ارسال به دیگران پرینت

تلاش برای خودکفایی با چه پیامدهایی همراه است؟ | تهدید آتارکی

اگر بخواهیم تصور کنیم تمام ظرفیت های تولید در خدمت خودکفایی کشور قرار گرفته و با تکیه بر شعار اقتصادی سالهای اخیر اقتصاد مقاومتی ما را به بی نیازی از دنیا سوق داده، خواندن عناوینی که از کمبود در کالاهای ضروری یا گرانی بی سابقه آنها خبر می دهند، اجازه خوشبینی را از ما می گیرند.

تلاش برای خودکفایی با چه پیامدهایی همراه است؟ | تهدید آتارکی

اگر بخواهیم تصور کنیم تمام ظرفیت­های تولید در خدمت خودکفایی کشور قرار گرفته و با تکیه بر شعار اقتصادی سالهای اخیر – اقتصاد مقاومتی – ما را به بی نیازی از دنیا سوق داده، خواندن عناوینی که از کمبود در کالاهای ضروری یا گرانی بی سابقه آنها خبر می­دهند، اجازه خوشبینی را از ما می­گیرند. واژگان جذاب و فریبنده­ای همچون استقلال، خودکفایی، یا خود اتکایی در برابر خبرهایی از کمبود دارو و سرم، اختلال در عرضه واکسن­های داخلی، گرانی و نایابی اقلام غذایی و در کنار این همه، زوال منابع طبیعی ضروری برای تولید، بسیار رنگ پریده و بی رمق به نظر می­رسند. و حالا که رئیس دولت سیزدهم وعده می­دهد که می­خواهد در بخش کشاورزی نگاه را به تولید داخلی و قطع وابستگی از واردات معطوف کند، نگرانی آنها که با مفاهیمی چون آتارکی و پروتکشنیسم و تجربه تلخ آن در تشدید فقر و بحران اقتصادی در تاریخ جهان آشنایند، شدت گرفته است. نا امید کننده خواهد بود اگر سیاستمداران ما تصور کنند که اقتصادهای پیشرفته دنیا هر چه نیاز دارند در داخل کشورشان تهیه می­کنند! اجازه بدهید از تجربه نزدیک ایالات متحده در رسیدن به خودکفایی برایتان بگوییم. پس از وقوع پاندمی، ترامپ در گفت­وگویی با فاکس نیوز گفت: «ما نباید از زنجیره­های تامینی استفاده کنیم که خارج از کشور ایجاد شده، باید همه آنها را در ایالات متحده داشته باشیم. شرکت­هایی داریم که این کار را انجام می­دهند.» سخنان بلند پروازانه ترامپ، تلاش برای تقویت امنیت ملی و واکنش به پاندمی به نظر می­آمد، اما تحلیل کارشناسان چیز دیگری بود. آنها تهدید آتارکی اقتصادی را در این جملات حس می­کردند. انجام دادن همه کار در داخل مرزهای آمریکا ایده جذابی به نظر می­رسید اما در عمل دور از واقعیت بود.

در همان زمان اقتصاددانان هشدار دادند که اصول اولیه علم اقتصاد در این گفته­ها، نادیده گرفته شده است. این تفکر که همه کشورها میتوانند از تجارت بین المللی منتفع شوند ناشی از ایده­های اسمیت و ریکاردو و در اواخر قرن 17 و 18 بود اما تجربیات و تحقیقات مدرن هم بر آن صحه گذاشت. تجارت، ایده­های تقسیم کار و تخصص را به رسمیت می­شناسد و در سطح بین المللی به کار می­بندد. ملت­ها باید در ارائه آنچه در تولیدش کارآمدتر هستند تخصص پیدا کنند. داگلاس ایروین اقتصاددان، در کتاب «تجارت آزاد زیر آتش» می­نویسد: تجارت، نه تنها با تخصیص منابع یک کشور به کارآمدترین کاربردها، بلکه با افزایش بهره­وری آن منابع، باعث بهبود عملکرد اقتصادی می­شود.

تحقیقات موسسه پترسون نشان می­دهد که درآمد واقعی ایالات متحده به دلیل تلاش­های آزاد سازی تجارت از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون 9 درصد، یعنی بیش از دو تریلیون دلار افزایش یافته است. در نقطه مقابل، از اتحاد جماهیر شوروی گرفته تا چین و کره شمالی، آتارکی، سیاستی در جهت ایجاد فقر بوده است به جای آنکه در خدمت غنی کردن کشور قرار گیرد. حتی در مورد خود کفایی­های محدودتر برای مواد و محصولات اولیه، آتارکی آنقدر که به نظر میرسد قوی عمل نکرده است.

همه گیری کووید 19 درس­های جدیتری برای پرهیز از آتارکی داشت. مارتین سندبو، در فایننشال تایمز می­نویسد:

بی تردید تاب آوری ملی در برابر پاندمی (و سایر بلایا مانند جنگ) مستلزم دسترسی یک کشور به کالاهای اساسی است. همانطور که از تجربه کشوری مانند سوئیس با آن ذخایر عظیم برمی­آید هیچ چیز نباید مانع از تامین ذخایر انبوه اضطراری برای مایحتاج مردم از جمله مواد غذایی، داروها یا تجهیزات پزشکی شود. مانع اما چیز دیگری است: عدم تمایل سیاستمداران برای ذخیره محصولاتی که ممکن است هرگز مورد استفاده قرار نگیرند و ناگزیر در انبارها باقی بمانند.

اقتصادهای بزرگتر می­توانند با درجه بیشتری از آتارکی، از بحران­ها رهایی پیدا کنند. اما اگر از نزدیک وقایع را بررسی کنید مثلاً می­بینید که تولید کنندگان داخلی در ایالات متحده – جایی که کارخانه­های تولید کت و شلوار به تولید ماسک روی آوردند – یا در انگلستان، آلمان یا دیگر کشورها با چه سرعتی کارخانه­ها را بازتجهیز کردند تا به نیازهای بحران پاسخ دهند. بنابراین حتی در کشورهایی با برنامه ریزی دولتی، اگر بتوان تولید را در چند هفته تغییر داد، فقدان ظرفیت تولیدی ضروری قابل جبران است. پاندمی اما نشان داد اکثر کشورها این آمادگی را نداند. آنها با کنترل هوشمندانه جهانی شدن و نه با پشت کردن به آنها می­توانند تاب آوری ملی خود را در برابر بحران­ها افزایش دهند.

آنچه از زبان سیاستمداران خودکفایی نامید می­شود اما، مرز بسیار نزدیکی با آتارکی دارد. همان مفهومی که اقتصاددانان را نگران  می­کند. آیا آتارکی می­تواند تهدیدی برای اقتصاد و جامعه باشد؟

اقتصاد آتارکی

ایده آتارکی آن است که تولید اقتصادی باید تا آنجا که ممکن است به جغرافیای دولت – ملت محدود باشد. ایده­ای که در گذشته و حتی همین اواخر، رهبران بسیاری را تحت تاثیر خود قرار داد. در عصری که زنجیره تامین جهانی بیش از هر زمان دیگری در هم تنیده شده، درک درست از این مفهوم کمک می­کند تا از تهدیدهای آن فاصله بگیریم، این نوشتار، مانند درس نام­های است که نشان می­دهد هر ایده­ای هر قدم هم در تئوری و عمل رد شده باشد، باید آنقدر ضعیف شود تا مطمئن شوید در شرایط مناسب دوباره از گور برنمی­خیزد!

ایده آتارکی در تقابل کامل با تئوری تجارت آزاد قرار دارد. از نظر آدام اسمیت، اساس ایجاد ثروت گسترش تقسیم کار است. هرچه این امر گسترده­تر باشد – چه خارج از خانواده، خارج از شهر و چه فراتر از مرزهای یک کشور – فرصت­های بیشتری برای ایجاد یک جامعه مرفه وجود خواهد داشت. این دیدگاهی است که در قرن نوزدهم به رغم فشارهای آتارکیست­ها حاکم شد. از آن پس، ناسیونالیسم اقتصادی به عنوان آموزه­ای ارتجاعی و منسوخ کنار گذاشته شد و دولت­ها با حذف کوچکترین تعرفهها، راههای دیگری برای کسب پول پیدا کردند.

مهم نیست که موفقیت های تجارت آزاد، تا چه اندازه بدیهی و محرز بوده؛ ایده آتارکی همواره در کمین باقی مانده است. این امر با تمایل ساده تولید کنندگان داخلی برای محافظت از بازارشان در برابر محصولات ارزان­تر خارجی آغاز می­شود. سپس، بر اثر خطاهای ساده اقتصادی سیاستمداران گسترش پیدا میکند. شعارهای آنها فریبنده است: اصلاً چه معنا دارد که محصولات تولید شده در خارج از کشور، وارد شوند؟ آیا این برای اشتغال داخلی هزینه ندارد؟ آیا ثروت ملی و استعدادهای داخلی را از بین نمی­برد؟

این همان سوالات گمراه کننده­ای بود که باعث شد در سال 1930 و در پی ریز بازار سهام آمریکا، کنگره این کشور رای به افزایش تعرفه­ها دهد با این تصور اشتباه که به بهبود اقتصاد کمک خواهد کرد. اما قانون تعرفه­های smoot – Hawley اقتصاد را به چاه عمیق­تری سوق داد. از همان سال، مینارد کینز نیز تلاش مادام العمر خود را به نقد تجارت آزاد و مدل سازی برای آتارکی اختصاص داد. او کوشید خودکفایی را به شیوه­ای دیگر تبیین کند:

«من به جای همدلی با کسانی که در پی به حداکثر رساندن در هم تنیدگی اقتصادی کشورها هستند، با کسانی که آن را به حداقل میرسانند، سمپاتی دارم. ایده­ها، دانش، هنر، مهمان نوازی و سفر، چیزهایی هستند که باید مطابق طبیعت خود، بین المللی باشند، اما اجازه دهید کالاها در هر زمان که از نظر منطقی و راحتی امکان پذیر است، وطنی شوند. و مهم­تر از همه اجازه دهید امور مالی در درجه اول ملی باشد. با این حال، و همزمان، کسانی که به دنبال رها کردن کشور از وابستگی­ها هستند باید آهسته و محتاط حرکت کنند هدف نباید تیشه زدن به ریشه­ها باشد در عوض باید گیاه را طوری پرورش دهید که در جهت دیگری رشد کند.»

در همان زمان، وضعیت روسیه فاجعه بار بود. استالین تا سال 1929 کنترل را به دست آورده بود. هنگامی که کینز مقاله مقاله خود را منتشر کرد قحطی اوکراین به نهایت خود رسیده بود. شش تا هفت میلیون نفر بر اثر گرسنگی یا قتل عمدی جان باختند. موسولینی دیکتاتور ایتالیا بود در آلمان حزب نازی بیشترین کنترل را در دست داشت و سیاست ملی آتارکی را با عنوان Lebensraum پیش می­برد. مردم هم در کمبود و انزوا جان می­سپردند!

یک دهه بعد و در سال 1944، میزس در کتاب «دولت قادر مطلق»(Omnipotent Government)  بر تهدیدهای جدی آتارکی تاکید گذاشت و نوشت: تقسیم کار بین المللی در مقایسه با آتارکی اقتصادی، یک سیستم تولیدی کارآمدتر است. مقادیر مشابهی از نیروی کار و عوامل مادی تولید، به خروجی بالاتری منجر می­شود. این مازاد تولید به نفع همه است. پرتکشنیسم و آتارکی همیشه سبب می­شود تولید از مراکزی که شرایط در آنها مطلوب­تر است – یعنی جایی که خروجی به نسبت ورودی فیزیکی یکسان، بیشتر است – به مراکزی که مطلوب نیستند منتقل شود. منابعی که بهره­وری بیشتری دارند بلا استفاده می­مانند در حالی که منابعی با بهره­وری تلاش­های بشر و در نتیجه، کاهش استانداردهای زندگی در سراسر جهان است.

او ادامه می­دهد: پیامدهای اقتصادی سیاست­های پروتکشنیستی و گرایش به آتارکی برای همه کشورها یکسان است – هدف آلمان آتارکی نیست، چرا که مشتاق جنگ افروزی است. هدف آن جنگ است زیرا می­خواهد به آتارکی برسد؛ زیر می­خواهد در خودکفایی اقتصادی زندگی کند.

نتیجه­گیری او نمی­تواند از این واضحتر و دقیق­تر باشد: تمدن ما بر اساس تقسیم کار بین المللی بنا شده است نمی­تواند با آتارکی دوام بیاورد. ایالات متحده و کانادا کمتر از دیگر کشورها متحمل ضرر خواهند شد اما حتی در این کشورها هم عایق­بندی اقتصادی سبب کاهش چشمگیر رفاه می­شود. اروپا چه متحد، چه تجزیه شده، در جهانی که هر کشور از نظر اقتصادی خودکفاست، سرنوشت بدی خواهد داشت.

پس از جنگ جهانی دوم دیدگاه میزس غالب شد. اکثر کشورهای جهان در حرکت به سوی تجارت آزاد به اجماع رسیدند و طی چندین دهه رویه­ها به سمت تجارت آزاد گسترش پیدا کرد. اما حالا، کارشناسان دوباره از بازگشت آتارکی خبر می­دهند!

خود زنی با خودکفایی غذایی

اجازه بدهید به ابتدای این نوشتار برگردیم. جایی که از عزم رئیس دولت جدید، برای خودکفایی بخش کشاورزی سخن گفتیم. بحث بر سر کاربرد خودکفایی غذایی به عنوان یک هدف سیاسی ملی، پیشینه­ای طولانی دارد. اغلب دولت­ها از نظر تاریخی، در سیاستهای اقتصادی و کشاورزی خود، خودکفایی غذایی را به عنوان اقدامی برای امنیت ملی در اولویت قرار می­دهند. اطمینان از میزان خودکفایی در مواد غذایی می­تواند آنها را در برابر اختلال در عرضه که ممکن است در شرایط بحرانی به وجود آید محافظت کند.

اما برخی اقتصاددان­ها استدلال می­کنند که ایده خودکفایی غذایی اساساً نادرست است زیرا سیاست­هایی که برای حمایت از آن طراحی شده، معمولاً ناکارآمد و مخدوش کننده تجارت­اند. از این منظر، اجرای محدودیت­های تجاری، تعرفه­ها و یارانه به نام خودکفایی غذایی، سیاست­های خطرناک و پر هزینه­ای هستند. آنها معتقدند این سیاست­ها در دراز مدت امنیت غذایی را تضعیف می­کند زیرا فرصت­های بهبود کارایی را از بین می­برد و این خود می­تواند به کاهش تولید و افزایش قیمت مواد غذایی منجر شود و تاکید می­کنند که بین خودکفایی و کارایی یک بده بستان مستقیم وجود دارد. برخی نیز براین باورند که تمرکز بر دستیابی به خودکفایی غذایی در سطح ملی، توجه دولت­ها را از پرداختن به نگرانی­های مربوط به «امنیت غذایی» خانوار منحرف کرده است.

توجه به این نکته ضروری است که «خودکفایی غذایی» گرچه رابطه نزدیکی با «امنیت غذایی» دارد اما الزاماً متضمن آن نیست. مادامی که غذا موجود، در دسترس، مغذی و در این سه عنصر، پایدار باشد، مفهوم امنیت غذایی دیگر متاثر از منشأ غذا یا ظرفیت کشور در تولید آن نیست. در حالی که، خودکفایی غذایی عمدتاً بر در دسترس بودن (یعنی عرضه) غذا، و ایجاد ظرفیت داخلی برای تولید آن در مقادیر زیاد تمرکز دارد. گرچه در این مورد اختلاف نظرهایی وجد دارد اما بری استدلال میکنند که تلاش برای خودکفایی غذایی می­تواند باعث تشدید بی ثباتی در امنیت آن شود.

گزارشهای فائو نشان می­دهد در برخی از کشورهایی که در مقیاس ملی به خودکفایی رسیده­اند هنوز بخشی از جمعیت با گرسنگی و سوء تغذیه مواجه­اند. چنین کشورهایی ممکن است مقادیر کافی از محصولات خاصی مانند غلات را تولید کنند اما برای دستیابی به رژیم غذایی سالم نیاز به واردات مقادیر قابل توجهی میوه یا سبزیجات داشته باشند. برخی کشورهای خودکفا ممکن است سطوح بالایی از فقر را تجربه کنند که مانع از دسترسی کل جمعیت به غذا می­شود. برخی کشورها اساساً به دلیل محدودیت در منابع طبیعی خود، قادر به افزایش سطح خودکفایی نیستند. فائو در سال 2016 اعلام کرد تقریباً 66 درصد کشورها، به دلیل محدودیت منابع طبیعی از جمله زمین زراعی، آب و خاک حاصلخیز نمی­توانند خودکفا شوند. برای ان کشورها واردات به منظور تامین نیازهای غذایی مردم، اهمیت بسیار زیادی دارد.

بازگشت عصر آتارکی

جابه­جایی آزاد کالاها، خدمات و سرمایه، کاتالیزوری مهم برای رشد اقتصادی، بهبود سطح زندگی و خروج بسیاری از مردم از تله فقر است. اما ترکیبی از عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که یکدیگر را تقویت می­کنند اینک دارد جوامع را به سمت آتارکی سوق می­دهد؛ سیاستی که یک اقتصاد بسته، با تجارت بین المللی و جریان سرمایه محدود خلق می­کند.

چندی قبل، اقتصاددانان هشدار دادند که برگزیت احتمالی، با هزینه تقریبی شش هزار دلار برای هر خانواده انگلیسی، اقتصاد بریتانیا را تخریب خواهد کرد اما این اتفاق رخ نداد. همزمان با برگزیت، تیترهای نگران کننده­ای در سراسر اروپا دیده می­شد: اسپ گزیت، ایت اگزیت، گری گزیت و .. در اسپانیا، کاتالونیا برای استقلال دست به تظاهرات زد و تجزیه طلبان منطقه فلاندر در بلژیک دوباره بیدار شدند. روسیه هم برای نشان دادن جدایی طبی اقتصادی، ده­ها تن مواد غذایی خارجی را زیر بولدوزر گذاشت و واردات اضافی را ممنوع کرد.

به همین ترتیب چین، درست زمانی که به نظر می­رسید به سمت بازتر شدن بیشتر اقتصادی و فرهنگی حرکت میکند دوباره رویکردی ملی گرایانه، بیگانه هراسانه و پروتکشنیستی در پیش گرفت. حتی در ایالات متحده هم هر سه نامزد ریاست جمهوری ترامپ، سندرز و کلینتون از گفتمان­های ضد تجاری استقبال کردند. انزواطلبانه­ترین و ملی گرایانه­ترین دیدگاه البته متعلق به ترامپ بود که شعار «اول آمریکا» را مطرح کرد. او نه تنها به عواقب وخیم جنگ تجاری می­خندید بلکه عامدانه به بیگانه هراسی دامن میزد و از جدایی گسترده از متحدان این کشور در خارج حمایت می­کرد. این تحولات بین المللی دست کم به طور همزمان، شگفت آور است.

کارشناسان پیوسته هشدار می­دهند که ما در عصر بی­سابقه جهانی شدن زندگی می­کنیم. رسانه­ها و به ویژه شبکه­های اجتماعی ما را در معرض ایده­ها، محصولات و زبان­های دورترین همتایانمان در سراسر جهان قرارداده­اند. پیشرفت در امور مالی، لجستیک و تجارت با انواع غنی­تری از کالاها و خدمات، زندگی را بیش از هر زمان دیگری برای بشر تسهیل کرده­اند. در سراسر جهان مردم از بهبود استانداردهای زندگی که در طول قرنها حاصل تبادل ایده­ها، محصولات و آداب و رسوم است استقبال می­کنند، در عوض کشورهای آتارکیست از این فرصت­های استثنایی چشم پوشی می­کنند و به دنبال منزوی شدن بیشتر هستند.

در گذشته هم شاهد استقبال مشابهی از آتارکی اقتصادی و فکری بوده­ایم. همه آنها پایان ناخوشایندی داشتند. کره شمالی (که تصادفاً یکی از طرفداران ترامپ هم بود) دهه­هاست که سیاست juche را تجربه کرده است؛ سیاستی که معمولاً «خوداتکایی» ترجمه می­شود. تلاش برای خوداتکایی اما در عمل این کشور را از جهان جدا کرده و به فقر و گرسنگی دامن زده است. پیشینیان این تفکر و تعقیب کنندگان آتارکی از جمله برمه­ی تحت حکومت نظامی، رهبران دیکتاتور قرن بیستم مانند فرانکوی اسپانیا، موسولینی ایتالیا، هیتلر آلمان و مائوی چین هم کارنامه درخشانی در تلاش برای بریدن از جهان ندارند. ایالات متحده هم در دوران کوتاهی، سیاست عمدی انزواطلبی و تحریم­های تجاری را در اوایل قرن نوزدهم و تحت ریاست جمهوری توماس جفرسون تجربه کرده است. و هر بار که آتارکی به عنوان پادزهر معضلات اقتصادی و ناآرامی­های داخلی ارائه شده، کشورها انزواطلبی را با استقلال و تجزیه طلبی را با خوداتکایی اشتباه گرفته­اند.

خودکفایی به نظر ارزان است، تا زمانی که ندانید چه هزینه گزافی دارد. آتارکی خوشنام نیست زیرا رهبران سیاسی اقتدارگرا از آن برای افزایش کنترل خود بر جامعه استفاده کرده­اند. دور نگه داشتن کالاهای خارجی همچنین به دیکتاتورها کمک می­کند تا ایده­ها و تاثیرات خارجی ناخواسته را دور نگه دارند. اما خودکفایی بالا در یک کشور بزرگ با بازارهای نسبتاً آزاد و سیستم سیاسی لیبرال چیز بدی نیست. چنین بازاری هنوز می­تواند از نظر داخلی بسیار رقابتی باشد و اندازه آن باعث صرفه­جویی در مقیاس می­شود که خود، بهره­وری را بالا می­برد. و به این ترتیب است که ثروت یک کشور رشد می­کند.

به نظر می­رسد این روزها، کابوس آتارکی، با همان بهانه همیشگی، به عنوان نیروی مولد برای یک ملت، شرورانه در حال بازگشت است. بحث شکوفایی اقتصادی نیست. بحث کنترل سیاسی توسط دولت – ملت­های متمرکز است که رفاه شهروندان را دچار زوال خواهند کرد. هر تعرفه (مالیات بر شهروندان)، هر مانع غیر تعرفه­ای (افزایش قیمت پرداخت شده توسط شهروندان)، کنترل مبادله و مقررات گذاری برای تولید در داخل، به معنای کاهش ثروت و فرصت برای همه است. برخلاف آنچه ادعا می­شود، آتارکی، برنامه­ای برای بهبود رفاه نیست، بلکه سیاستی در جهت فقر است!

پی­نوشت­ها:

  1. Trump threatens new taxes on companies that make goods outside United States. REUTERS. May 14, 2020.
  2. Pethokoukis, James. The economic self harm of autarky: Are we really talking about America making everything it need in America? AEI, May 2020.
  3. Food self – sufficiency and international trade: a false dichotomy? The State of Agriculture Commodity Markets In Depth. FAO. 2015 -16

 

 

 

منبع : تجارت فردا
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه