ناصر ملک مطیعی متولد 8 فروردین 1309 در تهران ، بازیگر و کارگردان است
● واریته بهاری – 1328
● شکار خانگی – 1330
● ولگرد – 1331
● گرداب – 1332
● افسونگر – 1332
● غفلت – 1332
● چهارراه حوادث – 1333
● اتهام – 1335
● هفده روز به اعدام – 1335
● بازگشت به زندگی – 1336
● عروس فراری – 1337
● طلسم شکسته – 1337
● دشمن زن – 1337
● دوقلوها – 1338
● ستارگان میدرخشند – 1339
● اول هیکل – 1339
● آرامش قبل از طوفان – 1339
● عمو نوروز – 1340
● عسل تلخ – 1340
● سایه سرنوشت – 1340
● آس و پاس – 1340
● کلاه مخملی – 1341
● عروس دهکده – 1341
● سوداگران مرگ – 1341
● با معرفت ها – 1342
● آراس خان – 1342
● مردها و جاده ها – 1342
● لذت گناه – 1343
● ابرام در پاریس – 1343
● یک پارچه آقا – 1344
● پاسداران دریا – 1344
● هاشم خان – 1345
● میلیونر فراری – 1345
● قهرمان دهکده – 1345
● قفس طلایی – 1345
● فرار از حقیقت – 1345
● حسین کرد – 1345
● گذشت بزرگ – 1346
● طوفان نوح – 1346
● جاده زرین سمرقند – 1346
● سالار مردان – 1347
● مردان روزگار – 1348
● گرفتار – 1348
● قیصر – 1348
● قصه دل ها – 1348
● قصر زرین – 1348
● جیب بر خوشگله – 1348
● مرید حق – 1349
● علی بی غم – 1349
● طوقی – 1349
● سوگولی – 1349
● سکه شانس – 1349
● رقاصه شهر – 1349
● نقره داغ – 1350
● لوطی – 1350
● کلبه ای آنسوی رودخانه – 1350
● سه قاپ – 1350
● کاکو – 1350
● قصاص – 1350
● غلام ژاندارم – 1350
● پهلوان مفرد – 1350
● پل – 1350
● باباشمل – 1350
● مهدی مشکی و شلوارک داغ – 1351
● عاصی – 1351
● مرد – 1351
● قلندر – 1351
● سر گروهبان – 1351
● خاطرخواه – 1351
● مردان خلیج – 1351
● عروس استانبول – 1351
● ناخدا – 1352
● شیخ صالح – 1352
● شورش – 1352
● سراب – 1352
● دشمن – 1352
● صلات ظهر – 1353
● ترکمن – 1353
● اوستا کریم نوکرتیم – 1353
● ابرمرد – 1353
● آقا مهدی وارد میشود – 1353
● سپس هیچ کدام باقی نماندند – 1353
● همت – 1354
● عبور از مرز زندگی – 1354
● پاشنه طلا – 1354
● اخم نکن سرکار – 1354
● میهمان – 1355
● کلک نزن خوشگله – 1355
● شادی های زندگی – 1355
● سینه چاک – 1355
● چلچراغ – 1355
● بت – 1355
● بابا گلی به جمالت – 1355
● آتش جنوب – 1355
● سرباز – 1356
● تپه 303 – 1356
● دو مرد خشن – 1357
● تا آخرین نفس – 1357
● برزخیها – 1361
● نقش نگار – 1392
تلویزیون
● سلطان صاحبقران – 1354
ناصر ملک مطیعی متولد 8 فروردین 1309 در تهران ، بازیگر و کارگردان است
تحصیلکرده مقطع دیپلم رشته تربیت بدنی از دانشسرای عالی تهران می باشد که از معلمی به تئاتر و سپس دوبلوری رسید و بعنوان بازیگر جلوی دوربین درخشید
ناصر ملک مطیعی در منطقه معروف به «دروازه شمیران» تهران به دنیا آمد ، پدرش کارمند پست و مادرش خانه دار بود
دبستان را از مدرسه «سادات» شروع کرد و در مقطع دبیرستان وارد مدرسه «علمیه» شد و کنارش در هنرستان هنرپیشگی هم مشغول یادگیری بازیگری بود
پدرم سال 1314 وقتی من پنج ، شش ساله بودم در خیابان سیروس «سینما شرق» را تاسیس کرد که البته بعد از چند ماه متضرر شدن ، سینما را تعطیل کرد
پدرم کارمند وزارت پست و تلگراف بود اما به هر حال این عشق به سینما در من غریبه نبود
بیوگرافی ناصر ملک مطیعی بازیگر
در مدرسه عضو انجمن ورزش بودم و انجمن نمایش را هم ادامه می کردم و بخاطر انشای خوبی که داشتم ، نمایشامه می نوشتم و به شکل تئاتر اجرا می کردیم
از حدود 18 سالگی کنار درس و مدرسه به هنرستان شبانه هنرپیشگی هم رفت و در آنجا با خانم «ژاله علو» آشنا شدم که خیلی مشوقم بود
در همان ایام فعالیت در هنرستان هنرپیشگی پیش دکتر «اسماعیل کوشان» (موسس استودیو میترا فیلم و پارس فیلم) که تازه از آلمان آمده بود ، تست بازیگری دادم
به این ترتیب در سال 1328 وقتی 19 ساله بود در صحنه کوتاهی از فیلم «واریته بهاری» بازی کردم
بعد از دیپلم بعنوان معلم ورزش مشغول بکار شدم تا اینکه سال 1330 برای دومین بار در فیلم «شکار خانگی» دوباره نقش کوتاهی در حد بیان یک جمله کوتاه ایفا کرد
گذشت تا اینکه یکسال بعد با فیلم «ولگرد» قرارداد حرفه ای بستم و بسیار دیده شدم
ناصر ملک مطیعی سال 1332 در فیلم «گرداب» بازی کرد که نخستین فیلم رنگی ایران بود با این حال شهرت ایشان با فیلم قیصر در نقش «داش فرمون» شروع شد
ایشان سپس در فیلم «طوقی» سال 1349 ، فیلم «پهلوان مفرد» در سال 1350 ، فیلم «قلندر» سال 1351 و سریال «سلطان صاحب قران» سال 1354 بسیار درخشید
عکس ناصر ملک مطیعی و زهره خوشکام
من خودم فردین را وارد سینما کردم، مرحوم تختی ، فردین را به من معرفی کرد و از من خواست او را به سینما معرفی کنم
هیچگاه به این قضیه فکر نکردم که او از من جلو بزند ، همیشه خم شدم تا دیگران از من بالا بروند هیچوقت حسادت نکردم و دلخور نشدم چون به خودم معتقد بودم
بعد از انقلاب برای من مشکل خاصی پیش نیامد مسئله دادگاه انقلاب بود که همه دوستان احضار شدند، طبیعی بود مسئولان باید با ما آشنا می شدند
یک تعهدی هم از ما گرفتند که کاری برخلاف نظر آنها انجام ندهیم من همانجا گفتم که خسته شده ام و اصلا دیگر نمی خواهم کار کنم
عد از انقلاب به خارج کشور رفتم و آنجا در یک فروشگاهی کار می کردم بعد از 6 ماه گفتم من که دارم در اینجا کار می کنم چرا به مملکت خودم نروم و همانجا کار نکنم ؟
می خواستم از خودم کار بکشم برای همین بلند شدم به ایران آمدم
خانه بزرگی در ونک داشتم که گوشه حیاطمان اتاق های کوچکی داشت به توصیه رفقا و خانمم که خدا رحمتش کند این اتاق ها را کمی بزرگتر کردیم و یک شیرینی فروشی درست کردم