ارسال به دیگران پرینت

ناگفته‌های مسئول سابق حفاظت مسعود رجوی

ما «اهالی تاریخ» همیشه شروع تابستان را نه از گرم شدن هوا که از هرم حرارت تقویم ادراک می‌کنیم.

ناگفته‌های مسئول سابق حفاظت مسعود رجوی

پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» در ادامه نوشت: ۳۰ خرداد که می‌شود انگار تقویم گُر می‌گیرد و روز به روز که پیش می‌رود داغی تابستان ۶۰ بیشتر به جان تقویم می‌نشنید. کلیدواژه‌ها را در تاریکخانه‌ ذهنمان دوباره مرور می‌کنیم؛ سی خرداد، منافقین، فاز مسلحانه، مسجد ابوذر، هفت تیر، شهید بهشتی، حزب جمهوری، رجوی، ترور و ... در لابلای همه این مفاهیم تاریخ نه چندان دور این مرز و بوم را جستجو می‌کنیم. چه روزهایی را که منافقین بر این مردم مظلوم تیره کرده بودند؛ در همین خیابان‌ها و محله‌ها. کودکی، جوانی، پیری، مردی و زنی که گاهی با نارنجک، گاهی با بمب‌ و گاهی با اسلحه به شهادت ‌رسید.

این روزها در خرداد ۱۴۰۰ - که چهل سال از خرداد ۶۰ می‌گذرد، تابستان در ایران با جشنی سراسر شور و امید برای مردم و عزایی به غایت اضطراب‌آفرین برای دشمنان این دیار سر رسید. انتخابات سیزدهمین دوره ریاست‌جمهوری برگزار شد و ما مثل همیشه در تکاپوی تورق تاریخ انقلاب برآمدیم و باز هم گرمای تقویم را احساس کردیم. اما این بار دست حوادث ما را با گوشه دیگری از تاریخ کشاند. تصاویر مخابره شده در فضای مجازی از حمله منافقین و سلطنت‌طلب‌ها به رأی‌دهندگان ایرانی در خارج از کشور ما را در بهت و حیرت فرو برد. کسانی که چهل سال است وعده آزادی و دموکراسی به مردم ایران می‌دادند اینچنین هتاکانه و سفاکانه آزادی اندک ایرانیان خارج از کشور را در مقابل چشمان مدعی حقوق بشر به هیچ و پوچ گرفتند. این‌ها انتخابات را که نماد مردم‌سالاری است فقط زمانی برمی‌تابند که از دل آن خون و ترور بیرون بیاید. و این یعنی مقدمه آن همه کشتار در دهه ۶۰ ، هتک استقلال و ترور آزادی برای ایران و ایرانی بود.

القصه همین روزها قرار بود با مسعود خدابنده از اعضای جدا شده از فرقه رجوی پیرامون حوادث تروریستی دهه شصت گفتگو کنیم. فهمیدیم که او نیز در این چند روزه مشغول بررسی و تحلیل همین درگیری‌های انتخاباتی در لندن بوده است. فرصت را غنیمت یافتیم و محور گفتگویمان را پیرامون پیشینه فعالیت‌های سازمان درباره انتخابات‌های جمهوری اسلامی ایران تغییر دادیم.

خدابنده در این گفت‌وگوی مکتوب روایت‌ها و بازروایت‌های ناب و تحلیل‌های عمیقی از چهار دهه تلاش مذبوحانه فرقه رجوی علیه استقلال و آزادی مردم ایران را مطرح کرد که نه تنها برای اهالی تاریخ که برای هر ایرانی خواندن آن خالی از لطف نیست.

مشروح گفتگو با مسعود خدابنده، کسی که بیش از دو دهه مسئول مستقیم تیم حفاظت مسعود و مریم رجوی بود را در ادامه می‌خوانید.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحمیم. اخیرا بحث حمله اعضای سازمان منافقین به ایرانیان خارج از کشور که قصد شرکت در انتخابات داشتند داغ شده است. ویدئوهایی از فحاشی منافقین به مردم، حمله و مضروب کردن آنها در خیابان‌های لندن در فضای مجازی دست به دست می‌شود. بگذارید با این سوال گفتگویمان را شروع کنیم: اساسا سیاست‌های سازمان مجاهدین خلق درباره انتخابات جمهوری اسلامی به ویژه قبل از شروع فاز نظامی چه بود؟

مسعود خدابنده: همانطور که در تاریخ ثبت شده مجاهدین خلق و شخص مسعود رجوی رای «نه» به جمهوری اسلامی دادند. بعد هم اعلام کردند که به قانون اساسی پایبند نیستند. ولی در موازات همین حرکت نفراتی را برای شرکت در انتخابات مجلس معرفی کردند و خود مسعود رجوی هم برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد (که البته به هزار دلیل و از جمله این که رئیس‌جمهور قرار است قانون اساسی را پاس بدارد و به اجر در بیاورد رد صلاحیت شد). این بازی دوگانه طبعا ریشه در ذات سازمان و حتی قبل از پیروزی انقلاب دارد.

مسئله «انتخاب اصلح» در کتب قبل از انقلابِ سازمان هم به صورتی از بالا به پایین و همیشه انتصابی بوده است (مثلا هیچ‌وقت مثل سازمان‌های معمول کادر مرکزی با رای اعضا انتخاب نشده، بلکه رهبران سازمان انتخاب کرده‌اند.) بعدها البته برای دوربین و تلویزیون و خوشایند غربی‌ها و ادعای دموکراسی، هر از گاهی فیلمی تهیه و پخش می‌شود که مثلا مریم رجوی را به عنوان رئیس‌جمهور ایران «انتخاب» می‌کنند و یا شورای رهبری «انتخاب» می‌کنند و یا مسئول اول «انتخاب» می‌شود. این فیلم‌ها بسیار مشمئزکننده هم هستند چون فردی که قبلا منتصب شده را روی سِن می‌برند و دوربین روی نفرات زوم می‌شود که همه دستشان را بالا ببرند (تصور کنید اگر کسی در آن جمع در پادگان صدام و رجوی دستش را بالا نبرد چه بلایی سرش می‌آید!) غرب هم طبعا به این موضوع آگاه بوده و هست و اساسا همین را هم می‌خواهد. یعنی آنها هم نمی‌خواهند سازمانی را که خرجش را می‌دهند بیاید و دموکراتیک عمل کند. راندمان کار مجاهدین خلق اساسا به دیکتاتوری و فرقه‌ای عمل کردن آن است؛ چه در زمان صدام و چه اکنون که مشترکا توسط عربستان سعودی و اسرائیل اداره می‌شود.

این روزها سالروز آغاز جنگ مسلحانه منافقین علیه نظام است. در تابستان ۶۰، منافقین بخشی از مردم و نخبگان سیاسی کشور را ترور کردند، ترور نخبگان با چه هدف‌گذاری‌هایی انجام شد و چقدر در مدیریت کلان کشور اثرگذار بود؟

مسعود خدابنده: رجوی بعد از شکست کودتای سی خرداد ۶۰ شروع به راه‌اندازی جوخه‌های ترور کرد. سازمان بمب‌گذاری در حزب جمهوری در روز هفتم تیر و بعدا در دفتر نخست‌وزیری در ۸ شهریور را در کارنامه خودش دارد. دیگر ترورهای آن زمان به خصوص در حدفاصل هفت تیر (که عامل نفوذی آن محمدرضا کلاهی بود) و هشتم شهریور (که عامل نفوذی آن مسعود کشمیری بود) انجام شد که در این بین تعداد زیادی از افراد نخبه کشور ترور شدند. اگر درست یادم باشد یک استاندار، سرپرست زندان اوین، چند قاضی و نماینده مجلس و مقامات پایین رتبه دولتی و اعضای سازمان‌های انقلابی را هم باید به لیست ترورشدگان اضافه کنیم.

رجوی آن روزها از این ترورها به عنوان «بی‌آینده کردن رژیم» و «زدن سران» یاد می‌کرد و یادم هست که خیلی هم از قرآن کد می‌آورد که «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (البته امروز مشخص است که چه کسی ابتر و بی‌آینده شد.) قتل متفکرین و سرمایه‌های کشور در آن زمان بحرانی البته ضربه کمی نبود. مسلما اگر آیت‌الله بهشتی زنده می‌ماند و فرصت داشت، حتما آینده ایران و به خصوص جنگ عراق را به صورتی دیگر مدیریت می‌کرد؛ ولی در هر حال ایران این ضربه را پشت سر گذاشت و جلو رفت.(بیشتر بخوانید)

امروز که من به آن روزها نگاه می‌کنم بیشتر به نظرم می‌رسد که این ترورها اولا کار خود سازمان نبود و دستوری بود. یعنی سازمان از روز بعد از آزاد شدن نفرات از زندان تا زمانی که دیگر دستشان نمی‌رسید همواره «چوب لای چرخ» بوده که سرعت حرکت ایران را کند کند. از غائله ۳۰ خرداد بگیر تا قتل‌ها و ترورهای اولیه و تا رفتن به کمک صدام و بلندگو به دست گرفتن برای اسرائیل علیه برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران تا همین امروز که به سخیف‌ترین شکل می‌خواستند جلوی رای دادن مردم را بگیرند. یعنی می‌خواهم بگویم که این تصمیمات سازمانی نبوده بلکه این تصمیم‌ها به آنها ابلاغ شده و آنها عمل کرده‌اند. (طبیعتا از طرف گردانندگان سازمان که امروز عربستان و اسرائیل هستند.)

ثانیا ترورها در شرایطی روی داد که چه نخبگان و چه مردم ایران هنوز به سازمان اعتماد داشتند و در نتیجه سوءاستفاده رجوی از اعتماد مردم توانست امکان این تحرکات را به وجود بیاورد. لذا این ترورها رویارویی با دشمن نبود، بلکه رسما برادرکشی بود و خنجر از پشت زدن. کشمیری و کلاهی را در واقع نمی‌شود گفت «نفوذی» بودند. خیلی‌های دیگر هم همینطور. فرض کنید آیت‌الله بهشتی، کسی که چند هفته قبل با او مناظره می‌کردند را هدف قرار دادند. می‌خواهم بگویم در آن بازه مردم و دستگاه‌ها به مجاهدین خلق به عنوان دشمن نگاه نمی‌کردند. فکر نمی‌کردند اینها عوامل سیا و موساد باشند. دستگاه امنیتی هم تازه‌کار بود. در نتیجه مجاهدین خلق توانستند از فرصت استفاده کنند و این ترورها را پشت سر هم انجام دهند و البته خود رجوی هم فرار کرد و نفرات دیگر را گذاشت که تقاص این قتل‌ها را بدهند. شاید هیچ قاچاقچی‌ای حاضر نباشد به خاطر رسیدن به هدفش یا رساندن قاچاقش به رئیسش، دوست قاچاقچی خودش را سر ببرد. متاسفانه این به‌کرات در سازمان مجاهدین اتفاق افتاده و همین الان هم وقتی لازم باشد نفرات خودی را فدای اجرای دستور سرویس‌ها و افسار به‌دستان می‌کنند. فراموش نکنیم فیلم‌های افشا شده را که رجوی سر قیمت ترور زنده‌یاد صیاد شیرازی با رئیس سرویس امنیتی صدام حسین چانه می‌زند که: این پول کم است بیشتر بدهید.

برگردیم سر موضوع انتخابات؛ در سال‌های قبل (از دهه ۶۰ تا امروز) برنامه‌های منافقین در انتخابات‌های مختلف چگونه تدوین می‌شود؟ چه تاکتیک‌هایی را برای کاهش مشارکت به کار می‌برند؟

مسعود خدابنده: مجاهدین خلق اساسا حرکتشان در هر مرحله از انتخابات بر دو موضوع استوار است؛ یکم: مقابله با شرکت مردم در انتخابات. یعنی تمام توان به کار گرفته می‌شود تا جلوی شرکت مردم را در انتخابات بگیرند. یکی از این شیوه‌ها، مایوس کردن مردم از طریق تبلیغات است. (قبلا بصورت پخش رادیو مجاهد و تلویزیون و از عراق و این روزها به شکل آنلاین.) و شیوه دیگر تهدید شرکت‌کنندگان در انتخابات می‌باشد. (قبلا از طریق بمبگذاری در مراکز اخذ رای و تهدید به ترور و این روزها با سنگ‌پرانی در مراکز اخذ رای در خارج از کشور).

البته یک قاعده کلی هم دارند و آن قبول نکردن واقعیات است. یادم هست یکی از دلایلی که آقای هدایت‌الله متین‌دفتری و خانم‌اش مریم متین‌دفتری بالاخره کاسه صبرشان لبریز شد و از شورای رجوی خارج شدند، هفتمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران بود. رجوی پایش را در یک کفش کرده بود و می‌گفت ما پیروز شدیم و حداکثر میزان مشارکت در انتخابات زیر پنج درصد است و مقامات ایران دروغ می‌گویند! دکتر متین‌دفتری آن زمان یک‌بار گفت که واقعا من دوست و آشنا و فامیل و فرزند دارم و نمی‌توانم این حرف‌ها را تایید کنم و بعد توی چشم آنها نگاه کنم. یادم هست یکی از زنان کنار دست رجوی برگشت و به متین دفتری گفت: «شما طرف ما هستی یا طرف رژیم؟» که متین دفتری پاسخ داد «طرف شما هستم که می‌گویم حرف بی‌ربط نزنید. من اگر احساس می‌کردم چهار نفر ممکن است این حرف شما را باور کنند که اصرار نمی‌کردم.»

دوم: نامشروع نشان دادن انتخابات است. یعنی مجاهدین خلق آسمان و زمین را به هم می‌بافد که بگوید این انتخابات کلاهبرداری بوده و اصلا از قبل نتیجه آن را مشخص کرده بودند. باز یادم هست در انتخابات ریاست‌جمهوری هفتم تا یازدهم، هر بار رجوی نه تنها اعلام کرد که نتیجه این انتخابات از قبل تایین شده، بلکه در هر سه مورد هم تاکید داشت که خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی رئیس‌جمهور نخواهند شد. البته یکی از خصایص مجاهدین هم این است که مطالب سایت‌هایشان را بعد از اتفاقات دستکاری می‌کنند. کتب و نوشته‌ها را هم که از بین برده‌اند (شاید به همین خاطر که مثل مطالب سایت، راحت نمی‌شود آن را دستکاری کرد) و البته مخاطب‌هایشان هم خودشان هستند؛ والا که حافظه مردم اینقدرها هم ضعیف نیست.

در بالا اشاره‌ای کلی به معنا و مفهوم «انتخاب» در سازمان مجاهدین خلق داشتید. لطفا کمی بیشتر توضیح دهید که اساسا دیدگاه مجاهدین خلق به مقوله انتخابات چیست؟

مسعود خدابنده: انتخابات در دستگاه مجاهدین خلق فقط جایگاهی «تبلیغی» دارد ولاغیر. ولی شامل دو وجه است: یک وجه این تبلیغ مصرف داخلی دارد که برای مشروعیت بخشیدن به خود انجام می‌دهند. یعنی دوربین و عکس و فیلم تهیه می‌کنند که مثلا ما امروز مسئول اول انتخاب کردیم و همه هم جلوی دوربین دستشان را بالا بردند و رای دادند! (یک چیزی شبیه انتخابات صدام حسین یا معمر قذافی) و یک وجه آن جنبه بیرونی دارد و آن بدین مفهوم است که رجوی تصور می‌کند انتخابات نقطه ضعف دشمن است. یعنی چه انتخابات در ایران باشد و چه امریکا، فرصتی به وجود می‌آورد که ما بتوانیم با استفاده از آن، کار خودمان را پیش ببریم. 

او معتقد است انتخابات ایران فرصت مناسبی برای تقابل با جمهوری‌اسلامی است؛ از این رو مثلا به آیت‌الله رفسنجانی پیام می‌دهد که باید مقابل ردصلاحیت‌ها بایستی و یا یک‌باره طرفدار موسوی و کروبی می‌شود و قص‌علی‌هذا. یا در امریکا و انگلیس تلاش می‌کند وارد بده‌بستان‌های انتخاباتی شود. مثلا با این هدف که بعدا از یک کاندیدا استفاده کند به حساب او پول واریز می‌کند یا می‌رود سراغ یک نماینده مجلس که اگر حرفی علیه ما بزنی به این شکل و آن شکل کاری می‌کنیم که دور بعدی انتخاب نشوی. خیلی‌هایش هم دروغ است ولی خیلی‌ها هم سرشان درد نمی‌کند که وارد تحقیق بشوند. 

تلاش مذبوحانه دیگر این است که کاسبی راه می‌اندازد و رسما خودش را به عنوان وسیله عرضه می‌کند. مثلا اخیرا مبالغی را که عربستان سعودی به دستور نومحافظه‌کاران امریکا باید به دست حزب راستگرای ووکس اسپانیا برساند را برایشان پولشویی کرد (حدود هزار حساب در اقصی نقاط جهان به صورت متفرق این مبالغ را به حساب این حزب واریز کردند که زیر رادار نباشد، توجه جلب نکند و نیاز به اعلام نداشته باشد). سال گذشته یک قلم نزدیک یک میلیون یورو از این نوع پولشویی‌ها توسط خبرنگاران تحقیقی اسپانیا لو رفت که این خودش یکی از دلایل اخراج مریم رجوی از فرانسه به آلبانی بود (دخالت در انتخابات در اتحادیه اروپا علیه اتحادیه به دستور کسانی که نمی‌خواهند این اتحادیه پا بگیرد).

در مواجهه با انتخابات اخیر منافقین در خارج از کشور چه برنامه‌هایی برای دوران انتخابات داشتند؟ آیا اطلاعی در این باره دارید؟

مسعود خدابنده: انتخابات اخیر ایران از چند وجه بسیار قابل توجه بود. می‌دانید که سرویس‌های ضد ایرانی از چند ماه قبل به شدت به دنبال درست کردن بلوا و یا بمبگذاری و تحریک در جریان این انتخابات بودند. دقت کنید از سه ماه قبل تاکنون انبوهی از شبکه‌های تروریستی در ایران خنثی و انبوهی سلاح و مهمات کشف و ضبط شده است. راستش من خودم فکر نمی‌کردم این انتخابات به این شکل و بدون خسارت تمام شود، ولی شد. یعنی دستگاهی که حالا مجاهدین خلق هم در کنار سلطنت‌طلبان جزوشان هستند نتوانست این پروژه را حتی به صورتی کوچک به انجام برساند. این خودش پیام مهمی برای دشمنان ایران دارد که به معنای پایان «دوران بزن و در رو» است و در نتیجه قبول جایگاه ایران در خاورمیانه و جهان به لحاظ امنیتی.

روند کاری سازمان الان بیشتر به صورت «اطلاعاتی» است (به لحاظ بلد بودن زبان فارسی مورد استفاده قرار می‌گیرند و یا مواردی که مثلا در سناریوی پاپوش درست کردن موساد برای یک دیپلمات ایرانی مورد استفاده قرار می‌گیرند) و بدنه آن هم که باید دوران بازنشستگی را طی کند، صرفا «آنلاین» کار می‌کند. یعنی می‌شود گفت اکثر تبلیغات آنلاین علیه ایران و در این مرحله انتخابات، منشاء مجاهدین خلق و منشاء آلبانی دارد. البته سه نفر از فرزندان آنها که قبلا جداشده بودند (و به همین خاطر توانسته‌اند کمی تحصیل کنند) الان استخدام شده‌اند (یعنی عضوشان نیستند و حقوق می‌گیرند) و در لندن بخش انگلیسی این تحرکات را کنترل می‌کنند که الباقی ترول‌های آلبانی آنها را تبلیغ می‌کنند ولی بدنه اصلی هنوز در همان آلبانی است.

موردی که امسال توجه من را جلب کرده تغییر خط این ترول‌ها [Troll؛ اوباش مجازی؛ کسانی که با رفتار مخرب در فضای وب به دنبال جلب نظر کاربران، ایجاد تشنج و بیان مطالب محرک و توهین‌آمیز هستند.] است. یعنی خط جدیدشان فحاشی و تهدید و به قولی کثافت‌پراکنی است. در خط جدید دیگر به هیچ وجه بحث نمی‌کنند، دلیل نمی‌آورند، دنبال تبلیغ نیستند. فقط فحاشی می‌کنند. اگر مثلا قصد داشته باشی رای بدهی یا مخالف نظراتشان مطلبی بگویی ناسزا می‌گویند. به بدترین لحن سعی می‌کنند مردم عادی را از صحبت کردن و فعال بودن در مسائل اجتماعی ناامید کنند (به قولی به صورت فاحشه‌های آنلاین لجن‌پرانی می‌کنند و حرمت می‌شکنند تا مردم عادی از حاکمیت فاصله بگیرند.) این البته در کنار حمایت گوگل، فیبسبوک و توییتر از این مزرعه ترول‌ها تاثیر خودش را هم دارد ولی دلیلش به بن‌بست رسیدن راه‌های قبلی است. یعنی آن بحثی که «ما نظام را سرنگون می‌کنیم» و «ایران در حال سقوط است» و امثالهم دیگر کاربرد ندارد و چاره‌ای ندارند مگر سعی کنند با فحاشی و تهدید در واقع حمایت مردم از نظام را کم کنند. و این یک معنی دارد: «خط دفاع در حال عقب‌نشینی.»

در روزهای اخیر تصاویر زیادی از حملات منافقین و سلطنت‌طلب‌ها به ایرانیانی که در خارج از کشور رای خود را به صندوق می‌اندازند؛ منتشر می‌شود، تحلیل شما در این رابطه چیست؟ آیا این رفتارها مسبوق به سابقه بوده است؟ در دوره‌های انتخابات قبل هم این کارها انجام می‌شد؟

مسعود خدابنده: مجاهدین خلق و سابقه حملات آنها به کنسولگری‌ها و سفارتخانه‌های ایران سابقه‌دار است و از اول انقلاب تابه‌حال دنبال شده. ولی این حمله به مردم عادی نسبتا جدید است که با همان «خط دفاع در حال عقب‌نشینی» آنلاین که در بالا توضیح دادم همخوانی دارد. یعنی خط «قدرت‌نمایی و حمله به دیپلمات‌ها و اشغال و تخریب ساختمان سفارت» در خارج یا «بمب‌گذاری در سطل آشغال و ترور مردم در خیابان» در داخل تبدیل شده به خط «منفعل کردن مردم از شرکت در تحرکات اجتماعی» که البته چون دیگر دستشان به ملت داخل نمی‌رسد در خارج از کشور دنبال می‌کنند.

یکی از تاکتیک‌های سازمان در مواجهه با انتخابات در ایران، تحریم انتخابات بوده. خود مسعود رجوی در این مورد چه نظری داشت؟ مریم رجوی چه نگاهی به این مقوله دارد؟ سازمان حق رای را برای اعضا چگونه تعریف می‌کند؟ آیا در سازمان برای اعضا اجازه اظهارنظر و حق رای قائل هستند؟

مسعود خدابنده: در این مورد مشخص شاید بهتر باشد خیلی وارد بحث دموکراسی، مردم‌گرایی و یا انتخابات در سازمان مجاهدین یا فرقه رجوی نشویم چون مراحل اولیه بسیاری وجود دارد که اول باید طی شود تا به این نقطه برسیم. سازمان مجاهدین در حال حاضر مرکز برده‌داری مدرن در آلبانی در محیطی به شدت محصور و بسته است که در آن نه بیمارستان هست، نه مدرسه دارد، نه کتابخانه وجود دارد، نه صدای بچه می‌شنوی، نه ازدواج و طلاقی هست، نه صندوق پستی، نه مغازه، نه سینما و نه حتی یک رابطه اینترنتی یا تلفنی (به جز مزرعه ترول‌ها که تحت کنترل است) در آن دیده می‌شود. نه وزارت کشور و نه وزارت بهداشت آلبانی حق ورود به آن را ندارد. نه در ازای کار حقوق می‌گیرند و نه مالیاتی پرداخت می‌کنند و نه حتی حق بازنشستگی دارند و قص علی هذا.

مشکل در کمپ آلبانی الان انتخابات نیست؛ مشکل جان سالم به در بردن است. اساسا مصرف سازمان مجاهدین هم هیچ وقت نه سیاسی بوده و نه انقلابی؛ سازمان تنها مصرف «ابزاری» دارد. زمانی با ترکیب «مسعود رجوی و صدام حسین» به عنوان یک سازمان تروریسی – نظامی عمل می‌کرد و زمانی با «مریم رجوی و ترکی الفیصل» به عنوان یک سازمان اطلاعاتی – تبلیغی. در هر دو حال «برده‌داری» شاخصه و شاید بتوان گفت «نقطه قوت» سازمان رجوی است که طبعا مخارج را برای «اربابان» پایین آورده و راندمان را برای تخریب بالا می‌برد.

اگر اجازه بدهید نظر مسعود رجوی را فاکتور بگیریم اما بگویم که نظر ولی‌نعمتان رجوی در مورد انتخابات چه بوده است؟ در عراق نظر «سید الرئیس» صدام حسین در مورد انتخابات این بود که یکی را پیدا می‌کرد و می‌گفت تو باید بیایی و در انتخابات در مقابل من بایستی و این دستور است و حق نداری بگویی نه. آن بیچاره دو ماه ضجه می‌زد و تقاضا می‌کرد اما النهایه از ترس مرگ قبول می‌کرد و بعد صدام ۹۹ درصد رای می‌آورد و پیروز انتخابات می‌شد. آن رقیب ساختگی هم معمولا به تیر غیب گرفتار می‌شد.

یا بیایید به این سوال پاسخ دهیم که در حال حاضر نظر «سید ترکی الفیصل» در مورد انتخابات چیست؟ اینها از صدام هم عقب‌تر هستند. یک مطلب طنز اما واقعی در شبکه‌های مجازی دست به دست می‌شد که آخرین بار که در عربستان «انتخابات» انجام شده تقریبا ۱۴۰۰ سال پیش بوده است و آن هم زمانی که اعراب رای گرفتند که چه کسی حضرت محمد(ص) را در خواب به قتل برساند. این‌ها اربابان سازمان مجاهدین خلق بودند. جمله آخر این‌که مجاهدین خلق که امروز برای تخریب انتخابات ایران تلاش می‌کنند، تقریبا می‌شود گفت هیچ بویی از دموکراسی نبرده‌اند.

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه