ارسال به دیگران پرینت

نشست بررسی تأثیر پژوهش در خلق هنر با فرح اصولی

فرح اصولی / یکی از مهم‌ترین نقاشان ایرانی

ایرانی‌ها فکر می‌کردند مینیاتور عقب‌افتاده است یکی از مشکلات من مینیاتورستیزی روشنفکرهای ایرانی بود

  فرح اصولی / یکی از مهم‌ترین نقاشان ایرانی

مینیاتورهایی که فرح اصولی، سال‌ها پیش برای مستند «تاریخ یک شهر»، از حمله مغول‌ها به نیشابور، آتش‌سوزی‌ها، زلزله‌ها و سایر وقایع تاریخی و طبیعی این شهر کشید، راه او را برای آوردن مینیاتور به هنرهای معاصر هموار کرد.

برای خسرو سینایی استفاده از مینیاتور در فیلمش راه‌حلی در مقابل نبود اسناد تصویری بود اما برای نقاش جوان آن سال‌ها حکم پیداکردن زبان شخصی را داشت، به‌ویژه اینکه پس از انقلاب بسیاری از هنرمندان با بحران هویتی روبه‌رو شده بودند. رشته اصلی‌اش نقاشی بود و در هنرستان تنها چند واحد مینیاتور را زیرنظر محمود فرشچیان آموخته بود، علاقه‌ای هم به مینیاتور نداشت و مثل بسیاری از جوانان امروزی فکر می‌کرد که نمی‌شود با مینیاتور حرف امروز را گفت و نوآوری داشت: «به نظرم مینیاتور بن‌بست بود، درحالی‌ که پس از پایان تحصیل در رشته نقاشی از دانشکده، مسأله اصلی من هم پیداکردن زبان شخصی بود اما باز هم فکر نمی‌کردم که مینیاتور می‌تواند زبان شخصی من باشد.»

همکاری فرح اصولی در ساخت فیلم، بازیگری، همکاری با پری صابری، آشنایی با گیزلا وارگا سینایی، علاقه به شعر، داستان‌سرایی و مطالعه و پژوهش به او کمک کرد تا خود را به‌عنوان یک هنرمند زن پیدا کند. درحال حاضر یکی از مهم‌ترین نقاشان ایرانی است که نوع نگاهش به این هنر، او را نسبت به بقیه متفاوت می‌کند؛ چون توانسته مینیاتور و نگارگری را به حوزه هنرهای معاصر بیاورد.

مسائل اجتماعی زنان، شعر و تاریخ ادبیات ایران و جهان از نقاط پررنگ نگارگری‌های فرح اصولی است که ساعت‌ها می‌توان درباره آنها فکر کرد؛ مثل نقاشی قرینه شاهنامه از رستم و سهراب و تهمینه که به گفته خودش تمثیلی از «پایان مادرسالاری است». از آنجایی که پژوهش یکی از مهم‌ترین رئوس زندگی این هنرمند نقاش است، در نشست مجازی خانه هنرمندان درباره نقش پژوهش در خلق هنر درباره این موضوع و همچنین اهمیت مینیاتور صحبت کرد.

او  معتقد است که برای یک هنرمند رسیدن به زبان شخصی مهم است و آدم نمی‌تواند حرف هنرمندان دیگر را تکرار کند. «در هنرستان تاریخ هنرهای ایرانی ازجمله مینیاتور قدیم را نخوانده بودیم و اطلاعات کمی در این‌باره داشتیم اما چیزی که مینیاتور را برای من جالب می‌کرد، ویژگی روایتگری آن بود. برای من که علاقه زیادی به ادبیات و شعر دارم این ویژگی مهم بود. با ترس و کاملا بدون علم به اینکه بعدها چه اتفاقی می‌افتد، کار را شروع کردم.»

ظرایف زیادی که در آثار فرح اصولی وجود دارد، نشان‌دهنده شناختِ هنرهای دستی و سنتی ایران است. در واقع او برای رسیدن به بیان از همه هنرهای ایرانی و غیرایرانی کمک گرفته است: «اگر به ژاپن نگاه کنید، متوجه خواهید شد که تمام هنرهایش با هم ارتباط دارند و این ارتباط حتی میان ورزش و هنر وجود دارد. درباره هرکشوری همین‌طور است؛ جغرافیا، تاریخ و تمدنش به هم مرتبط هستند.

در ایران، معماری با هنرهای تجسمی، صنایع‌دستی و حتی اخلاق، ادبیات و موسیقی مرتبط است و این برای من جالب بود به‌ویژه هندسه، ترکیب‌بندی، نظم و رنگ و پیچیدگی‌های معماری و صنایع‌دستی. از همه اینها یاد گرفتم اما نخستین الهام‌های من از گبه بود؛ گلیم، جوراب‌ها و بسیاری از صنایع روستایی، هندسه و رنگ‌‌بندی‌های بی‌نظیر و جذابی دارد. جادوی رنگ در ایران بسیار مهم است. همه این موارد، سرفصل و موضوع مطالعه من بود و از آنها درس گرفتم.»

بررسی و پژوهش در آن دوره، در سایه نبودِ اینترنت و منابع مطالعاتی بیشتر در مطالعه بصری خلاصه می‌شد، چون حتی در دانشکده‌ها دروس مرتبط با هنرهای ایران تدریس نمی‌شد. «در آموزش بیشتر حواس‌ها به هنر غرب بود، البته حرف‌هایم به معنی رد هنر غرب نیست. هنر غرب را خیلی دوست دارم و از آن چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام اما آنقدری که باید، درباره ایران اطلاعاتی وجود نداشت.»

زمانی هم که کارش را شروع کرد، بیشتر حسی و به قول خودش «غریزی» بود؛ چون استعداد چندانی در ریاضی نداشت. بنابراین ایده‌ای هم درباره محاسبات مهم ریاضی در هندسه نداشت. «درک‌کردن جوهرِکار، گفت‌و‌گو بین فرم‌ها و رنگ‌ها برایم مهم بود. با وجود نبودِ تصاویر و منابع پژوهشی اگر یک تصویر به دستم می‌رسید، ساعت‌ها آن را نگاه می‌کردم تا جوهر اصلی آن را پیدا کنم.

در هنرهای دیگر، شعر و موسیقی هم این‌طور بود؛ مثلا ما هم خیام داریم و هم حافظ؛ هر دو از فلسفه بسیار مهمی حرف می‌زنند؛ یکی به صورت خلاصه و ساده و دیگری با ریزه‌کاری در شعر. به دلیل وجود همین جوهره زندگی در هنر آنهاست که پس از قرن‌ها وقتی اشعار حافظ، سعدی، خیام و غیره را می‌خوانیم، به نظر می‌رسد که حرف‌هایشان برای همین امروز است.»

قفسه کتاب‌های خانه پدری و بعدها خانه شخصی زیباترین تصویر دنیای آدمی مثل اوست؛ از تاریخ ایران و خاور دور و نزدیک گرفته تا شعر، روانشناسی و حتی نمایشنامه. «اسطوره و موضوعات زنان همیشه برایم جالب بود و تقریبا هر کتاب و تحلیلی درباره زنان را دنبال می‌کردم. توجه ویژه من به زنان همیشه برای منتقدان و ناشران جالب بود، چون ٩٥‌درصد آثارم درباره زنان است، حتی آنجایی که درباره مردان است، بازهم با زنان ارتباط پیدا می‌کند. در گذشته نگاه به زنان و هنر زنان این‌طور نبود، مثلا اگر می‌خواستند ما را در نقاشی تشویق کنند، می‌گفتند آفرین دست مردانه‌ای در کشیدن داری

. فروغ و حضور جنسیتش در شعرش را دوست داشتم و حتی می‌خواستم برای پایان‌نامه‌ام درباره شعرهای او فیلم بسازم اما بنا به دلایلی نشد. دوست داشتم جوهر و درون مایه شعر او را به تصویر ترجمه کنم. درباره زنان هم فکر می‌کنم مادر، همسر یا دختر قهرمانی که به جبهه می‌رود، چه می‌کند و چرا همیشه از صحنه غایب است؟ در جریان وقایعی چون جنگ، زلزله، سونامی و غیره همیشه یک‌سری اتفاقات اضافی برای زنان می‌افتد و گاه به آنها تعرض می‌شود، درحالی ‌که این تعرض جزو سونامی و جنگ و زلزله است  اما معنی چنین نگاهی این نیست که بخواهیم به مردان شلیک کنیم.»

او در یکی از آثارش از شاهنامه با قرینه‌کردن «عاشقانه رستم و تهمینه» و «نبرد رستم و سهراب» در بالا و پایین تصویر به موضوع زنان پرداخته است. «وقتی تهمینه عاشقانه خواهان فرزندی از رستم است، نمی‌داند که قرار است با قاتل آن فرزند یکی ‌شود و این یعنی پایان مادرسالاری است. تهمینه در شبی که عاشقانه در کنار رستم است، کشته می‌شود، چون فرزندش قرار است کشته شود.» می‌گوید، قبل از اینکه بخواهد نقاش بشود، قصد نویسنده‌شدن داشته است: «بنابراین میل به روایت‌کردن همیشه در من بوده است. همیشه بیوگرافی آدم‌های بزرگ را می‌خواندم و برایم جالب بود که بدانم آدم‌های مختلف در شرایط مختلف چطور از سختی‌ها عبور کرده‌اند و به چه مسائلی فکر کرده‌اند.»

به‌روزکردن مینیاتور یکی از مهم‌ترین درگیری‌های فکری فرح اصولی بوده و در واقع پژوهش و توجه به هنر ایران و سایر کشورها ازجمله ژاپن در پشت‌سرگذاشتن این درگیری به او کمک کرده است: «فکر می‌کردم از نظر شکلی و محتوایی باید با آن، چه کنم و چطور فکرم را در آن پیاده کنم؟ حتی نمی‌دانستم کاری که می‌کنم، درست است یا نه؟ هیچ الگویی نداشتم و کسی نبود بگوید که این راهی که می‌روی، درست است. اطرافیانی که مرا دوست داشتند، از هر فرصتی استفاده می‌کردند تا جلوی من را بگیرند، فکر می‌کردند که حیف است و کارم به این شکل هدر می‌رود.»

اگرچه آثاری از فرح اصولی در مجموعه‌هایی چون موزه متروپولیتن نیویورک، موزه هنر مدرن لس‌آنجلس و موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری می‌شود اما او آن‌طور که شایسته است، شناخته نشده، درحالی ‌که هنرمندان پاکستانی چون «عمران قریشی» یا «شهزیا سکندر» که پس از او کار روی مینیاتورهای هندی و ایرانی را آغاز کرده‌اند، بیشتر دیده شده‌اند.

«یکی از مشکلات من در ایران مینیاتورستیزی روشنفکرهای ایرانی است. زمانی که به‌طور جدی کار مینیاتور را شروع کرده بودم، روحیه معرفی آن از ایران وجود نداشت. می‌گفتند؛ مینیاتور عقب‌افتاده است اما پاکستانی‌ها آن را معرفی کردند، درحالی ‌که ما در بین پاکستان، ترکیه و هندوستان بنیادی‌ترین شکل مینیاتور را داریم و می‌توانستیم پرچمدار مینیاتور معاصر در دنیا باشیم. مثل اتفاقی که درباره مولانا افتاد، درباره مینیاتور هم افتاده است؛ شاعری که یک بیت به زبان ترکی ندارد اما آنها روی آن سرمایه‌گذاری کردند.»

البته از نظر او اشکالاتی هم در سیستم آموزشی ما وجود دارد که مثلا به هنرجو شناخت زیادی درباره هنر غرب، هنر گذشته و هنر معاصر ایران نمی‌دهند تا هنرمند از نگاهی خاص و ویژه خود بهره مند شود، برای همین به گفته فرح اصولی، آثار جدید اغلب تکنیک خوبی دارند اما از نظر محتوا «صفر» هستند.

 

منبع : شهروند
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه