|
کد‌خبر: 222416

شهر تهران | حریم شهر تهران | راه و شهرسازی

مشکلات مهاجرت‌ها و سکونت در حاشیه برای شهرهای میزبان

اگر تشکیل کانون‌های جمعیتی در حریم شهر تهران جلوگیری نشود، تا سال ۱۴۰۴ یعنی کمتر از چهار سال دیگر، حدود ۲۰ درصد جمعیت ایران در حریم شهر تهران ساکن خواهند شد. این خبر را مدیر کل حریم شهرداری تهران اعلام کرده است. به گفته وی از آن‌جا که حریم شهر تهران ۰.۴ مساحت کشور را تشکیل می‌دهد، سکونت ۲۰ درصد جمعیت کشور در این مساحت یک «فاجعه بزرگ» است و «مشکلات عدیده‌ای» برای پایتخت به همراه دارد.

روزنامه اینترنتی فراز نوشت: اگر تشکیل کانون‌های جمعیتی در حریم شهر تهران جلوگیری نشود، تا سال ۱۴۰۴ یعنی کمتر از چهار سال دیگر، حدود ۲۰ درصد جمعیت ایران در حریم شهر تهران ساکن خواهند شد. این خبر را مدیر کل حریم شهرداری تهران اعلام کرده است. به گفته وی از آن‌جا که حریم شهر تهران ۰.۴ مساحت کشور را تشکیل می‌دهد، سکونت ۲۰ درصد جمعیت کشور در این مساحت یک «فاجعه بزرگ» است و «مشکلات عدیده‌ای» برای پایتخت به همراه دارد.

جمعیت حاشیه‌نشین در ایران بیش از ۲۰ میلیون نفر اعلام شده است. معاون وزیر راه و شهرسازی، در شهریور ۱۳۹۹ اعلام کرداز هر چهار ایرانی، یک نفر در سکونت‌گاه غیررسمی زندگی می‌کند و حاشیه‌نشین است. براساس آماری که این مقام دولتی در شهریور ۱۳۹۹ ارائه داد، سه میلیون و ۲۰۰ هزار خانوارایرانی در سکونتگاه‌های غیررسمی و حدود یک‌ میلیون و ۷۰۰ هزار خانوار در بافت‌های فرسوده زندگی می‌کنند. زندگی در حاشیه کلانشهرها وسکونتگاه های غیررسمی؛ از نظر آسیب شناسی چه تاثیری بر اقتصاد و جامعه و فرهنگ شهر میزبان دارد؟ همراه دکترسید یعقوب موسوی، جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا، نگاهی به این معضل داشته‌ایم؛ با ما همراه باشید.

 

ابتدا باید به یک نکته مهم اشاره کنم؛ روند مهاجرت از روستاها وشهرستان‌ها و در نتیجه گسترش حاشیه‌نشینی، همواره وجود داشته. اما البته گاهی وقوع برخی اتفاقات، به این روند سرعت بخشیده. در چند دهه اخیر، ما با سرعت گرفتن مهاجرت و توسعه حاشیه‌نشینی در اطراف کلانشهرها، از جمله تهران، مواجه شده‌ایم. به نظر من نمی‌توان تا این حد دقیق به افزایش فضای کالبدی حاشیه‌نشینی اشاره کرد؛ چون عوامل متعددی در سرعت گرفتن یا کندشدن این مسئله دخیل هستند و به همین دلیل باید نگاه محتاطانه‌ای نسبت به این آمار داشت. اما مسئله موثر در توسعه شهری، ربط زیادی دارد به گستره مناطق دارای کیفیت پائین استاندارد زندگی؛ کاهش کیفیت زندگی در اغلب نقاط کشور در حال افزایش است. در چند سال اخیر، مهاجرت داخلی در کشور، به مهاجرت «اجباری» تبدیل شده، به دلیل تغییر اقلیم، کم‌ یا بی‌آبی، خشکسالی، بیکاری و انواع محرومیت‌ها، بسیاری از مردم به‌صورت گروهی از مناطق جنوب و غرب و مرکز کشور به سمت تهران حرکت کرده‌اند؛ پدیده‌ای که در چند دهه اخیر سرعت گرفته و متاسفانه ادامه دارد.

 

علت سرعت گرفتن و تداوم مهاجرت و افزایش حاشیه‌نشینی، در اطراف کلانشهرها را چگونه بررسی می‌کنید؟

ما در کل کشور، با معضل اقتصادی جغرافیایی و زیستی مواجه هستیم؛ متغیرها و عوامل متعددی وضعیت زیست‌بوم ایران را در این چند دهه مورد تهدید قرار داده. پیامد چنین تغییراتی، گسترش و تعمیق فقر اقتصادی و معیشتی و اشتغال است که به‌صورت زنجیره‌ای زیست‌بوم و جمعیت ساکن در آن زیست‌بوم را تهدید می‌کند؛ چنین شرایطی میل جابه‌جایی اضطراری را افزایش می‌دهد؛ یعنی چنین نیست که این جمعیت، در یک شرایط نرمال و هنجارمند، تصمیم به مهاجرت بگیرند.عمده‌ترین دلیل این اضطرار، فقر اقتصادی و نبود کار و درآمد است. سرعتی که امروز مهاجرت دارد، مشابه زمان جنگ تحمیلی است؛ اگر آن زمان مسئله اضطراری مهاجران، عدم امنیت جانی بود؛ امروز دلیل مهاجرت آنان عدم امنیت اقتصادی است و سقوط به زیر خط فقر. در مورد این شتاب، مسلما سیاستگذاری‌های ناکارآمد اقتصادی، تحریم و سوءمدیریت و نداشتن یک چشم‌انداز روشن برای برنامه‌ریزی دارای ضمانت اجرا، موثر هستند. مسئولان و مدیران کلان، وعده‌هایی در انتخابات و موارد مختلف به مردم تحویل می‌دهند؛ ولی هیچ‌کدام از این وعده و وعیدها بر چارچوب برنامه پایدار توسعه اقتصادی- اجتماعی استوار نبوده و ضمانت اجرایی ندارند. در حال حاضر، سازمان برنامه و بودجه، وزارت اقتصاد ودارایی، وزارت کشور حتی صحبت از تدوین طرح نوینی برای کاهش و یا پایان دادن به مشکلات اقتصادی نمی‌کنند. با توجه به این مسائل، تنها چشم‌اندازی که می‌شود ترسیم کرد این است که کشور با سرعت به‌سوی بازتولید مشکلات اقتصادی، در نتیجه افزایش مهاجرت و در نتیجه رشد ناهنجاری‌ها در شهرهای میزبان می‌رود. چون تنها امیدشان به کلانشهری است که به آن کوچ کرده‌اند.

 

این مهاجرت‌ها و سکونت در حاشیه کلانشهرها، چه مشکلاتی برای شهرهای میزبان در پی دارد؟

طبعا ترکش حاصل از این نوع مهاجرت‌ها که ناشی از فقر و بیکاری وعدم امنیت اقتصادی است، به کلانشهرها برخورد می‌کند. وضعیت بی‌ثبات و پیچیده اقتصادی و تورم که امروز مردم با تمام وجود درحال تجربه آن هستند، میل و اقدام به مهاجرت را در میان مردم مناطقی که حتی دیگر آب ندارند و ناتوان از تامین معیشت خانواده هستند، افزایش می‌دهد.پیامد چنین امری، یک فاجعه اجتماعی خواهد بود. بر اساس جامعه‌شناسی شهری و زیست‌محیطی، تجمع جمعیت ناتوان و تضعیف شده و به تعبیر ساده‌تر، جمعیت آسیب‌پذیرِ فرودست در حاشیه شهرها افزایش می‌یابد. جدای از این‌که چنین مشکلی، یک معضل ملی است؛ اما ماجرا تنها به مهاجرتِ صرف ختم نمی‌شود؛ نتایج و تبعات اسکان این جمعیت ضعیفِ فاقد مهارت زیست در اطراف شهر، که هیچ پیش‌بینی در مورد اشتغال و استفاده این افراد از امکانات شهری و حامل‌های انرژی و وسایل حمل و نقل عمومی و آموزش و بهداشت آنان نشده، روی کلانشهر بار شده و زیرساخت‌های شهر را تهدید می‌کند. نتیجه مهاجرت فرودستان به حاشیه شهر، اشغال مناطق حاشیه‌ای توسط این افراد است که بر اساس وسع مالی، سرپناهی برای خود درست می‌کنند، این نوع حاشیه‌نشینی، کلاسیک نیست که حاشیه‌نشینان تا کیلومترها از شهر دور بودند، این افراد در نزدیکی و حتی داخل شهر هستند و به آسانی در شهر رفت‌وآمد می‌کنند و منزوی نیستند، عوارض ناشی از تردد این افرد به شهر به دلیل فقر اقتصادی و پائین بودن سطح فرهنگ نسبت به شهر میزبان، موجب به‌وجود آمدن خرده فرهنگ‌هایی می‌شود که آهسته‌آهسته وارد فرهنگ شهر شده و بر آن تاثیر مخرب می‌گذارد؛ چون این خرده فرهنگ، جرم و بزه و اقتصاد انگلی مانند قاچاق و سرقت و حتی دست‎فروشی تولید می‌کند.

 

منظور از خرده فرهنگی که می‌تواند بر فرهنگ شهر میزبان حاکم شود، دقیقا چیست؟

در بحث جامعه‌شناسی مهاجرت، نتیجه نخست هرگونه مهاجرت اضطراری و ناخواسته، زوال هویت اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی است؛ مطالعات اجتماعی نشان می‌دهد که این فرد بسیاری از داشته‌ها و سرمایه‌های درون گروهی خود را از دست می‌دهد.در نتیجه پایبندی او به داشته و هویت فرهنگی پیشین، سست می‌شود. اعتقادی به قانون‌مداری ندارد؛ یعنی از او نمی‌توان انتظار داشت که شهروند خوبی باشد و مقررات شهری را رعایت کند. منظور از خرده فرهنگ، رفتار و روابط و کنش و تعاملات و ... فرد است که در آبادی و شهر خودش به آن‌ها پای‌بند بود، اما با مهاجرت، این هویت فردی و اجتماعی از بین می‌رود و مهاجر حاشیه‌نشین تبدیل می‌شود به فرد سرگردانِ آسیب‌پذیر و آسیب‌رسان! برخی کارشناسان حتی، حاشیه‌نشینی را مترادف با تشکیل گروه‌های آسیب‌رسان و دچار کجروی اجتماعی می‌دانند. با این وضعیت نه تنها شهروندان شهر آسیب می‌بینند که سیستم قضایی و پلیسی هم با مشکلات بیشتری مواجه شده و احتمالا زندان‌ها پرتراکم شده و نیاز به ساخت زندان‌های بیشتری خواهد بود. این مشکلات، یک شوک به سیستم عمومی اداره شهر وارد می‌کند، چون خود را برای این حجم از بزه‌کاری آماده نکرده بود.

 

شما اشاره کردید که هجوم مهاجران به حاشیه شهرهای بزرگ، گاهی به مثابه ترکش است؛ منظور ار چنین تعبیری چیست؟

منظور از این ترکش‌ها، گاهی شورش‌های اجتماعی است؛ مانند آن‌چه اخیرا در پاریس رخ داد؛ در شورش‌های خیابانی پاریس مهاجران حاشیه‌نشین، به ماشین‌ها و امکانات شهری آسیب رساندند و حتی حمله دسته جمعی به فروشگاه‌ها کرده و آن‌ها را غارت کردند. این شورش‌ها توسط حاشیه‌نشینان این شهر اتفاق افتاد که خواستار تمام آن امکاناتی بودند که شهروندان ساکن در شهر، از آن بهره‌مند هستند-بهداشت، امکانات حمل ونقل و شغل مناسب- اگر دولت نتواند این نیازها و مشکلات را که خود باعث به‌وجود آمدن آن‌ها شده، تامین کند، طبعا امکان شورش‌ها، سرقت‌ها، تعرض‌ها، قانون‌شکنی و ... توسط مهاجران حاشیه‌نشینی که سرخورده شده‌اند، افزایش پیدا می‌کند. حتی بخشی از علت وقوع انقلاب در ایران، همین مهاجران بودند که بعد از اصلاحات ارضی ناچار از کوچ اجباری شدند، بدون این‌که واقعا اصلاحات و بهبودی در کیفیت زندگی آنان رخ دهد.

 

برخی از مشکلاتی که در کشور ما ایجاد شده، برگشت‌ناپذیرند، مانند خشکسالی و تغییرات اقلیمی، یا برای اصلاح چنین معضلاتی به زمان زیاد و برنامه‌های طولانی‌مدت نیاز هست، شما چه راه حل فوری-فوتی برای کنترل این وضعیت توصیه می‌کنید؟

سرزمین ما، همیشه و در طول تاریخ، با معضلات زیستی و جغرافیایی مواجه بوده، کشور ما، یک سرزمین کم‌آب و در برخی مناطق حتی بی‌آب است. مسئولان در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های کلان مانند برنامه‌های 5 ساله توسعه، این مسائل را باید در نظر بگیرند. تا حدود 30 درصد بودجه استان‌ها باید صرف جبران خسارت‌های ناشی از خشکسالی و سیل و زلزله شود. اما در برنامه‌ریزی‌های استانی، این بودجه در نظر گرفته نمی‌شود و به محض وقوع یک حادثه طبیعی، مسئولان شهری به دنبال تامین بودجه‌ای می‌روند که باید از قبل پیش‌بینی و تامین شده بود؛ گاهی حتی استانداری‌ها، ناچار می‌شوند از بانک مرکزی قرض بگیرند. به نظر من اصلاح نظام و تامین بودجه عمرانی، و پیش‌بینی تامین بودجه خسارت‌ها، یکی از مهمترین حرکت‌هاست، تا در صورت بروز حوادث مختلف، مدیران شهرها، بدانند که می‌توانند به سرعت و اورژانسی مشکلات به‌وجود آمده را به نحوی حل کنند.اما متاسفانه استانداری‌ها حتی اگر چنین بودجه‌ای داشته باشند، بسیار کم است و کفاف مثلا خسارت‌های کشاورزی ناشی از خشکسالی را نمی‌دهد.همین مسئله، تشدیدکننده مهاجرت است. این سیاستگذاری‎ها و پیش‎بینی‎ها در بودجه‌های اضطراری عمرانی، باید به‌سرعت انجام شوند چون کشور ما از نظر اقلیمی، به سمت خشکسالی و افول کشاورزی می‌رود.

 

source: انتخاب