ارسال به دیگران پرینت

بنگاه سخن پراکنی

چرا تورم و نوسانات ارز با سخنرانی آرام نمی گیرند؟

آلن گرینسین از آگوست 1987 تا پایان ژانویه 2006 زمان امور فدرال رزرو یا همان بانک مرکزی آمریکا را بر عهده داشت. او با حضور نزدیک به دو دهه در این سمت یکی از سرشناس ترین چهره های بانکداری مرکزی در جهان است که به عنوان یک سیاست گذار پولی موفق شناخته می شود؛ افتصاد دانی که پنج دوره بر صندلی ریاست فدرال رزرو تکیه زد و در حالی در جایگاهش ثبات داشت که نظام سیاسی آمریکا چهار رئیس جمهور به خود دید.

چرا تورم و نوسانات ارز با سخنرانی آرام نمی گیرند؟

تجارت فردا-  رضا طهماسبی

آلن گرینسین از آگوست 1987 تا پایان ژانویه 2006 زمان امور فدرال رزرو یا همان بانک مرکزی آمریکا را بر عهده داشت. او با حضور نزدیک به دو دهه در این سمت یکی از سرشناس ترین چهره های بانکداری مرکزی در جهان است که به عنوان یک سیاست گذار پولی موفق شناخته می­شود؛ افتصاد دانی که پنج دوره بر صندلی ریاست فدرال رزرو تکیه زد و در حالی در جایگاهش ثبات داشت که نظام سیاسی آمریکا چهار رئیس جمهور به خود دید. گرینسپن کار خود را در دوره رونالد ریگان شروع کرد، بعد با جرج بوش پدر، بیل کلینتون و جرج بوش پسر کار مدیریت سیاست های پولی ایالات متحده را ادامه داد و چه جمهوری خواه ها و چه دموکرات ها، او را پذیرفتند و دست به تغییر در نظام راهبردی فدرال رزرو نزدند. اما در پرونده کاری گرینسپن، فارغ از توفیق­ ها و شکست ها و خطاها، یک نکته جالب توجه به چشم می خورد، او همان اندازه که در دوران بعد از فدرال رزرو در اجلاس ها مانند داووس حضور پیدا کرد و سخنرانی داشت یا پای میز گفت و گو با رسانه ها نشست، در دوران کاری اش هرگز چهره ای رسانه ای نشد و به قولی صحبت ها و اظهار نظرهایش در مورد سیاست های فدرال رزرو از انگلستان دست (حتی یک دست) هم تجاوز نکرد. او به شدت از صحبت در رسانه ها امتناع می کرد چون نمی خواست سخنانش موجب تشتت در بازارهای دارایی شود، او به خوبی به میزان اثر گذاری کلمات و جملاتی که بیان می کرد آگاه بود؛ گرینسپن می دانست در جایگاهی است که «کلماتش شبیه دیگر کلمه ها نیست».

 

کلماتٍ، لَیسَت کالکلمات

در سیاست پولی ایالات متحده اصطلاحی به نام «فِد اِسپیک» (احتمالاً می توان آن را در فارسی معادل «گویش بانک مرکزی» دانست) وجود دارد که آلن بلیندر آن را این گونه توضیح می دهد: یگ گویش متلاطم از زبان انگلیسی که توسط رئیس فدرال رزرو استفاده می شود و مملو از عبارات مبهم، پر کلمه و غیر شفاف است. این استراتژی که بیش از همه با نام آلن گرینسپن معروف است و حتی از آن با عنوان «گرین اسپیک» هم یاد می شود، برای جلوگیری از بیش واکنشی بازارهای مالی نسبت به اظهار نظرهای رئیس فدرال رزرو طراحی و در پیش گرفته شده است. البته باید این را هم در نظر گرفت که فد اسپیک در سال های اخیر مقداری تلطیف شده و بن برنانکی و جانت یلن تا حدودی شفاف تر و واضح تر از پیشینیان خود در مورد سیاست های پولی یا نرخ بهره مد نظر فدرال رزرو سخن گفته اند. حتی جرومی پاول، کنفرانس خبری نیز برگزار کرد و در آن اظهاراتی به زبان ساده و قابل فهم بر زبان راند که کاملاً خلاف رویکرد روسای پیشین فدرال رزرو بود، البته این رویکرد پاول شاید چندان بی ارتباط به انتخابش در دوران دونالد ترامپ و گرفتاری همه نهادها در سیاست زدگی این دوران نباشد. آلن گرینسپن، یک سال بعد از خروج از فدرال رزرو، در یک برنامه تلویزیونی در شبکه CBS حاضر شد. مجری برنامه شیوه سخن گفتن گرینسپن حتی در برابر کنگره را «عمیقاً نفود ناپذیر» توصیف کرد به گونه ای که «دو روزنامه تیترهای کاملاً متضاد از یک پاسخی که از او شنیدند، منتشر کردند» و واکنش گرینسپن این بود: «موفق شدم»

رویکرد محافظه کارانه گرینسپن، اگر چه او یک نمونه اعلای این رویکرد است. مختص او یا صرفاً روسای فدرال رزرو نیست. معمولاً در تمام دنیا بانک داری شغلی با خصوصیت های به شدت محافظه کارانه است و مدیریت بانک مرکزی بیش از همه نیازمند این رویکرد است. هر گونه اظهار نظر از سوی رئیس بانک مرکزی در هر کشوری می­تواند به سرعت بر بازارهای پولی و مالی اثرات غیر قابل کنترلی بگذارد که دومینووار همه بازارها را تحت تأثیر قرار دهد، از این روست که روسای بانک­های مرکزی را جز در اجلاس های سراسری با همتایانشان مانند بانک جهانی یا صندوق بین المللی پول یا نشست های فرعی اجلاس های اقتصادی مهم نمی توان یافت.

آن ها افرادی کاملاً آگاه هستند که می دانند تا چه اندازه در سخن گفتن و اظهار نظر باید محتاط باشند و علامتی مبنی بر تغییرات مهم در آینده نزدیک به بازیگران اقتصادی ندهند. اما این مسأله تا چه اندازه در مرزهای کشور ما مورد توجه است؟ حداقل در دو دهه اخیر روسای کل بانک مرکزی ایران آنقدر در برابر تریبون ها حاضر شده و سخن گفته اند، که از مشهور ترین چهره های سیاسی، و نه اقتصادی، به شمار آمده اند. در حالی که به ندرت کسی از روسای بانک مرکزی قبل از انقلاب و اوایل انقلاب، یاد و خاطره ای دارد، به غیر از مرحوم نور بخش که به واسطه برخی رخدادهای سیاسی، داشتن مسئولیت های مهم در فاصله دو بار رسیدن به رئیس کلی بانک مرکزی و البته در گذشت نا به هنگام و غیر منتظره به چهره ای شناخته شده تبدیل شده بود. علی رضا نوبری، مجید قاسمی و ابراهیم شیبانی و تا حدودی محمد حسین عادلی بانک داران کم سر و صدا و کم حاشیه ای بودند که در دوران خدمتشان، کمتر در برابر دوربین ها و رسانه ها حاضر شدند و سخن گفتند. اما بانک مرکزی از دوره ای که سیاست های انبساطی (و به تعبیری پول پاشی) در دولت نهم آغاز شد، وارد حاشیه های خبری شد.

طهماسب مظاهری به واسطه اختلافات بنیادی که در سیاست گذاری پولی با رئیس دولت داشت دچار حاشیه شد و البته بعد از مدت کوتاهی بانک مرکزی را ترک کرد. پس از او محمود بهمنی، سکاندار بانک مرکزی شد و تلاطمات ارزی و نوسانات بازار سکه و طلا او را واداشت که دائم در برابر دوربین ها و تریبون ها قرار گیرد و سخنانی بگوید که بیش از همیشه بر تلاطم بازارها بیفزاید. مانند گفته معروفش که «در شرایط شعب ابی طالب هستیم» یا قول عرضه فراوان سکه حتی در سوپر مارکت ها که نتیجه اش خوابیدن شب تا صبح مردم در صف سکه در مقابل بانک ها بود.

ولی الله سیف اگر چه روش و منشی آرام تر و محافظه کارتر داشت اما او هم در میانه تصمیمات دولت برای کنترل نوسان ارز، بارها به اجبار در برابر دوربین ها و مصاحبه های عمومی قرار گرفت و سخنانی بر زبان راند که کمتر توانست رنگ و بوی واقعیت بگیرد و زمانی که با گزاره «تقریباً هیچ» سخنی درست را بر زبان راند، موجی از حاشیه های سیاسی ایجاد شد که تا مدت ها بر فضای سیاسی و اقتصادی کشور سایه افکند.

 

*بود و نبود همتی

عبد الناصر همتی، در حالی که خبر حضورش در پکن به عنوان سفیر تقریباً همه جا پیچیده و مسجل شده بود، در مرداد ماه 97 جانشین ولی الله سیف در سمت رئیس کل بانک مرکزی شد. او در دورانی بر این مسند نشست که تنش ها اقتصادی و تحریم ها در اوج بود و مشخص بود که این صندلی داغ تر از همیشه است و هر کسی ریسک پذیرش این مسئولیت را بر عهده بگیرد، هم در سیبل هدف رسانه ها قرار می گیرد و در نهایت می تواند به چهره ای خبر ساز و همیشه در صحنه تبدیل شود و همتی هم با توجه به تمایلات سیاسی و سابقه حضور در مدیر کلی اخبار در صدا و سیما به نظر چندان از این مسأله در هراس نبود. با این حال آیا این حضور مداوم و همیشگی به نفع اقتصاد تمام شده است؟

همتی در سومین روز از مرداد ماه 97 از سوی هیأت وزیران به عنوان رئیس کل بانک مرکزی انتخاب شد. بنا بر گزارش مرکز آمار نرخ تورم 12 ماه منتهی به تیر 97 برابر 7/8 درصد و هنوز تک رقمی بود. نرخ تورم 12 ماه منتهی به مرداد ماه کمی بالا رفت اما هنوز تک رقمی و معادل 7/9 درصد اما دو ماه بعد از حضور همتی تورم دو رقمی شد و نرخ تورم ماهانه منتهی به شهریور ماه به 3/11 و مهر ماه به 4/13 درصد رسید. روند فزاینده ادامه دار بود و در نهایت نرخ تورم 12 ماه منتهی به اسفند 97 به 9/26 درصد رسید. این در حالی است که آمار تورم به روایت خود بانک مرکزی برای سال های 97 و 98 به ترتیب 2/31 و 2/41 درصد بوده است. به این ترتیب سال 98 به عنوان یکی از رکورد داران تورم در بیش از چهار دهه پس از انقلاب به نام همتی ثبت شده، کسی که تمام تلاشش را برای ایجاد ثبات در بازار ارز و کنترل تورم به کار گرفته بود و به گفته خودش «اگر سیاست­های بانک مرکزی در دوره او نبود، تورم 150 درصد می شد». نمودار تورم ماهانه نشان می دهد که این شاخص کلان اقتصاد در دو سال 98 و 99 نیز نوسان زیادی داشته است و بعد از رسیدن به نقطه اوج در شهریور ماه 97 که به 7/42 درصد رسیده، به تدریج کاهش یافته و در مرداد 99 به رقم 8/25 درصد رسیده اما مجدد بنای رشد را گذاشته و در دی ماه سال جاری به 2/32 درصد رسیده است. این در حای است که بانک مرکزی در سال 1399 برای نخستین بار هدف گذاری تورمی انجام داده و اعلام کرده است که نرخ تورم را برای سال جاری 22 درصد با بازه دو درصدی (مثبت و منفی) تعیین کرده است. با این حال آمار تورم تا پایان دی ماه نشان می دهد که نرخ تورم فاصله معنا داری با آن چه هدف گذاری شده بود دارد و براساس آن چه تاکنون برآورد شده است، نرخ تورم در بهترین حالت 35 درصد خواهد بود. همتی در حالی که تریبون های مختلف از توفیق بانک مرکزی در سیاست گذاری می گوید که نخستین تجربه هدف گذاری تورمی با شکست سنگینی مواجه شده است. این اقدام بانک مرکزی اگر چه مثبت تلقی می شود اما نشان می دهد نهاد سیاست گذار پولی برآورد درستی از تغییرات یکی از مهم ترین شاخص های اقتصاد کلان کشور نداشته و در حوزه ای که به طور مستقیم مسئولیت را بر دوش دارد نتوانسته است به خوبی مدیریت کند. علاوه بر این تخمین نادرست، اعتماد و اطمینان به پیش بینی های آتی بانک مرکزی را نیز کمرنگ خواهد کرد.

بنا به آمار موجود نرخ ارز در مرداد ماه 97 که همتی سکان بانک مرکزی را در دست گرفت، کمتر از 12 هزار تومان بود. این نرخ امروز و در حالی که از میانه بهمن 99 گذر کرده ایم حدود 25 هزار تومان است. این در حالی است که رئیس کل بانک مرکزی در یکی از تازه ترین گفت و گوهای تلویزیونی خود ادعا کرده است که اگر سیاست های بانک مرکزی نبود، نرخ ارز به 50 هزار تومان می رسید. با این حال نرخ ارز در دوران حضور همتی نوسان بسیار زیادی داشته و مهم تر این که یکی از عجیب ترین سیاست گذاری ها در حوزه ارزش یعنی تخصیص ارز دولتی با نرخ 4200 تومان، که از دوران پیش از همتی آغاز شده بود هم چنان ادامه یافت بدون این که اصلاحی در آن صورت گیرد و جلوی زیان هر چه بیش تر آن گرفته شود.

رئیس کل بانک مرکزی معتقد است که اگر نبود، اقتصاد ایران دلار 50 هزار تومانی و تورم 150 درصدی را تجربه می کرد، البته محکی برای سنجش این مدعا نیست و همان قدر که می تواند دور از واقعیت باشد، می تواند منطبق بر واقعیت رخ نداده باشد. نمی توان سخنان همتی را رد کرد اما مستند به آن چه طی این دو سال گفته می توان این سئوال را مطرح کرد که آیا رئیس کل بانک مرکزی در حضور بی وقفه و مداومش در برابر دوربین ها و میکروفن ها قائل به «گویش بانک مرکزی» بوده است؟ آیا به نوعی صحبت کرده است که بازارهای مالی متلاطم نشوند؟ آیا بارها اتفاق نیفتاده که پس از سخنان همتی مبنی بر کاهش قیمت ارز یا کنترل تورم، قیمت بالا رفته و تورم روند صعودی اش را تشدید کرده است؟ این میل به سخن گفتن بیش از اندازه درباره سیاست هایی که به واقعیت منجر نمی شود ناشی از علاقه شخص رئیس کل به دوربین و بودن در اجتماع است یا ضرورت سیاست گذاری پولی و ارزی؟ آیا همتی که در سال پایانی دولت عزمش را بر حضور بیش تر و مداوم تر در تلویزیون و رسانه ها و اینستاگرام جزم کرده، سودای کاخ ریاست جمهوری در سر دارد یا می خواهد از خود کارنامه قابل قبولی در بانک مرکزی به یادگار بگذارد؟ اوضاع اقتصاد ایران در دو سال اخیر به گونه ای پیش رفته که همیشه ظرفیت وخیم تر شدن وجود داشته اما حتماً بهتر از این هم می شد اقتصاد را مدیریت کرد. شاید رئیس کل دلایل فراوانی برای خوبی عملکردش داشته باشد اما در افواه عمومی، بود و نبود همتی، در خروجی اقتصاد ایران چندان اثر گذار نبوده است، این را رشد نقدینگی، تورم، نرخ ارز و رشد اقتصادی به ما می گوید، آمار واقعیت عریان را به ما نشان می دهد هر چند بانک مرکزی نخواهد آن را اعلام کند و بپذیرد.

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه