|
کد‌خبر: 201517

همه با هم بازنده‌ایم و در این شکست سهم داریم

احسان محمدی : با تاکسی سمت تهران می‌رفتم، مهمان تلویزیون بودم برای بررسی بازی #استقلال و #پرسپولیس. کمی جلوتر از ما در راهبندان پل فردیس، دو ماشین تصادف کوچکی کردند.

راننده‌ها پیاده شدند، چند ثانیه مشاجره لفظی. بعد دویدند و از توی ماشین‌ چوب و قفل فرمان آوردند و جوری همدیگر را زدند که قطعاً الان یا بیمارستان هستند یا با سر و دست شکسته در راه دادگاه.

یعنی به جای خسارت چند صدهزارتومانی سپر ماشین باید به فکر دیه چند ده میلیونی باشند یا غلط کردم، ببخشید و ...

 سالهاست در مورد فروپاشی اجتماعی می‌نویسم. در مورد خشمی که هر روز دارد ترقه‌های کوچکش می‌ترکد. بعد از یک تصادف، بعد از یک بازی فوتبال، بعد از یک سریال تلویزیونی...

فکر نمی‌کنم حتماً درست می‌بینم، انتظار هم ندارم مثلاً یک مسئول بگوید وای دیدی احسان محمدی چی نوشت، خطر نزدیکه!

نه! مدت‌هاست تکلیفم با خودم روشن است. نه خودم را قاتی میوه‌جات حساب می‌کنم و نه امیدی به اصلاح در کوتاه مدت دارم. معتقدم به یک بن‌بست اجتماعی رسیده‌ایم و بمب بزرگ منفجر می‌شود.

نه دیگر دل و دماغ نوشتن در مورد دلایلش را دارم و نه شما حال خواندنش را. به نظرم همه چیز مثل روز روشن است. به بن‌بست رسیده‌ایم. از حرف زدن با شریک زندگی در خانه تا هوادار تیم رقیب. سریع به توهین و تحقیر می‌رسیم. به سکوت و کینه بافتن و منتظر انتقام نشستن.

 «آقا حالا اینقدرا که شما میگی نیستا!» به نظرم آدم‌ها تجربیات شخصی خودشان را در آینه جهان می‌بینند. شاید مورچه‌ای هستم که آب مرا برده و گمان می‌کنم همه جهان را آب بُرده اما نشانه‌ها می‌گوید همه با هم «شکست خورده‌ایم».

کمتر کسی واقعاً #خوشحال است. حال کسی هم خوب باشد دست به دست هم می‌دهیم که به او ثابت کنیم اشتباه می‌کند، احمق و متوهم است که خوشحال است. اینقدر ادامه می‌دهیم تا موفق شویم حالش را بد کنیم.

 فحاشی بی حد و حصر هواداران فوتبال در فضای مجازی و دنیای واقعی فقط یک نشانه است. نه برنده لذت می‌برد، نه بازنده شکست را می‌پذیرد و می‌رود دنبال رفع عیب‌هایش #بازی را به #جنگ تبدیل کرده‌ایم. چیزی به نام #لذت گم شده و جایش را به #نفرت داده که می‌تواند قفل فرمان بشود در دست راننده یا فحش در شبکه‌های اجتماعی.

«گریه‌مون هیچ/خنده‌مون هیچ/باخته وبرنده‌مون هیچ» این مسیر برنده ندارد. همه با هم بازنده‌ایم. هیچ رئیس‌جمهور معجزه‌گری برای درمان این ناکامی‌های تبدیل به خشم شده از راه نمی‌رسد.

چاره؟ فکر می‌کنم اول پذیرش شجاعانه اینکه همه ما در این شکست سهم داریم و بعد یک آشتی ملی. از آشتی با خودمان، خانواده و خیابان.

 شدنیه؟ قطعاً. با این شیوه حدود چهارصد سال دیگه!