار تئوریزه ساختن و عملیاتی کردن مفهوم لیبرالی از آزادی بودند. این جریان، که پس از دوم خرداد ارکان اجرایی و فرهنگی دولت را نیز در اختیار گرفت، با این حال، پروا می‌کرد از اینکه لیبرال خوانده شود. با اینکه بسیاری از سیاست‌گذاری‌های کلان فرهنگی و همین‌طور اکثر مصوبات ردشده‌ی مجلس ششم، سمت‌و‌سوی لیبرالی داشتند، اما این جریان عموماً ابا داشتند که خود را لیبرال بنامند. ولی عموم مخالفان و طرفداران دولت هفتم و هشتم، پروژه‌ی اصلاحی آن را پروژه‌ای معطوف به لیبرالیزه کردن جامعه می‌دانستند؛ با اینکه اصلاح‌طلبان جام لیبرالیسم را برگرفته و نام آن را فرونهاده بودند.

قید نفاق

همان‌طور که اشاره شد، یکی از مهم‌ترین مرزهایی که شهید مطهری برای آزادی بیان قائل بود، قید اغفال، نفاق و نیرنگ بود. ایشان معتقد بودند: «احزاب و افراد در حدی که عقیده‌ی خودشان را صریحاً می‌گویند و با منطق خود به جنگ منطق ما می‌آیند، آن‌ها را می‌پذیریم. اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام، افکار و عقاید خودشان را بگویند، ما حق داریم که از اسلام خودمان دفاع کنیم و بگوییم اسلام چنین چیزی نمی‌گوید، حق داریم بگوییم به نام اسلام این کار را نکنید.» (مطهری، 1372: 17) این دقیقاً خطری بود که شهید مطهری پیش‌بینی می‌کردند و در این مقطع اتفاق افتاد. بدین معنا که سکولاریسم و لیبرالیسم با تابلوی قرائت نو از اسلام و با حربه و شعار آزادی بیان و آزادی اندیشه در فضاهای فرهنگی، دانشجویی و... مطرح می‌شدند و آشکارا ارزش‌های اسلامی و دینی را مورد هجمه و نقد قرار می‌دادند.

حرف شهید مطهری این است که در جمهوری اسلامی، همه‌ی گروه‌ها می‌توانند آزادی بیان و فعالیت داشته باشند، ولی با تابلوی خودشان، نه تابلوی اسلام.در این دوره، ما شاهد جریانی بودیم که معتقد به مکتب لیبرالیسم بودند، اما با استفاده از تابلوی اسلام و عکس امام، تفکر خود را مطرح می‌کردند. ایشان می‌فرمایند: «اما اگر قرار شود به اسم اسلام یک مکتب التقاطی درست شود، ما در مقابل این می‌ایستیم... منابع اسلامی معلوم‌اند. قرآن و سنت پیامبر و فقه اسلام و اصول معتبر اسلامی، همه‌وهمه مشخص‌اند. از آن طرف، آن حرف‌هایی را که شما به نام اسلام می‌زنید، مشخص است.» (مطهری، 1372: 51)

قید توطئه

قید و مرز دیگری که شهید مطهری برای آزادی مطرح می‌کنند، قید توطئه است: «همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه‌ها و تفکرات اصلی‌شان را عرضه کنند. البته تذکر می‌دهم که این امر سوای توطئه است. توطئه ممنوع است، اما عرضه‌ی اندیشه‌های اصیل، آزاد. بیاییم حرف‌هایمان را صریح بزنیم. شما که به آیت‌الله خمینی اعتقاد ندارید و وقتی که با هم می‌نشینید، می‌گویید ما تا فلان مرحله با این مرد هستیم و بعد این‌چنین با او مبارزه می‌کنیم، چرا عکس او را در تظاهرات خودتان بلند می‌کنید؟ چرا دروغ می‌گویید؟» (مطهری، 1372: 52)

تفاوت آزادی اجتماعی و آزادی معنوی

نکته‌ی اختلاف و تضاد عمده‌ی دیگر در آزادی مدنظر شهید مطهری با آزادی لیبرالی مورد نظر جریان اصلاح‌طلب را می‌توان در تفاوت و اولویتی دانست که شهید مطهری میان آزادی اجتماعی با آزادی معنوی قائل بود. برای شهید مطهری، آزادی اجتماعی که به معنایی رهایی از اسارت دیگران است، اهمیت فراوانی دارد، اما هدف و غایت آن، رسیدن به آزادی معنوی و رها شدن از قید اهوای نفسانی است. اما آزادی مورد نظر جریان اصلاح‌طلب، که در دوران حاکمیت فرهنگی این جریان اجرا شد، تأکید بر آزادی اجتماعی و لیبرالیزه کردن حوزه‌ی فرهنگ و جامعه بوده است.

شهید مطهری می‌فرماید دموکراسی‌های موجود در غرب، تنها به آزادی اجتماعی بسنده کرده‌اند و به آزادی معنوی، آن‌گونه که شایسته است، بها نداده‌اند. با این حال، بزرگ‌ترین ارمغان انبیا، آزادی معنوی است. شهید مطهری در تفاوت این دو می‌فرماید: «آزادی اجتماعی، آزادی انسان است از قید و اسارت افراد دیگر، ولی آزادی معنوی... در واقع، آزادی انسان است از قید و اسارت خودش.» (مطهری، 1389: 28)

ایشان آزادی منهای آزادی معنوی را نوعی حیوانیت رهاشده قلمداد کرده و معتقدند: «غربی‌ها به نام جهان آزاد و دفاع از صلح و آزادی، تمام آزادی‌ها، حقوق‌ها را سلب و بندگی و بردگی ایجاد کرده‌اند و این به‌خاطر آن است که آزادی معنوی ندارند، تقوا ندارند و در ناحیه روح خویش آزاد نیستند.» (مطهری، 1392: 83)

نتیجه‌گیری

با نگاهی به مبانی معرفت‌شناختی شهید مطهری، که متفکری شدیداً ضدالتقاطی و خلوص‌گرا بودند، با مبانی معرفت‌شناختی جریان فکری-سیاسی اصلاح‌طلب، که به‌شدت متأثر از مبانی لیبرالیستی است، آشکار شد که چگونه مفهوم آزادی و حدود و ثغور آن در این دو چارچوب معرفت‌شناختی متمایز، ماهیتی متفاوت یافته است.

علاوه بر ماهیت متفاوت مفهوم آزادی در این دو اندیشه، شهید مطهری در مباحثات راهبردی خود در باب آینده‌ی انقلاب اسلامی، دقایق و ظرایفی را هشدار دادند که به حیث عملی نیز پاسخ گوی بسیاری از مسائل جاری در باب مناقشات پیرامون آزادی و آزادی بیان در نظام جمهوری اسلامی است.

شهید مطهری ضمن تأکید بر آزادی بیان، قید نفاق و توطئه را برای آن مطرح کردند. بدین معنا که اندیشه و بیان آزاد است، اما نفاق و توطئه و براندازی ممنوع است. قید نفاق به این معناست که بیان و اندیشه در جمهوری اسلامی آزاد است، اما نمی‌توان به نام اسلام و به نام امام، اندیشه‌های لیبرالیستی را ترویج داد و در حرکت انقلاب اسلامی انحراف ایجاد کرد. قید توطئه نیز به این معناست که بیان و اندیشه در جمهوری اسلامی آزاد است، اما هدف باید حقیقت‌جویی باشد و نه تشویش اذهان جامعه به قصد توطئه و براندازی.

به‌طور کلی، بزرگ‌ترین دغدغه‌ی شهید مطهری، حفظ نهضت اسلامی در مسیر اسلام و حفظ خلوص ایدئولوژیک نهضت اسلامی بود که جان خود را در همین راه گذاشتند. نقش شهید مطهری در حفظ خلوص فکری انقلاب بسیار حیاتی بود و اینکه امام (ره) شهید مطهری را مسئول تشکیل شورای انقلاب می‌کنند، برای همین بود. برای اینکه می‌دانستند ایشان انسانی است که به انحرافات فکری حساسیت دارد و اجازه نمی‌دهد هر فردی و هر تفکری وارد شورای انقلاب و دستگاه رهبری نهضت اسلامی شود.

پینوشت:

مطهری، مرتضی (1372)، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، انتشارات صدرا.

مطهری، مرتضی (1367)، انسان کامل، انتشارات صدرا.

مطهری، مرتضی (1373)، جهاد، انتشارات صدرا.

مطهری، مرتضی (1376)، آشنایی با قرآن، جلد 3، تهران، انتشارات صدرا.

مطهری، مرتضی (1389)، آزادی معنوی، انتشارات صدرا.

منبع : تسنیم
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه