|
کد‌خبر: 229682

فال حافظ شنبه بشنوید چه می گوید

فال حافظ شنبه 6 آذر 1400|تفسیراول وتفسیر دوم

فال حافظ شنبه 6 آذر 1400 از داشته هایمان که قدرش را نمی دانیم می گوید.

فال حافظ شنبه 6 آذر 1400 از داشته هایمان که قدرش را نمی دانیم می گوید.

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

 

چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

جانا به حاجتی که تو را هست با خدا

کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

 
 

ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم

آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است

ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست

در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست

چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است

آن شد که بار منت ملاح بردمی

گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است

ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است

ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار

می‌داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است

حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود

با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است

معنی و تفسیر فال حافظ شنبه 6 آذر 1400

۱- آنکس که خلوت اختیار کرده چه نیازی به تماشا و تفرج دارد؟ آنگاه که کوی جانان هست چه نیازی به صحرا رفتن است؟

۲- جانا تو را قسم به نیازی که به خدای خود داری، لحظه ای از ما بپرس که نیاز و حاجت ما چیست؟

٣- ای پادشاه زیبایی، برای رضای خدا مددی کن که سوختیم، آخر بپرس که حاجت این گدا چیست؟

۴- ما نیازمندیم اما زبان خواهش و نیاز نداریم، در پیشگاه خداوند بخشنده به عرض نیاز چه حاجت است؟

۵- اگر قصد ریختن خون ما را داری نیازی به بیان قصه نیست، آنگاه که همه چیز ما متعلق به توست چه حاجتی به تاراج است؟

۶- دل روشن یار، چون جام جهان نماست که هر چیز را در خود می بیند پس چه نیازی به بیان احتیاج است؟

۷- آن زمانی که منت ملاح را می کشیدیم دیگر گذشت، حال که مروارید به دست آمده، چه نیازی به دریاست؟

۸- ای مدعی برو که من با تو کاری ندارم، آنگاه که دوستان حاضرند، به دشمنان چه نیازی است؟

۹- ای عاشق مسکین، آنگاه که لب جانبخش یار، رزق تو را (بوسه) تشخیص می دهد چه نیازی به درخواست کردن است؟

۱۰- حافظ، سخن بیش از این مگوی که هنر خود نمودار می شود، با ادعاگران، چه نیازی به مجادله و سخن گفتن است؟

تفسیر اول فال حافظ شنبه 6 آذر 1400

اگر با چشم بصیرت به زندگی خود نگاه کنی خواهی فهمید که تو بسیار بیش از آنچه آروزیش را داری از نعمات خداوندی بهره مندی.

پس با توکل به خدا و با اتکاء به همت عالی خود قدم در راهی که قصد آغازش را داری بگذار و از سرزنشهای مدعیان هراس به دل راه مده که در تقدیر تو کامیابی است.

تفسیر دوم فال حافظ شنبه 6 آذر 1400

مدتی است احساس تنهایی کرده و گمان می کنید کسی از غم و اندوه شما خبر ندارد. خدا را در همه حال نظر داشته باشید که او یار و یاور بندگانش است و به احوال شما آگاه است.

چشم به یاری افراد مغرور و متکبر نداشته باشید. اگر کارتان را به خداوند بسپارید و به او اعتماد کنید به مقصود خود، هر چند دست نیافتنی و دور از دست به نظر برسد، خواهید رسید.

برای به ثمر رسیدن تلاش تان، به خدا توکل کرده و به توانمندی های خود تکیه کنید. دست رد به سینه نیازمندان نزنید و از خودخواهی و کبر دوری کنید.

 

فال حافظ، درست یا نادرست

 

درباره حقیقت داشتن یا نداشتن فال حافظ،  جدی ترین بحث را استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب یادداشت  ها و اندیشه های و شادروان کیوان سمیعی داشته اند.

 

که نظرشان شبیه هم است و عصاره اش این است: راست و درست درآمدن بعضی فال ها را اتفاقی و در مجموع فال را پناه جویی انسان درمانده به عوالم  مرموز غیبی می دانند که فقط برای کسب امیدواری و دل خوشی است.

 

یا به عبارت دیگر فال راهبر به حقیقت  نیست یا الزاما نیست و حافظ مثل ما انسانی بوده که در حل مشکلا ت عادی زندگی اش هم در مانده بود، کافی است فکر کنیم که از فقر یا تنهایی یا دیر رسیدن حقوق  ماهانه اظهار کسالت می کرده: وجه می می خواهم و مطرب که می گوید رسید; حافظا در کنج فقر  و خلوت شب های تار ... در پاسخ این اساتید، بها»الدین خرمشاهی چنین می نویسد: «از آثار این بزرگواران برمی آید که هر دو عرفان شناس اند، عرفان پژوه اند، درباره عرفان کار کرده اند.

 

اما دیگر از این قطعی تر یعنی بیشتر نمی توانم جواب بدهم که واقعا ممکن است کسی به عوالم غیبی اعتقاد داشته باشد،  به فال حافظ  اعتقاد نداشته باشد... دوستان گفته اند که بله، حافظی که مانند ما انسانی بوده که در حل مشکلا ت زندگی اش هم درمانده بوده و حالا  که قرن ها از درگذشت او می گذرد،  چگونه می تواند از مافی الضمیر خوانندگان و فال جویان با خبر باشد و به آنها پاسخ های سرراست و مناسب بدهد، به عبارت دیگر هرگونه و مخصوصا این گونه کسب اطلا ع از آینده یا ضمایر پنهان انسان و امور پنهان  در پرده غیب اعتباری ندارد.

 

اما در جهت تایید این قول که قول بنده نیست، می شود افزود که شعر حافظ کثیرالا ضلا ع است، پرمضمون است. سرشار از شادی و امید و نوید و دو پهلو و کلی گویانه و تاویل پذیر و پرمضمون است و از همه چیز حرف می زند. از مسایل به اصطلا ح  دل خواه انسان ها حرف می زند، از معنویات گرفته تا مادیات...

 

کسانی مثل حافظ یا دیگران که در این مسایل هستند، اگر طور دیگری نگاه شوند، این مسوولیت از روی دوش حافظ و امثال  حافظ برداشته می شود و آن این که برگردیم به خود انسان ها و اینکه ما از ابعاد وجودی انسان شاید دو یا سه بعد را بشناسیم، در حالی که اگر شما بروید در آثار یونگ و هسه می بینید ابعاد دیگری از انسان را به شما معرفی می کنند که در واقع این خود شما هستید که در یک لحظاتی راه آشنایی یا به دست آوردن حقیقت را به روی خودتان باز می کنید و حافظ فقط یک واسطه فیض رسانی است.

 

برای این قضیه  در آن لحظه ممکن است حافظ سر راه من نوعی که ایرانی هستم قرار بگیرد و برای کس دیگری، یک کس یا یک اتفاق عملکرد دیگر رخ بدهد. فقط این برمی گردد به اینکه شما چقدر استعداد دارید تا ابعاد وجودی تان راه گشا باشد.

 

آن وقت دیگر آدم هایی مثل حافظ هم زیر سوال نمی روند که آیا واقعا این قضیه درست و دیوان حافظ  درست می گوید یا نه، که من فکر می کنم اگر این گونه به مساله نگاه کنیم، خیلی روشن تر می شود. تا اینکه خوب همین که در عمل می بینیم حافظ همیشه جواب نمی دهد. چون که ما همیشه این اجازه را نمی دهیم که ابعاد دیگر برایمان کشف شود».

 

 اولین فال چگونه و کی از دیوان حافظ گرفته شد؟

نخستین فال دقیقاً ساعاتی پس از مرگ حافظ گرفته شد. ادوارد براون در جلد سوم ?تاریخ ادبیات ایران? اشاره داشته است که پس از فوت حافظ، عده ای که کلام وی را قلب کرده بودند، او را تکفیر و از دفن او در گورستان مصلی جلوگیری کردند. برای حل مشکل تصمیم گرفتند با تفأل از کلام خود حافظ راهنمایی بگیرند و پس از آنکه کلیه غزلهای حافظ را نوشته و در سبدی ریختند، کودکی تفألی می زند و غزل شماره 82 می آید، که به طرز عجیب و باور نکردنی پاسخ جماعت ریاکار را می دهد و گفته اند که از آن روز به وی لقب لسان الغیب داده اند، غزل شگفت انگیز چنین است:

کنون که می دمد از بوستان نسیم بهشت

من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت

مکن به نامه سیاهی ملامت من مست

که اگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت؟

قدم دریغ مدار از جنازه حافظ

که گرچه غرق گناهست، می رود به بهشت

source: وقت صبح