ارسال به دیگران پرینت

استعدادها در مدارس محدود مي‌شود

آموزش‌و‌پرورش ما از حالت عادي خارج و طبقاتي شده است

استعدادها در مدارس محدود مي‌شود

۵۵آنلاین : دکتر امان‌الله قرايي‌مقدم-جامعه‌شناس

اين روزها آموزش‌و‌پرورش ما طبقاتي شده است و بنا بر نظر جامعه‌شناساني مانند بازيل برنشتاين، ايوان ايليچ و ﻟﻮيي آﻟﺘﻮﺳﺮ که من هم از آنها در کتاب جامعه‌شناسي آموزش‌و‌پرورش ياد کرده‌ام، متأسفانه آموزش‌و‌پرورش ما از حالت عادي خارج و طبقاتي شده است. همچنين کساني که خود را در زمينه آموزش‌و‌پرورش طرفدار داروينیسم‌هاي اجتماعي مي‌دانند- البته در ايران هنوز از اين تئوريسین‌ها نيستند- معتقدند که فقط کساني که توان مالي، شايستگي و استعداد دارند، بايد تحصيل کنند و ديگراني که ندارند، حق تحصيل از آنان سلب مي‌شود.

هرچند اين طبقاتي‌بودن در ايران، سابقه تاريخي دارد، آموزش همواره براي عده‌اي خاص بوده است؛ مثلا در دوره صفويه هم مدارس خاص و عام وجود داشت که در مدارس خاص درس‌هايي براي آموزش فرزندان طبقات اشراف داده مي‌شد که بعدها در زمينه ديوان‌سالاري و نيازهاي دولتي از آنها استفاده شود؛ اما در مدارس عام درس‌هاي معمولي و در حد سوادآموزي داده مي‌شد. در دوره قاجار هم مردمان متمول حق آموزش ‌و‌ پرورش داشتند و در مدارسي مانند دارالفنون و شرف ادب مظفري و مانند اينها فقط فرزندان اشراف تحصيل مي‌کردند؛ اما در زمان رضاشاه اين قضيه تا حدي برداشته شد و با راه‌اندازي دارالتعليم‌ها و بعدها دانش‌سراي عالي و گسترش آموزش‌و‌پرورش امکان درس‌خواندن براي عموم مردم فراهم شد. هرچند در آن زمان خيلي‌ها به دليل فقر نمي‌توانستند درس بخوانند؛ چون آن موقع هم بايد براي ادامه تحصيل هزينه مي‌کردي.

من خودم که در سال 1325 دانش‌آموز کلاس اول بودم، چه در مشهد و چه در کاشمر يادم هست که بايد هزينه مي‌کرديم و برخي به جاي پول گندم مي‌دادند. ما در کلاس ششم ابتدايي 20 نفر بوديم... اما از 101 سال پيش که خوارزمي، اولين دانشگاه، در ايران شکل گرفت، زمينه‌هاي گسترش آموزش‌و‌پرورش به وجود آمده و به‌مرور اقشار محروم هم بنا بر کمک‌ها و تدابير دولتي توانسته‌اند از اين آموزش‌و‌پرورش رايگان براي رشد و شکوفايي استعدادهاي‌شان بهره‌مند شوند.

اما اين روزها مي‌بينيم که از دانشگاه تا مدارس خصوصي در ايران ما هم پولي شده است و ارقامي براي شهريه مدارس اعلام مي‌شود كه شگفت‌انگيز است. هرچند اين هزينه‌هاي بالا را برخي براي فخرفروشي انجام مي‌دهند؛ اما مسئله اين است که اين پولي‌شدن نبايد فشاري بر اقشار و توده‌هاي مردمي بياورد که اکثريت جامعه را تشکيل مي‌دهند و امکانات کمتري براي تحصيل دارند. بسياري از مسئولان از همين اقشار محروم جامعه برخاسته‌اند و رشد كرده‌اند؛ اما در مقابل مي‌بينيم که براي فرزندان‌شان در مدارس خصوصي بهترين امکانات، معلم‌ها و فضاهاي خوب در نظر گرفته مي‌شود. درحالي‌كه مردم و كساني كه قرار است اين مسئولان به آنها خدمت كنند، با حداقل امكانات تحصيل مي‌كنند؛ چه دانش‌آموزاني در سيستان‌و‌بلوچستان و در كپرها، چه شهرها و روستاها و حتي عكسي از يك مدرسه در يك آغل منتشر شده بود.

اين بي‌عدالتي اجتماعي در کشور بدبيني به دنبال دارد و باعث مي‌شود که استعدادهاي زيادي در جامعه در ميان اقشار محروم محدود بشود، سرخورده بشوند و درنهايت ترک تحصيل کنند. اين نوع پرورش مانع از بروز نيروهاي متخصص و ماهر خواهد شد و جامعه را دچار مشکلاتي خواهد کرد که در کل زيان‌بخش است. شايد اين جواب کساني است که مي‌گويند آموزش‌و‌پرورش توان اداره را ندارد و يک‌سري مي‌گويند که نمي‌تواند براي 14 ميليون دانش‌آموزش که الان در حال تحصيل هستند، امکانات مساوي به وجود بياورد.

من هم معتقدم که آموزش‌و‌پرورش بايد از بخشي از والدين ثروتمند پول بگيرد يا ضرورت دارد که والدين به دولت براي رشد آموزش‌و‌پرورش کمک کنند؛ اما اين به آن معناست که اين کمک‌ها بايد به بخش‌هاي محروم جامعه سرريز شود تا از امکانات، فضا و معلمان بهتر و تعليم‌ديده بهره‌مند شوند. بنا بر مطالعاتي که روي آموزش‌و‌پرورش منطقه 18 کرده‌ام، در زماني که آقاي نجفي وزير آموزش‌و‌پرورش بودند، در آنجا مي‌ديديم که به دليل پرجمعيت‌بودن خانواده‌هاي محروم مدارسي را ساخته بودند که در آنجا دانش‌آموزان مستعد مي‌توانستند ساعت‌هاي بيشتري بمانند و در آن محيط بيشتر درس بخوانند و اين راه‌حلي براي شکوفاشدن استعدادهاي موجود در اقشار محروم جامعه بود.

حتي در آن سال‌ها در مدارسي مانند البرز و کمال امتحاني گرفته مي‌شد و فرقي نمي‌کرد که والدين شما چه کسانی هستند و در کجاي تهران زندگي مي‌کنيد. اگر نمره مي‌آورديد، مي‌توانستيد از اين مدارس بهره‌مند شويد؛ اما با رفتن آقاي نجفي کم‌کم اين مدارس هم پولي شدند و ديگر از فرصت تحصيل اقشار پايين در اين مدارس جلوگيري شد و اين خود مانعي براي استعداديابي و شکوفاشدن آنها بود. نئومارکسيست‌هايي مانند ايليچ و آلتوسر بر اين باورند که جامعه سرمايه‌داري به دنبال تربيت و پرورش سرمايه‌داري است و چندان مسئله‌شان عدالت و يکسان‌بودن نيست و برنشتاين هم چنين آموزش‌و‌پرورش‌هايي را طبقاتي مي‌داند که در آنها دانش‌آموزان طبقات بالا از خزانه لغات بيشتري برخوردارند. در جمع‌بندي مي‌توان گفت که آلفرد مارشال، برنده نوبل اقتصاد، مي‌گويد: «آموزش‌و‌پرورش کشوري که در مدت صد سال يک مخترع بپروراند، هزينه صد‌ساله را برگردانده است». مي‌دانيم که آموزش‌و‌پرورش هزينه‌بر است و بايد آنهايي که از توان مالي برخوردارند، به دولت کمک کنند و دولت هم بايد براي آموزش‌و‌پرورش طبقات محروم کمک کند و اين خود يکسان‌سازي درست براي شکوفايي همه استعدادهاي مردمي در کل کشور است.

منبع : شرق
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه