شعر درباره ماه
اگه ماه داری باید یکی از این چند شعر درباره ماه رو براش بفرستی. در ادامه شعر درباره ماه بخوانید و لذت ببرید.
تنها تو وقتی صدا می زنی
نامم دهان به دهان می چرخد
ماه کامل می شود
و با ده انگشت می تابد.
بلبلی پشت سنگ می خواند
با رگه هایی از طلا.
***
تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید، منیر و ماه تابنده شده‌ست.
***
کاش بدانی
دوست داشتنت
خورشید نیست،
که لحظه ای بیاید و لحظه ای برود؛
ماه نیست،
که یک شب باشد و یک شب نباشد؛
ستاره نیست،
که شبی پر شور باشد و شبی کم فروغ؛
باران نیست،
که گاه شدت گیرد و گاه نم نم ببارد
مثل نفس می ماند
همیشه با من است.
***
اگر ماه از تو زیباتر بود
هرگز دوستت نمی داشتم
اگر موسیقی
از صدای تو دل انگیزتر بود
هرگز به صدای تو گوش نمی سپردم
اگر آبشار اندامش از تو
متناسب تر بود
هرگز نگاهت نمی کردم
***
تو ماه بودی و
بوسیدنت نمی دانی…
چه ساده
داشت مرا هم بلند قد می کرد
***
من با کایت میــام تو ” آغوشــت “
چون تو ” ماهی” و من فانـوسـت
من رو با آرامش بگیر تو آغوش
تو مث روز روشن و من مث شب خاموش
***
سوی تو سجده می کنم ماه مقدسم تویی
بنده ی کس نمی شوم عزیز هم قسم تویی
حمد و حدیث و آیه ام یار رفیق و ساده ام
در طلبت کجا روم به هر کجا رسم تویی
***
شبی که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتو نوری به بام ما افتد
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار
کی اتفاق مجال سلام ما افتد
***
ماهو که داشته باشی
دیگه دنبال ستاره ها نیستی …
***
ای که تو ماه آسمان، ماه کجا وُ تو کجا
در رخ مَه کجا بوَد این کر و فر و کبریا
جمله به ماه عاشق وُ ماه اسیر عشق تو
ناله کنان ز دردِ تو، لابه کنان که ای خدا
***
آسمانِ دل من
مهتابی است
و تو
چون ماه
در آن تنهایی …
***
توی آسمون من
دو تا ماه وجود داره
یک ماه همونیه که هر شب تو آسمون می‌بینیمش
و یکی هم تویی هستی که هر روز می‌بینمش
***
دیدی ای ماه که شمع شب تارم نشدی
تا نکشتی ز غمم، شمع مزارم نشدی
***
شاید اگه ماه تو آسمون می‌دونست که منم یه ماه تو زمین دارم
اینقدر به خودش مغرور نمیشد
ماه من تویی
دیدگاه تان را بنویسید