ارسال به دیگران پرینت

ما ویروس کرونا می‌گیریم و می‌میریم؟

مستوره برادران نصیری دو روز مانده به آغاز جشن‌های سال نو،‌ مردم یک شهر دچار یک بیماری مرموز و کشنده می‌شوند، تعداد قربانیان و مبتلایان کار را به جایی می‌رساند که مسئولان کل شهر را قرنطینه می‌کنند تا کسی اجازه ورود و خروج به این شهر را نداشته باشد. شهر ۱۱ میلیون جمعیت دارد، اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود، چند روز بعد تعداد قربانیان و مبتلایان باز هم افزایش می‌یابد،‌ تعداد افراد درمعرض خطر به بیش از ۴۰ میلیون نفر می‌رسند ، علاوه بر این تعدادی مبتلا در آن‌سوی دنیا یعنی آمریکا هم شناسایی شده‌اند، وضعیت قرمز است. فیلم‌هایی منتشر شده که نشان می‌دهد مبتلایان ناگهان کنترل‌شان را از دست می‌دهند و روی زمین می‌افتند...

ما ویروس کرونا می‌گیریم و می‌میریم؟

این چند سطر جان می‌دهد برای یک فیلم‌نامه آخرالزمانی اما همه این‌هایی که گفته شد سرخط خبرها طی روزهای اخیر بوده است. ویروسی که در کشور چین تا به امروز بیش از ۴۰ قربانی و ۲۸۰ هزار مبتلا داشته و به مرزهای آمریکا هم رسیده است.

اما این ویروس مرموز چینی چیست؟ براساس تحقیقات انجام شده در آزمایشگاه‌های کشور چین و تایید سازمان جهانی بهداشت این ویروس از خانواده ویروس کرونا است.این نوع ویروس که با مورد اخیر ۷ نمونه آن کشف شده، جزو خانواده بزرگی از ویروس‌هاست که از ویروس سرماخوردگی معمولی تا عامل بیماری سارس را شامل می‌شود.

سارس همان کلمه کلیدی این یادداشت است. شاید همه به‌خاطر نداشته باشند، اما در سال ۲۰۰۲ در چین ابتلا به این بیماری ویروسی دقیقا همین تصویر آخرالزمانی را به همراه داشت،‌ اما در نهایت مرگ‌های ناشی از این بیماری در آن گسترده زمانی و مکانی به آمار ۷۷۴ نفر در جهان رسید.

هرچند این عدد رقم کوچکی نیست اما در مقایسه با شدت نگرانی‌ها، جمعیت میلیاردی کشور چین و میزان مسری و کشنده بودن بیماری می‌توان این مساله را در نظر گرفت که موضوع در خبرها بحرانی‌تر و ترسناک‌تر بود. البته نه برای کشورهایی که در معرض این ویروس بودند، بلکه برای میلیون‌ها میلیون نفری که هرگز در معرض ابتلا به این بیماری نبودند اما کرونا ترس را به جان‌شان انداخته بود.

لارس اسوندسن، فیلسوف نروژی در کتاب «فلسفه ترس» به همین مورد سارس اشاره می‌کند و معتقد است:«من نمی‌خواهم خطر بالقوه سارس را ناچیز جلوه دهم اما این همه سخن گفتن از سارس در رسانه‌های جمعی که بحران را شدیدتر می‌کرد واقعا جای سوال دارد.»

او در بخش دیگری از کتابش می نویسد: «تخمین زده می‌شود که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ حدود ۱۲۰۰ امریکایی به این دلیل که از سفر هوایی ترسیده‌ و به جایش با اتومبیل خودشان سفر کرده‌اند، جانشان را از دست داده اند.»

اسوندسن درباره این نوع ترس‌ها که حاصل تکرار و بزرگنمایی رسانه‌هاست مفصل توضیح می‌دهد،‌ اگر خواننده کتاب باشید قطعا به این نتیجه می‌رسید که برخی از این ترس‌ها چه اندازه بیهوده بوده، درباره ویروس کرونای جدید هم موضوع همین است،‌بله در چین مساله به شدت حاد است،‌به آمریکا هم رسیده، احتمالا جاهای دیگری را هم درگیر کند.

اخبارش در رسانه‌های ایرانی هم به‌طبع کار می‌شود و حتی بعضی‌ها را نگران هم کرده‌ است اما اینکه بنده یا شما به عنوان یک شهروند ایرانی چقدر در معرضش هستیم و چقدر باید بترسیم، باید بگویم وقتی هر نیم‌ساعت یک ایرانی بر اثر حوادث ترافیکی فوت می‌کند، بهتر است به کرونا به عنوان آخرین دلیل مردنمان فکر کنیم. کرونا ترس دارد، ولی فقط وقتی که ورودش در ایران تایید شود.

 

منبع : خبر آنلاین
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه