این کتاب را به تمام کسانی که خواهان کنترل ذهن و تسلط یافتن بر احساساتشان هستند پیشنهاد میکنیم.
اتان کراس در کتاب صوتی تغییر: هیجانات خود را مدیریت کنید تا آنها شما را مدیریت نکنند که کتاب منتخب سردبیران آمازون در دستهی کتب غیرداستانی بوده است، مکانیزم احساسات را توضیح و به ما نشان میدهد که چطور برخورد صحیح با احساسات، میتواند از آنها سلاحی قدرتمند برای عبور از مشکلات بسازد.
دربارهی کتاب صوتی تغییر: هیجانات خود را مدیریت کنید تا آنها شما را مدیریت نکنند
احساسات نه تنها جزئی جدانشدنی از تجربهی زندگی هستند، بلکه اصلیترین مفاهیمی هستند که به زندگی رنگ و معنا میبخشند. اما اگر بخواهیم واقعبین باشیم، موقعیتهای بسیاری وجود دارند که در آنها احساسات به شکل عذابآوری تاب و توان تحمل شرایط موجود را از ما میگیرند. استرس ناشی از یک دکتر رفتن ساده، اضطراب گرفتن یک تماس مهم، خشم ناشی از گیر افتادن در ترافیک، سرخوردگی و ناامیدی بعد از شکست خوردن در یک رابطهی عاطفی، همه و همه از جمله همان موقعیتهایی هستند که در آنها آرزو میکنیم کاش بتوانیم افکار و احساساتمان را بهطور موقت هم که شده از کار بیندازیم. اما دکتر روانشناس اتان کراس (Ethan Kross) در کتاب صوتی تغییر: هیجانات خود را مدیریت کنید تا آنها شما را مدیریت نکنند (Shift: Managing Your Emotions--So They Don't Manage You) توصیهی دیگری در رابطه با احساسات دارد.
آنچه اتان کراس سعی دارد تا به شما منتقل کند این است که احساسات در ذات و شمایل، به یک اسب شباهت دارند. بسیاری از مواقع این اسب با سرکشی و نافرمانی، تلاش میکند تا سوارش را که شما باشید به زمین بزند. اما اگر نحوهی کنترل و رام کردن آن را بدانید، برایتان تبدیل به مرکب امن و راحتی میشود که شما را به مقصدتان میرساند.
احساسات ما درست مثل دردهایی که تجربه میکنیم، نشاندهنده و پیامآور چیزی هستند؛ همانطور که درد در ناحیهی شکم میتواند هزار معنی داشته باشد و به شما خبر بدهد که چیزی در این ناحیه درست کار نمیکند، احساسات هم برای این به وجود آمدهاند که به شما نسبت به عوامل مختلف هشدار یا اطلاعاتی بدهند. زمانی که از چیزی خشمگین میشوید، چه محرکی درونتان به جنبش درآمده که شما را به خشم آورده؟ کدام الگوی روانی باعث شده تا از قرار گرفتن در شرایطی خاص استرس بگیرید؟ اینها چه پیامی از شما، شخصیت و تروماهای زندگیتان دارند؟
اما جالبترین نکته در کتاب صوتی تغییر: هیجانات خود را مدیریت کنید تا آنها شما را مدیریت نکنند شاید جنگیدن با برخی کلیشهها باشد. همهی ما جملاتی مثل «باید در لحظهی حال زندگی کنی» یا «یا اجتناب از درگیری رفتاری سمی تلقی میشود» را شنیدهایم و تاحدی به درست بودنشان باور داریم، اما اتان کراس خلاف این موارد را به شما نشان میدهد. او با روایت داستانهای واقعی از افراد واقعی، نشان میدهد که چطور احساسات میتوانند در شرایطی ما را فریب بدهند و به بیراهه بکشانند.
کتاب صوتی تغییر: هیجانات خود را مدیریت کنید تا آنها شما را مدیریت نکنند برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب را به تمام کسانی که خواهان کنترل ذهن و تسلط یافتن بر احساساتشان هستند پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب صوتی تغییر: هیجانات خود را مدیریت کنید تا آنها شما را مدیریت نکنند میشنویم
این خاطره به بیستوپنج سال پیش تعلق دارد اما هنوز به آن فکر میکنم، چون یک تجربهی حسی زودگذر و لحظهای مسیر هیجانی مرا تغییر داد. شاید وقتی زمانی که دنی هم به سن من برسد و بچهدار شود، آن اتومبیلسواری با آهنگ جورنی را به خاطر بیاورد؛ تابش خورشید از پنجره، وزش باد لابهلای موهایش، و شادی مشترکی که هر دو با همخوانی آهنگ احساس کردیم. شاید لحظههای کوتاهی بودند اما همین لحظات کوتاه در کنار هم، داستان زندگی ما را میسازند.
بیش از بیست سال است که هیجانات را آموزش میدهم. میدانیم که صداهای آرامبخش موجب کاهش موقت فشارخون میشود. شنیدن صدای آواز گنجشکها به کاهش اضطراب و پارانویا کمک میکند. موشهایی که حس بویاییشان با جراحی برداشته شد، علائم کلاسیک افسردگی نشان دادند. هنگام تحقیقات و برای ایجاد تغییر در احساسات دیگران، از تجربههای حسی خودم استفاده کردم؛ اما با اینهمه دانش و تجربه، اگر تا همین چند سال پیش میپرسیدید هنگام مواجهشدن با مشکلات، آیا بهطور هدفمند از حواس پنجگانه برای مدیریت هیجانات استفاده میکردم یا نه، جوابم یک «نه» بزرگ بود.
بعد از فوتبال دنی، با چند نفر از همکاران تماس گرفتم و پرسیدم آیا تاکنون از موسیقی بهعنوان عاملی روحیهبخش استفاده کردهاند یا خیر. همه بدون لحظهای تردید گفتند بله. سپس، از آنها پرسیدم آیا با هیچ نوع چهارچوب بنیادین تنظیم هیجانات آشنایی دارند که خارج از حیطهی مداخلات بالینی باشد و از حواس پنجگانه بهعنوان ابزاری برای مدیریت هیجانات استفاده کند. منظورم از چهارچوب تنظیم هیجانات، مدلهایی برای چگونگی تنظیم هیجانات است که در پژوهشهای علمی آزمایش شده باشند. آنها مجموعهای ابزار هستند که اغلب کاملاً مؤثرند و در این کتاب به آنها میپردازیم (ابزاری مثل تغییر موقعیت، جهتدهی توجه، تغییرات شناختی، و مهار یا فرونشانی). پاسخی که از همکارانم گرفتم، یک «نه» قاطعانه بود.
هیچکدام از حواس پنجگانه استفاده نکرده بودند. هنگامی که پژوهشگر با چنین تناقضی روبهرو میشود، چه میکند؟
کنکاش را آغاز میکند.
دیدگاه تان را بنویسید