فرناز رهنما متولد 27 مهر 1360 در اصفهان ، بازیگر تئاتر و تلویزیون است
فارغ التحصیل لیسانس رشته نمایش از دانشگاه هنر و معماری می باشد که سالهاست در رشته ووشو فعالیت می کند و از کافه گردی ، نقاشی و مسافرت لذت می برد
او به همراه خانواده از هفت سالگی به شهر تهران مهاجرت کرده است
فارغ التحصیل لیسانس رشته نمایش از دانشگاه هنر و معماری
● یک، دو، یک – 1389
● چیزهایی هست که نمی دانی – 1389
● بعد از ظهر سگی – 1388
● اقلیما – 1385
● بچه مهندس – 1399
● هشت و نیم دقیقه – 1395
● یادداشت های یک زن خانه دار – 1394
● هفت سنگ – 1393
● ساختمان پزشکان – 1389
● مأمور بدرقه – 1387
● زیر زمین – 1385
● بررسی یک پرونده – 1381
● کام ماهی – 1395
● سوگند – 1392
● نیرنگ – 1387
● روبات – 1386
● مهر بی پایان – 1388
● روشنایی دریا – 1387
● بانوی آوازخوان – 1398
● تبرئه – 1398
● حادثه در ویشی – 1395
● تقدیر بازان – 1394
● آرسنیک و تور کهنه – 1393
● پس از سقوط – 1390
● آمادئوس – 1388
● دوازده – 1387
● تبرئه – 1386
● چشم اندازی از پل – 1384
● در وادی – 1382
سال 1379 وقتی 19 ساله بودم تصمیم گرفتم وارد بازیگری شوم ، پدرم بشدت مشوق ام بود و با انتخاب رشته تئاتر راه درست برای ورود به این عرصه را انتخاب کردم
دوره ای هم در کلاس های بازیگری استاد حمید سمندریان شرکت کردم
فعالیت جدی ام از سال 1384 در 24 سالگی با نمایش چشم اندازی از پل شروع کرد تا اینکه یکسال بعد با سریال زیرزمین علیرضا افخمی جلوی دوربین رفت
فرناز رهنما در سال 1389 وقتی 29 ساله بود با سریال ساختمان پزشکان به کارگردانی سروش صحت در نقش نازنین فرهمند چهره اش شناخته شد
فرناز رهنما در سال 1388 وقتی 28 ساله بود با کیارش اعتمادی (اعتماد سیفی) آهنگساز ازدواج کرد ، این دو به مدت 9 سال با هم دوست بودند
فرناز رهنما و همسرش
حدود 20 سال داشتم که با شوهرم آشنا شدم ، حدود 9 سال از آشناییمان که گذشت باهم ازدواج کردیم و از اینکه با پختگی تصمیم به ازدواج گرفتم ، خوشحالم
من در حال تحصیل در رشته نمایش دانشکده هنر و معماری بودم و همزمان برادر همسرم نیز در رشته نقاشی تحصیل می کرد که آشنایی مختصری باهم داشتیم
ایشان من و کیارش را باهم آشنا کرد که در نهایت به دوستی و ازدواج ختم شد
عکس همسر فرناز رهنما
سعی کردیم سفر ماه عسل مان را طوری تنظیم کنیم که بتوانیم به عروسی دوستم که قرار بود در ترکیه برگزار شود برسیم
برای صبح روز عروسی بلیط گرفتیم و به فرودگاه رفتیم و در کافه تریای فرودگاه نشستیم و با خیال راحت چای خوردیم و عکس گرفتم و متوجه گذر زمان نشیدم
در نهایت یه ربع مانده به پرواز متوجه شدیم که دیگه امکان سوار شدن نداریم و جا ماندیم
من با خانوم بهاره رهنما که همکاریم ، نسبت فامیلی ندارم ، خانواده ایشان اهل اراک و خانواده من اهل اصفهان هستند
حتی تلفظ نام خانوادگی ما نیز تفاوت در خواندن با کسره و فتحه دارد اما با این تفاوت ها دوستان خوبی هستیم
همیشه دوست دارم عالم و آدم ازم راضی باشد و بتونم راضی نگهشون دارم ولی چون رضایت همگان قطعا ممکن نیست دچار عذاب وجدان و دلشوره می شوم که نکنه از من ناراحت بشند
سال 76 در 16 سالگی وقتی دانش آموز مقطع دبیرستان بودم متوجه شدم تنفس از راه بینی برایم سخت شده و هنگام نفس کشیدن بینی ام سوت می کشد
بنابراین به دکتر مراجعه کردیم که متوجه شدم بینی ام در کودکی شکسته و به دلیل اینکه خونریزی و درد نداشته کسی متوجه نشده بود
منابع : ویکی پدیا و فتوکده