ارسال به دیگران پرینت

چالش‌های روانشناسی و اجتماعی کرونا و پساکرونا در گفت‌وگو با یک روانشناس اجتماعی

کووید-١٩ توهم قدرت را از ذهن بشر زدود

رویارویی با چالشی برای ارتقای تفکر نقاد و تاب‌آوری جوامع ‏

کووید-١٩ توهم قدرت را از ذهن بشر زدود

 [راضیه زرگری] پس از قرارگرفتن در معرض رویدادهای بسیاری که همه زاینده عوامل جدی استرس‌زا ‌بوده‌اند، آن هم در بازه زمانی کمتر از یک سال، شیوع ویروسی ناشناخته و عجیب‌وغریب برای مردم کشور ما ‌شاید از بدترین رویدادهای استرس‌زا محسوب می‌شود.

بدون‌شک تعطیلات نوروز از بهترین روزهای ‌سال ‌مردم بود که امسال در قرنطینه و تعطیلی کامل همه مراکز تفریحی، گردشگری و زیارتی همراه با استرس ‌احتمال مبتلاشدن به ویروس کرونا سپری شد. این چالش بزرگ سلامت که انگار قرار نیست به این زودی‌ها ‌دست از سر مردم کشور ما و دیگر مردم جهان بردارد، آستانه تاب‌آوری جامعه را به کمترین حد خود رسانده است؛ ‌مردم قطعا با تحمل‌کردن این حجم از استرس در دوران پساکرونا نیازمند طراحی برنامه‌ای برای بازسازی، ‌بازپروری و ترمیم جراحات روانی و عاطفی هستند.

منصوره نیکوگفتار، متخصص روانشناسی اجتماعی ‌و عضو هیأت علمی دانشگاه پیام‌نور است. او  از چالش‌های روانشناسی و اجتماعی ‌کرونا و پساکرونا می‌گوید.‌

‌عوامل اجتماعی بروز اضطراب اجتماعی‎ ‎در شرایط کرونازده حاضر به نظر شما چه مواردی ‌هستند؟
یکی از مهم‌ترین زمینه‌های بروز اضطراب، ابهام و دسترسی‌نداشتن صحیح مردم به اطلاعات قابل اعتماد و موثق ‌است.

در کشور ما رسانه‌های رسمی کارکرد چندان قابل دفاعی در حوزه اطلاع‌رسانی نداشته‌اند، درحالی‌که ‌رسانه‌ها مکمل و تقویت‌کننده امنیت عمومی و ملی هستند و برای پیشگیری و آگاهی‌بخشی درباره هر ‌گونه تهدیدی، رسانه‌ها در خط مقدم و در صف اول قرار دارند.

متاسفانه حافظه جمعی ما هرازگاه درگیر ذخیره‌کردن اخبار نادرست و تحریف‌شده‌ای می‌شود که در تریبون‌های رسمی کشور اعلام‌شده و ‌به این ترتیب اعتماد اجتماعی که یکی از مهم‌ترین ارکان سرمایه اجتماعی است، رفته‌رفته کاهش می‌یابد.

‌برای مثال در خبر نیمروزی شبکه یک مورخ بیست‌وپنجم اسفند ٩٨ گزارشی از مکالمه کتی پورتر، نماینده کنگره ‌آمریکا با رابرت ردفیلد، رئیس مرکز کنترل و پیشگیری بیماری آمریکا پخش شد مبنی بر اینکه هزینه آزمایش ‌کرونا در آمریکا ١٣٣١ دلار است و ٣٣‌درصد مردم این کشور توان پرداخت چنین مبلغی را ندارند. گزارش در ‌همین‌جا خاتمه پیداکرد و ما بینندگان خبر نیمروزی را در بغض و اندوه آن ٣٣‌درصد آمریکایی گذاشت که ‌به طرز رقت‌انگیزی مبتلا به کرونا می‌شوند.

غافل از آنکه در ادامه این مذاکرات، کتی پورتر با سماجت و ‌شهامت رئیس سی‌دی‌سی را متقاعد بلکه وادار کرد که هزینه تست کرونای آن لایه ٣٣ درصدی را بدون کم‌وکاست به عهده بگیرد و تا بله را از او نگرفت، غائله را ختم نکرد. ‌
رسانه‌های رسمی و غیررسمی (در عصر فعلی شبکه‌های اجتماعی نیز برای مردم حکم رسانه را دارند)، ‌می‌کوشند ما را به خرید کالا و خدمات یا پذیرش نوع نگرش مقبول خود متقاعد کنند و بر زاویه دید عموم ‌جامعه و نحوه‌ای که در مواجهه با اتفاقات مهم پیرامون خود واکنش نشان می‌دهیم، تأثیر بگذارند؛ رسانه‌ها در ‌همه جای دنیا در صورتی که از رسالت خود دور شوند، می‌توانند با انتخاب و انعکاس گزینشی اخبار از رویدادها ‌و در اختیارگذاشتن بخشی از واقعیت و جعل یا سانسور بخش‌هایی دیگر رویکرد اجتماعی، گرایش سیاسی و ‌دیدگاه اعتقادی جامعه را تحت تأثیر قرار دهند. به عقیده من اعتماد به رسانه‌ها و شفافیت در اطلاع‌رسانی تا ‌حد قابل توجهی می‌تواند روان جامعه را در بحران‌ها از اضطراب فراگیر دور کند.‌
‌چه میزان از اضطراب و نگرانی در جامعه در زمان بحران می‌تواند منطقی باشد؟
دلایل زیادی برای اضطراب و نگرانی از بحران کرونا وجود دارد. ناکارآمدی دانش پزشکی در کل جهان در مقابل ‌ابعاد ناشناخته ویروس کووید-١٩، انتقال سریع، انتشار گسترده و کشورگشایی این ویروس، در کنار ‌ناشناختگی ماهیت بیماری، وجود نداشتن راه درمان مشخص و علاج قطعی ازجمله این دلایل است. ویروسی که ‌قطار کشورها را حداقل برای مدتی از ریل خارج کرد، تبدیل به سرتیتر خبرها شده و در صدر گزارش‌های ‌خبری جا گرفته است. وقتی واقعیت مبهم است، شایعات بی‌اساس و اخبار کذب زیادی پیرامون آن شکل ‌گرفته، دیگران (که اطلاعاتی هم‌سطح یا کمتر از ما دارند) به‌عنوان منبع اطلاعات به حساب می‌آیند. در این ‌شرایط برخی نیز با دامن‌زدن به اخبار جنجالی خالی از حقیقت  به دنبال دوختن کلاهی از این نمد برای ‌خود هستند، به طمع نام یا نان یا هر دو. در اول فروردین ١٣٩٩  کودک سه ساله‌ای به دلیل خوراندن الکل ‌طبی با هدف پیشگیری از ابتلا به کرونا بینایی هر دو چشم خود را از دست داد.

آمار قربانیان مصرف الکل ‌متانول یا الکل صنعتی بالا رفته است، به‌طوری‌که در بعضی نقاط با آمار کشته‌شدگان کرونا رقابت می‌کند. به نظر ‌می‌رسد چنین رفتارهایی که برای غلبه بر نگرانی ناشی از ابتلا به ویروس کرونا به صورت کنترل‌نشده، ‌بدون استناد به منابع ذی‌صلاح و پرس‌وجو از مراکز بهداشتی و درمانی صورت می‌گیرد، یک رفتار ‌تکانشی غیرمنطقی و بدون بررسی پیامدها و عواقب آن است.‌
‌‌به طور کلی می‌توانید کمی رابطه اختلالات روانی با بحران‌ها را برای ارتقای آگاهی مخاطبان ‌توضیح دهید؟
بحران‌های اجتماعی گاه به‌عنوان یک تریگر (محرک یا برانگیزاننده) عمل می‌کنند و به دلیل حجم بالای ‌تغییراتی که در ابعاد فردی و اجتماعی طلب می‌کنند، افراد را در مقابل استرس بسیار بالایی قرار می‌دهند که ‌برخی برای مقابله با آن از تجهیزات و آمادگی‌های شناختی، هیجانی و رفتاری لازم برخوردار نیستند و با توجه ‌به پیش‌زمینه‌های قبلی امکان ابتلا به انواع اختلالات روانی مانند حملات پانیک (وحشت‌زدگی)، انواع فوبیا ‌‌(ترس مرضی)، اختلالات خواب و اختلال وسواس- بی‌اختیاری وجود دارد. برای مثال مقابله با بحران کرونا ‌مستلزم تغییرات جدی در سبک زندگی است، از اشتغالات روزمره، رفت‌وآمد و مراودات اجتماعی گرفته تا ‌خرید و شست‌وشو و نحوه گذران اوقات فراغت و حتی روش‌های ابراز محبت و مودت نظیر دست دادن و ‌روبوسی.

علاوه بر آن اطلاعات و پست‌های پایان‌ناپذیری در مقابله با این میهمان ناخوانده در شبکه‌های ‌اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود، پست‌هایی که اغلب حاوی مطالبی نگران‌کننده و گاه کاملا بی‌پایه و اساس‌اند و ‌با شایعات درهم‌آمیخته. یک روز روغن بنفشه تجویز می‌شود یک روز استفاده از سشوار توصیه می‌شود، ‌یک روز لیموترش سنگی با مقادیری عسل و... . هر دم از این باغ بری می‌رسد.
در چنین شرایطی می‌توان ‌انتظار داشت که افراد براساس میزان برخورداری از سلامت روان نسبی، مها‌رت‌های تفکر‌نقاد و تاب‌آوری، ‌واکنش‌های متفاوتی در قبال بحران‌های اجتماعی و پیامدهای آن داشته باشند و در این میان کسانی که درگیر ‌برخی مشکلات روانشناختی نیز باشند، نیازمند مراقبت و حمایت جدی‌تر و بیشتری هستند.‌
آیا بحران‌های جهانی مانند کرونا را می‌توان به نام پانیک اجتماعی یا وحشت‌زدگی همگانی ‌خطاب کرد؟
استفاده از اسامی و اصطلاحات اختلالات روانی مثل اضطراب اجتماعی و پانیک (حملات وحشت‌زدگی) که ‌واجد ضوابط تشخیصی معین و تعریف شده‌ای هستند در کانتکس (زمینه یا ساختار) عمومی نارسا و غیرحرفه‌ای است و اغلب از سر تسامح و تساهل برای برجسته کردن موضوع و با توجه به معانی ضمنی آن مورد ‌استفاده قرار می‌گیرد. بر‌این‌اساس در بحران حاضر به دلیل ناتوانی نسبی در کنترل عوامل بیماری‌زا و فقدان ‌پروتکل درمانی عاجل و قاطع و همه‌گیر بودن و انتقال سریع بیماری، با شرایط غیر مترقبه‌ای روبه‌رو هستیم ‌که قدرت پیش‌بینی و‌‌کنترل ما به کمترین حد خود تنزل پیدا کرده و طبیعی است که در چنین شرایطی با ‌استرسی همگانی روبه‌رو باشیم.

این د‌رحالی است که در‌سال ٩٨ اتفاقات ناگوار زیادی گریبانگیر ما شد، سیل ‌در تعداد زیادی از استان‌های کشور، زلزله در آذربایجان شرقی، گرانی بنزین و حوادث پس از آن، نوسانات بازار ‌ارز، تورم و کاهش قدرت خرید، ترور سردار شهید قاسم سلیمانی ‌از سوی آمریکا و حوادث ناگوار پس از آن. اگرچه تعداد افرادی که درگیر این مصائب و حوادث شدند به عدد جمعیت کشور نبود ولی ‌ترکش اخبار ناگوار و تهدیدات ضمنی و احساس ناامنی به عدد جمعیت کشور رسید و آحاد مردم را کم و ‌بیش تحت‌تأثیر قرار داد.‌
قرارگرفتن درمعرض تعداد زیادی از عوامل استرس‌زا در بازه کوتاهی از زمان بدون اینکه متولیان سلامت ‌درصدد رصد‌کردن سطح سلامت روان و طراحی مداخلاتی برای کاهش بار روانی این استرس‌ها با ایجاد امکانی ‌برای تخلیه هیجانی و امیدوارکردن اقشار مختلف مردم باشند، آستانه تحمل مردم ما را به کمترین حد خود ‌رسانده است. مردمی که در همه بحران‌ها در خط مقدم کمک‌رسانی و بذل توجه و عاطفه به آسیب‌دیدگان ‌بوده‌اند اینک نیازمند طراحی برنامه‌ای برای بازسازی، بازپروری و ترمیم جراحات روانی و عاطفی ناشی از این ‌حجم استرس خاصه در طول یک‌سال گذشته هستند؛ در این میان کودکان و نوجوانان به دلیل اقتضائات ‌تحولی رشد محتاج رسیدگی و مداخلات بیشترند.‌
در حال حاضر بحث فاصله‌گذاری هوشمند در جامعه برای جلوگیری از شیوع بیشتر ویروس ‌مطرح است. این محدودیت‌ها و اعمال قوانین برای مردم، تا چه میزان می‌تواند آرامش خاطر ‌و احساس امنیت نسبی را به بدنه جامعه بازگرداند؟
بعد از اجرای طرح فاصله‌گذاری اجتماعی یعنی به حداقل رساندن همه روابط اجتماعی و حفظ فاصله ‌فیزیکی دومتری با دیگران، ستاد ملی مقابله با کرونا به‌عنوان یک راهبرد جدید برای مدیریت موثر شیوع ‌ویروس کرونا،  طرح فاصله‌گذاری هوشمند را جایگزین طرح قبلی کرد. با این هدف که افراد، مشاغل و گروه‌‌های جمعیتی کم‌خطر از نظر ابتلا (یا در صورت ابتلا از نظر بروز عوارض جدی و مرگ) شناسایی شوند و ‌فعالیت این گروه‌های اجتماعی به تدریج از سرگرفته شود و سایر افراد و گروه‌ها کماکان فاصله‌گذاری ‌فیزیکی را رعایت کنند‎. اما این راهکار شاید با هدف پاک کردن بخشی از صورت مسأله یعنی تأمین معیشت ‌دهک‌های پایین درآمدی جامعه اتخاذ شد مانند کارگران روزمزد، دستفروشان، کارکنان قراردادی، کارگران با ‌حقوق‌های نازل و‎...که البته عدد قابل توجهی از جمعیت جامعه را به خود اختصاص می‌دهند و این در ‌شرایطی‌ است که به توصیه مسئولان سازمان بهداشت جهانی، درحال حاضر که هنوز به وضعیت باثباتی در ‌خصوص اپیدمی بیماری در کشور نرسیده‌ایم هر گونه تسامح و تساهل در زمینه فاصله‌گذاری فیزیکی ‌همگانی می‌تواند عوارض بهداشتی و اقتصادی سنگینی را به جامعه تحمیل کند که کمترین پیامد آن احساس ‌ناامنی است.‌
گفته می‌شود شاید تا پاییز درگیری با ویروس کووید-١٩ در کشور ما باقی بماند. به نظر شما ‌روان جامعه در دوران پساکرونا با چه چالش‌هایی مواجه است؟ و چه حمایت‌هایی برای ‌گروه‌های مختلف مردم اولویت دارد؟
از دو زاویه می‌توان به این سوال پاسخ داد. نخست آنکه فشار روانی زیادی که واقعیت مهارناشدنی این ‌بیماری همراه با حواشی و شایعات افسار گسیخته آن در شبکه‌های اجتماعی از جهات گوناگون به مردم ‌وارد کرد سبک زندگی متفاوتی را به ارمغان آورد که زیر سایه اصطلاحات زمخت و ترسناکی نظیر فاصله‌گذاری اجتماعی به اوج خود رسید. از زمان شیوع این بیماری روزهای متوالی و هفته‌های متمادی از ‌تریبون مهم‌ترین و معتبرترین مسئولان نظام بهداشتی کشور و بلکه جهان در معرض پیام‌هایی قرار ‌گرفتیم که ما را به فاصله گرفتن از دیگران فرا می‌خواند و تأکید می‌کرد که حتی از دیدار والدین خود ‌نیز اجتناب کنید. در حالی‌که استفاده از کلمات آن هم به‌طور مکرر و از رسانه‌ها و قاب‌های مختلف بار ‌روانی زیادی را به همراه دارد و ذهن آدمیزاد نیز در پی تداعی کلمات از اصطلاح فاصله‌گذاری اجتماعی ‌به انزوا می‌رساند و تداعی‌کننده گوشه‌گیری و دور شدن و تنهایی و دور افتادگی و افسردگی و ناامیدی ‌و ... است در حالی‌که با چرخش ملایمی از اصطلاح فاصله‌گذاری اجتماعی به فاصله گرفتن فیزیکی این حجم ‌از بار روانی منفی به جوامع بی‌دفاع انسانی تحمیل نمی‌شد و دشنه معنای هولناک فاصله‌گذاری ‌اجتماعی را به جان مخاطب نمی‌زد.‌
همچنین به دلیل سرایت بسیار سریع و گسترده بیماری، مسئولان بهداشتی و متخصصان تأکید کردند ‌که هر کسی حتی بدون داشتن علایم بیماری می‌تواند عامل انتقال ویروس کرونا باشد که چنین ‌دیدگاهی اگر از چارچوب مراقبت‌های بهداشتی فراتر رود می‌تواند زمینه‌ساز افکار بدبینانه و شناخت‌های ‌تحریف شده قرار گیرد. زاویه دوم این پاسخ ناظر بر دستاوردهای مثبتی ا‌ست که کرونا به همراه آورد که ‌افزایش سواد سلامت و ارتقای بهداشت عمومی جامعه از آن جمله است و به این ترتیب فصل جدیدی در ‌فرهنگ بهداشتی ما گشوده شد که می‌تواند نویدبخش بهبود کیفیت زندگی فردی و اجتماعی باشد. ‌
آیا می‌توان گفت ویروسی که این روزها جهان را به زانو درآورده است می‌تواند تولید ‌کننده اقتضائات جدید در حوزه روانشناسی اجتماعی باشد؟
با عبور از آزمون سخت کرونا و کشتن غول فاصله‌های اجتماعی و پوست انداختن در قرنطینه خانگی به نظر ‌می‌رسد اغلب کسانی که از این هفت خوان با کمترین تلفات به سلامت عبور کرده‌اند بیش از پیش مشتاق ‌همگرایی و مشارکت در اقدامات جمعی معنادار و نشاط برانگیزند که دولت اگر اغتنام فرصت کند به این ‌موضوع اهتمام ویژه‌ای خواهد داشت و با استعانت از خرد جمعی و استمداد از متخصصان روانشناسی و ‌جامعه‌شناسی می‌تواند تهدیدی که از انرژی سرکوب شده ماه‌ها قرنطینه و زندگی تحت تدابیر شدید ‌بهداشتی و محرومیت‌های اقتصادی و فشار روانی ناشی از  آن  ایجاد شده به فرصت تبدیل کند.

منبع : شهروند
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه