ارسال به دیگران پرینت

آخرین بازمانده درنای سیبری و حکایت فرش حیات

امید، امسال هم زمستان را در میانکاله می‌گذراند. اما سؤالی که برخی می‌پرسند، این است که حالا اگر این آخرین بازمانده دُرنای سیبری دیگر به ایران نیاید، چه می‌شود؟

آخرین بازمانده درنای سیبری و حکایت فرش حیات

۵۵آنلاین :

امید، امسال هم برای دوازدهمین سال متوالی برای زمستان‌گذرانی به میانکاله آمده است. این پرنده آخرین بازمانده از درناهای سیبری غربی است که هر سال با شروع فصل سرما سر و کله‌اش در تالاب رویایی شمال ایران یعنی میانکاله پیدا می‌شود و خبر به سلامت رسیدنش، دل دوستداران محیط زیست در ایران را شاد می‌کند. آمدن امید به میانکاله آنقدر برایشان مهم است که وقتی در سال‌های ۸۸ و ۹۴، از پرنده خبری نشد، همه نگران شدند و سال بعد با آمدنش، جامعه محیط زیستی ایران با شور و شادی به یکدیگر خبر می‌داد که «امید هنوز زنده است».

درناها پرندگان بسیار باهوشی هستند و ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارند. یکی از این ویژگی‌ها تک‌همسری است. به‌طوری که پس از بلوغ، درنای نر یا ماده تا آخر عمر با جفتش می‌ماند و در صورت مرگ جفتش، تنها زندگی و مهاجرت می‌کند. امید هم‌چنین داستانی دارد. او و زوج ماده‌اش که مردم نامش را آرزو گذاشته بودند، سال‌ها با یکدیگر مهمان میانکاله می‌شدند، اما چند سال پیش آرزو هم تلف شد و حالا چند سالی است که امید تنها سفر می‌کند.

تا اینجای داستان را همه می‌دانند و با جست‌وجویی ساده در فضای مجازی می‌توان به اطلاعاتی کامل و جامع‌تر درباره درناهای سیبری دست یافت. اما آنچه مهم است و در اینجا می‌خواهیم به آن بپردازیم، سؤالی است که در ذهن بسیاری از آنهایی که شاید چندان علاقه‌ای به محیط زیست ندارند وجود دارد و گاهی می‌پرسند «حالا این پرنده نیاید چه می‌شود و اصلاً آمدنش مهم است؟ نیامدنش به کجا برمی‌خورد؟»

این سؤالی است که اسماعیل کهرم، پرنده‌شناس و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با ایرناپلاس این‌گونه به آن پاسخ می‌دهد: درناها از قدیمی‌ترین پرندگان در دنیا هستند. اگر ما انسان‌ها، دو تا دو و نیم میلیون سال سابقه حیات روی کره زمین را داریم، آنها نزدیک به ۱۶ میلیون سال سابقه حیات دارند و در این ۱۶ میلیون سال، تغییر زیادی از نظر ریخت‌شناسی نکرده‌اند، یعنی الان اگر فسیل درنا را مشاهده کنید، به‌راحتی می‌توان تشخیص داد که این درناست.

اما این درنا که در ایران به نام امید آن را می‌شناسند، درنای سفید است که به آن درنای سیبری هم گفته می‌شود. امید جزو جمعیت‌های غربی درناها در سیبری بود. این پرنده به جمعیت غربی، شرقی و مرکزی تقسیم می‌شود. جمعیت مرکزی منقرض شده است و از جمعیت غربی هم فقط همین تک درنا مانده است.

به گفته وی، امید هر سال برای زمستان‌گذرانی و به‌دست آوردن غذا به میانکاله می‌آید، چون دمای هوا در سیبری در فصل سرما به حدی پایین می‌آید که همه چیز یخ می‌زند و پرنده چیزی برای خوردن ندارد. بنابراین این مسیر ۵۰۰۰ کیلومتری را پرواز می‌کند تا به غذا برسد.

امسال این تک درنای سیبری یک ماه زودتر به ایران آمده است و بسیاری دلیل این امر را وفور غذا و گرم شدن هوا در میانکاله می‌دانند، در حالی که کهرم نظر دیگری دارد و می‌گوید: این پرنده چطور از فاصله ۵۰۰۰ کیلومتر می‌تواند وضعیت غذا و آب و هوا در میانکاله را رصد کند؟ به احتمال زیاد چون امسال هوا در سیبری زودتر سرد شده، پس پرنده زودتر مهاجرت کرده است.

به گفته این پرنده‌شناس، در سال‌های گذشته تلاش‌هایی برای احیای جمعیت این درنا از سوی نهادهای بین‌المللی حمایت و حفاظت از پرندگان شده، اما نتیجه نداشته است.

کهرم معتقد است کوچ امید به میانکاله، از ارزش علمی برخوردار نیست و بیشتر جنبه نمادین و عاطفی پیدا کرده است. چون مردم به این پرنده اهمیت می‌دهند و دوستش دارند، محیط زیست برای حفاظت از آن، در آنجا پاسگاه محیط زیست ساخته است و از امید در برابر شکارچیان محافظت می‌کند.

ماجرا فراتر از حضور یک پرنده است

اما آنچه به اعتقاد این استاد دانشگاه در ماجرای امید اهمیت دارد، ماجرایی فراتر از حضور یک پرنده است. نکته مهم اینجاست که چه اتفاقی افتاده که از جمعیت ۶۰ تا ۷۰ هزار نفری درناهای سیبری که در غرب آن زندگی می‌کردند، جز تک پرنده‌ای باقی نمانده است؟

درناهای سیبری، این پرندگان زیبا و باهوش که میلیون‌ها سال در طول تاریخ عمر کرده‌اند، چه اتفاقی برایشان افتاده که در چند سال ناپدید می‌شوند؟ واقعیت این است که این انقراض به معنای از بین رفتن زیستگاه درناهاست. انقراض درنای سیبری دقیقاً مشابه همان اتفاقی است که برای شیر ژیان ایرانی در دشت ارژن فارس رخ داد.

دشت ارژن فارس زمانی منطقه‌‎ای تالابی با گرازهای وحشی فراوان بود که غذای شیرهای ایرانی محسوب می‌شدند. اما وقتی آن تالاب‌ها جای خود را به جاده‌ها دادند، گرازها از بین رفتند و به‌دنبال آن شیرها نیز منقرض شدند.

به گفته کهرم وقتی جمعیت یک گونه خاص و قدیمی، آن به این زیبایی و باهوشی از بین می‌رود و در حقیقت زنجیره تکامل در جایی بریده می‌شود، باید دوباره، زمین دیگر، آسمان دیگر و محیط زیست دیگری خلق شود تا شرایط برای حیات درنای سیبری مهیا شود.

اما اسماعیل کهرم خاطره‌ای را نقل می‌کند که به‌راحتی ما را با مفهوم چرخه حیات و اهمیت حضور یک‌گونه در آن نشان می‌دهد:

«سال‌ها پیش در آمریکا مرا به یک دبستان دعوت کردند. در یکی از کلاس‌های درس این مدرسه مانند یکی از همان دانش‌آموزان کوچک پشت یکی از این میزها نشستم. درس آن روزشان علوم بود. معلم، یوزپلنگی آفریقایی را که قلاده‌اش را یک مأمور باغ‌وحش به دست داشت، سر کلاس آورده بود. یک فرش ایرانی که فکر می‌کنم کار قم بود هم بر دیوار کلاس آویزان کرده بودند و معلم درس خود را این‌چنین آغاز کرد:«این یوزپلنگ در دشت‌های آفریقایی زندگی می‌کند و از باغ‌وحش به اینجا آورده شده است».

معلم مقداری یوزپلنگ را معرفی کرد، از عادت‌های غذایی‌اش گفت و سپس ادامه داد: «بچه‌ها، اگر این یوزپلنگ که در دشت‌های آفریقا زندگی می‌کند، از بین برود و منقرض شود چه اتفاقی می‌افتد؟». بچه‌ها هر کدام پاسخی دادند. سپس معلم به فرش ایرانی اشاره کرد و گفت: «این فرش از میلیون‌ها گره تشکیل شده است که یک بافنده یکی‌یکی هر گره را در کنار هم قرار داده تا این اثر هنری بی‌نظیر خلق شود». در این هنگام معلم سؤال کرد:«حالا اگر یک کودک یا شخص ناآگاه چند گره از این فرش را بیرون بکشد، چه می‌شود؟» بچه‌ها گفتند:«اتفاقی نمی‌افتد». معلم ادامه داد: «حال اگر ده گره پاره شود و از بین برود چه می‌شود؟ اگر تعداد این گره‌ها به ۱۰۰۰، ۱۵۰۰، یا ۲۰۰۰ گره برسد این فرش چه می‌شود؟»، بچه‌ها پاسخ دادند:«خوب فرش سوراخ می‌شود».

معلم که انگار به مقصود خود رسیده بود، لبخندی زد و گفت:«این فرش، فرش حیات روی زمین است و هر کدام از گونه‌های جانوری یا گیاهی، گره‌ای است از میلیون‌ها گره فرش حیات. ما روی این فرش حیات زندگی می‌کنیم و از مواهب آن استفاده می‌کنیم. حال اگر گره‌های این فرش یکی‌یکی از هم گسسته شود، روزگاری می‌رسد که دیگر چیزی از فرش حیات باقی نمی‌ماند که آدمی بتواند روی آن زندگی کند».

منبع : ایرنا
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه