ارسال به دیگران پرینت

ملا نصرالدین | حکایات ملانصرالدین | ملانصرالدین و خرش

پنج حکایت خواندنی از خرِ ملانصرالدین!

ملانصرالدین شخصیتی است که داستان هایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزه ای که اتفاق می افتد را به او نسبت می دهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کرده اند. در کشورهای آمریکایی و روسیه او را بیشتر با شخصیتی بذله گو و دارای مقام والای فلسفی می شناسند.

پنج حکایت خواندنی از خرِ ملانصرالدین!

خر ملانصرالدین همان‌طور که عمران صلاحی فقید می‌گفت، عضوی از خانواده بوده‌است و همیشه همراه و همفکرش! مرحوم علاقه خاصی به تفکرات ملا نصرالدین داشت و لذا هر جا که ملا کم می‌آورد، خر به دادش می‌رسید؛ آخر کله خری بود برای خودش (خر را می‌گویم)! و اما حکایات ملانصرالدین...

 

الاغ گمشده

ملا الاغش را گم کرده بود و در کوچه و بازار خدا را شکر می کرد.

پرسیدند: «شکر برای چیست؟»

گفت: «برای این که اگر سوار خر بودم، حالا یک هفته بود که خودم هم گم شده بودم!» 

 

مرگ خر

خر ملا مرد. غروب همان روز چند نفر برای عرض تسلیت به خانه ملا آمدند.

گفتند: «خدا به شما صبر بدهد، غم آخرتان باشد.» 

ملا نوکرش را صدا زد و گفت: «چراغی توی طویله بگذار. قوم و خویش‌های الاغ من آمده‌اند به فاتحه خوانی!»

 

افسار

یک روز ملا داشت با دلو از چاهی آب می‌کشید و به خرش می‌داد. خر غفلتاً پوزه‌اش به کله ملا خورد و عمامه ملا در چاه افتاد. ملا هم فوراً افسار خر را باز کرد و توی چاه انداخت.

پرسیدند: «این چه کاری بود که کردی؟» 

گفت: «برای اینکه هر کی رفت توی چاه افسار او را بیاورد، عمامه مرا هم بیاورد!»

کتاب خوانی 

برای حاکم، الاغ قشنگی هدیه آوردند. هرکس به نوعی از خر تعریف می کرد. ملا گفت: «من می توانم به الاغ، کتاب خواندن یاد بدهم!» حاکم و حاضران تعجب کردند.

حاکم گفت: «اگر بتوانی چنین کاری بکنی، جایزه بزرگی به تو خواهم داد، اما اگر ما را دست انداخته باشی، به شدت تنبیه خواهی شد.»

ملا خر را به خانه برد و سه ماه او را آموزش داد. بعد از سه ماه، ملا با الاغ در محضر حاکم حاضر شد. بزرگان شهر هم حضور داشتند. ملا کتابی جلوی خر گذاشت. خر با زبانش کتاب را تا آخر ورق زد. کتاب که تمام شد، الاغ عرعر کرد. همه تعجب کردند و خواستند از ته و توی قضیه سر در بیاورند. 

ملا گفت: «کتاب بزرگی دارم که صفحاتش از پوست آهوست. لای صفحات کتاب جو ریختم و منتظر ماندم تا الاغ کاملاً گرسنه شود. بعد کتاب را جلوی خر گذاشتم و هی ورق زدم تا خر جوها را بخورد. یک ماه این کار را تکرار کردم. خر به این کار عادت کرد. از ماه دوم خودش کتاب را ورق میزد و جو می‌خورد. امروز هم خر را گرسنه آوردم اینجا و کتاب خالی را جلویش گذاشتم. خر کتاب را تا آخر ورق زد و آن را بی محتوا یافت. به همین علت شروع کرد به عرعر و اعتراض!»

خدا را خوش نمی‌آید

ملا مقداری هیزم روی کول خودش گذاشته بود و خودش هم سوار خرش بود.

بچه‌های محل پرسیدند: «چرا هیزم را روی الاغ نمی‌گذاری؟»

ملا گفت: «خدا را خوش نمی آید که هم خودم بار خر باشم، هم هیزم!»

منبع : پرسپت
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    • ناشناس ارسالی در

      قربون روزهایی برم که با یک حکایت ملا حوالحالنا میشدیم عجب روزهایی بود اما حالا ن از بس گرونی و نامنی هس

      • ناشناس ارسالی در

        الان دیگر خرابالحالنا میشیم

    • ناشناس ارسالی در

      بسیار عالی

    • عبدالله ارسالی در

      ملا نصرالین نگو بلا بگو به حرفهاش هم طلا بگو

    • مائده ارسالی در

      😂😂

    • ایمان نصیری ارسالی در

      لعنت بر انگلیس مکار و خبیث.
      لعنت بر انگلیس پلید که داستان ساختگی ملانصرالدینش را به خورد ما داد

    • م ن د ارسالی در

      بسیار عالی بود

    • ناشناس ارسالی در

      سلام. وقت شما بخیر. واژه ملا نصرالدین واژه ای کاملاً ساخته و پرداخته استعمار پیر انگلستان است. و کلا در جهت اسلام ستیزی و تخريب دین اسلام بوده است. شما خود نیز می توانید با مراجعه به متون موجود به قضیه واقف شوید. می دانید ملا در گذشته به کسی که ملبس به لباس روحانیت بوده است می گفتند و نصر الدين هم به معنای یاور دین است. پس با بکارگیری این کلمه در واقع روحانیت را آدم های سبک مغز و مضحکه معرفی می کردند. انشاءالله در بکارگیری این الفاظ دقت بیشتری داشته باشیم. ک

      • امیر ارسالی در

        سلام بابامگرماازاین آدمهای سبک مغزبدترازملانصرالدین کم داریم مگراینایکه به اسم اسلام باهمه چیزاین مردم بازی کردن کم هست مگراینامسلمونی حالیشون هست بنده ۵۵ماه حضوردرجبهه۵بارمجروحیت دارم مدت ۱۲سال هست بخاطردرگیری بابنیادشهیدحقوق وداروهای اعصاب روانم وووقطع کردن هیچ بیشرفی دادامثال منونگرفت هزاررحمت به ملانصرالدین اگربودچاره ایی میکرد

    • ناشناس ارسالی در

      کوتاه بود

      • ناشناس ارسالی در

        خب کار همین انگلیسی ها بوده .

    • حسام ارسالی در

      این ملا و خرش هم در حد بنز هستند .

    • مهدی ارسالی در

      ای بابا سخت نگیرید دوستان عزیز این اسمها و الفاظ فقط برای طنازی و لبخند زدن و شاد کردن مردم استفاده میشه پس نیاز نیست ناراحت بشین چون قصد توهین ندارند.

    • اصغ ارسالی در

      بهترین مطالب است این داستان های ملا نصر الدین

    • ناشناس ارسالی در

      خوب گفته که حالیش بوده انگلیس

    • خرملا ارسالی در

      زن خوبه

    • ناشناس ارسالی در

      دوست دارم این حکایت ملا نصردین را لطفا بیشترش کنید

    • ناشناس ارسالی در

      دمتگرم روغن گرونی گریانم کرده بود این وخوندم کمی حالم خوب شد

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه