ارسال به دیگران پرینت

باشروع دورکاری مرز کار و زندگی کم رنگ شده است

سر کلاس‌های واقعی ارتباط چهره‌به‌چهره با دانشجویان داشتیم و می‌فهمیدیم چه کسی در کلاس حواسش ‏هست، چه کسی نیست. چه کسی درس را یاد گرفته، چه کسی یاد نگرفته. برگزاری کلاس‌ها به این شکل، امکان تعامل میان استاد و دانشجو را ‏می‌گیرد. هیچ‌وقت نمی‌توان کلاس مجازی را جایگزین کلاس واقعی کرد

باشروع دورکاری مرز کار و زندگی کم رنگ شده است

کرونا فقط یک بیماری نیست که با جسم‌ ما سر و کار داشته باشد و ناتوانی‌مان را به رخ بکشد. کرونا نشان داد ‌که در زندگی، جامعه و ساختارهایمان چه کاستی‌هایی وجود دارد که نادیده گرفته شده یا از چشم مسئولان جا مانده و ‌حل نشده است. بحران کرونا، قرنطینه پس از آن و منتقل شدن بعضی از کارها به خانه باعث شده است مرز بین کار و زندگی برای بسیاری ‌کمرنگ شود و چالش‌هایی در کار و خانواده پیش بیاید. یکی از شکل‌هایی که بسیاری آن را تجربه کرده‌اند، کلاس‌های آنلاین است. ‌تجربه دانشجویان، دانش‌آموزان و معلمان مدارس شنیده شده است، اما خواندن تجربه استادان دانشگاه و پژوهشگران در این دوران براساس ‌مقاله‌ای که یکی از استادان نوشته است، داده‌های مهمی به ما می‌دهد.‌

خدیجه کشاورز، عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی که پیشتر هم در زمینه تجربه استادان زن دانشگاه پژوهش‌هایی انجام داده است، این ایده را در ایام کرونا بسط داده و مقاله‌ای در این‌باره نوشته که در کتاب «جستارهایی در آموزش عالی، علم ‌و بحران کرونا در ایران» منتشر شده است. او در مقدمه‎ ‎این مقاله با عنوان «تجربه حرفه‌ای استاد- پژوهشگران زن از دوران کرونا» گفته ‌است که به دنبال تجربه حرفه‌ای زنان دانشگاهی در روزهای قرنطینه و پیشبرد برنامه‌های آموزشی آنلاین و ‌وظایف پژوهشی آنها بوده و داده‌هایش را از گفت‌وگوی تلفنی با استادان و پژوهشگران زن درباره تجربه‌شان در این روزهای دشوار جمع‌‌آوری کرده است. ‌

یکی از تجربیات استادان در این مدت، برگزاری کلاس آنلاین بود. کشاورز ابتدا به بحث نابرابری آموزشی پیش‌آمده گریزی می‌زند: «این بحث که آنلاین‌شدن آموزش به گسترش نابرابری آموزشی در میان دانش‌آموزان و دانشجویان منجر خواهد شد، یکی از دغدغه‌‌های آموزشگران و متخصصان آموزش در بسیاری از نقاط جهان است. دسترسی به کامپیوتر، اینترنت، دانش استفاده از ابزارهای مرتبط ‌با آموزش آنلاین و نیز داشتن فضایی برای پیگیری متمرکز آموزش‌ها، ازجمله مسائلی ‌است که به تعمیق نابرابری‌های آموزشی در میان ‌دانش‌آموزان و دانشجویان منجر خواهد شد.» از نگاه او، این مسأله در بازتولید نابرابری‌های اقتصادی- اجتماعی موجود نقشی بسزا ایفا و گزارش‌های جهانی هم بر آن تأکید می‌کند: «مثلا گزارش مکنزی درباره تأثیر ویروس کرونا بر آموزش عالی آمریکا نشان ‌می‌دهد که دانشگاه‌های تاریخی سیاهپوستان در آمریکا از آموزش آنلاین کمتر استفاده کرده‌اند، بنابراین احتمالا تغییر سبک ‌آموزشی به مجازی و آنلاین نیز برای این نهادها دشوارتر است.»‌

او سپس بخشی از گفت‌وگو با استادان را درباره تجربه‌شان آورده است. یکی از آنان گفته است از کلاس ٣٠ نفره حدود ٢٤ نفر ‌شرکت می‌کنند و امکان مشارکت در کلاس هم دارند، اما کمتر مشارکت می‌کنند و بیشتر می‌نویسند: «صدای افراد خیلی کمتر در ‌کلاس شنیده می‌شود، چون تا بخواهند میکروفن را نصب کنند طول می‌کشد و ارتباط قطع و وصل می‌شود.» بسیاری از استادان گفته‌اند ‌که برخی روزها نمی‌توانند کلاس را برگزار کنند:   «مسأله اصلی عمدتا دانشجویانی‌اند که اصلا دسترسی به اینترنت ندارند. من یکی، دو ‌دانشجو در کلاس دارم که گفتند اصلا نمی‌توانند در کلاس شرکت کنند، چون خریدن بسته اینترنتی برایشان سخت است یا برای وصل‌‌شدن به اینترنت باید از روستایشان به شهر بروند.» این اتفاقات باعث می‌شود تجربه کلاس آنلاین برای استادان ناخوشایند باشد: ‌‌«مثل این است که با دیوار حرف می‌زنی، چه وقتی خود را به شکل تصویری می‌بینی، چه وقتی حرف می‌زنی. الان اصلا معلوم ‌نیست این تلاشی که ما برای انتقال مطلب می‌کنیم چقدر تأثیرگذار است.»‌

یکی از استاد-پژوهشگران دانشگاه تهران درباره تجربه‌اش گفته است: «من همه دانشجویان را در یک گروه واتس‌آپی جمع کرده‌ام. ‌پاورپوینت‌ها را هم ایمیل می‌کنم و هم در واتس‌آپ می‌فرستم، اما دانشجویان یا از زیر کار درمی‌روند یا تنبلی می‌کنند. برخی می‌گویند ما ‌نمی‌توانیم صداها را بشنویم. به آنها توصیه می‌کنم که کدام نرم‌افزار را نصب کنند تا بهتر بتوانند از پاورپوینت‌‌ها استفاده کنند. نمی‌دانم ‌چه مشکلی است. سر کلاس‌های واقعی ارتباط چهره‌به‌چهره با دانشجویان داشتیم و می‌فهمیدیم چه کسی در کلاس حواسش ‌هست، چه کسی نیست. چه کسی درس را یاد گرفته، چه کسی یاد نگرفته. برگزاری کلاس‌ها به این شکل، امکان تعامل میان استاد و دانشجو را ‌می‌گیرد. هیچ‌وقت نمی‌توان کلاس مجازی را جایگزین کلاس واقعی کرد.»‌

زنان باید مصالحه کنند

بسیاری از کسانی که این روزها دورکاری کرده‌اند، مرز بین زندگی و کارشان از بین رفته است و گاه تنش‌هایی تجربه کرده‌‌اند. تجربه استادان دانشگاه هم در این زمینه بخشی از مقاله‌ای است که کشاورز نوشته است. او می‌گوید تنش بین کار و خانواده بر زندگی ‌حرفه‌ای پژوهشگران و به‌خصوص اعتماد به نفس آنان تأثیر دارد و از پژوهش‌های پیشین یاد می‌کند: «پژوهشی سه‌ساله درباره ‌پژوهشگران نهادی علمی در بلژیک که در آن هم‌زمان از روش‌های کیفی و کمی استفاده کرده‌اند، نشان می‌دهد که بخش مهمی از ‌پژوهشگران، مسأله تنش بین کار و خانواده و تأثیر آن بر زندگی حرفه‌ای‌شان را تأیید کرده‌اند. به این ترتیب، مادران بیشتر از پدران، ‌ضرورت مصالحه بین کار و خانواده را یکی از دلایل تغییر شغل خود می‌دانند. آنان اطمینان کمتری به آینده و کسب پستی ثابت در ‌میدان دانشگاه دارند. به‌طور متوسط، پدران ٦٢‌درصد و مادران ٤٢‌درصد امیدوارند پست‌شان رسمی شود. بررسی ‌این نتایج به منظور تحلیل تفاوت میان گروه‌های مختلف پژوهشگران با توجه به وضع زناشویی و داشتن یا نداشتن فرزند، خاطرنشان ‌می‌کند که برای بالابردن شانس عینی دستیابی به پستی ثابت، به نظر می‌رسد بهتر است زنان مجرد باشند و مردان متأهل و به‌‌خصوص دارای فرزند.» او در ادامه با توجه به نتایج گفت‌وگوهایش با مادران استاد-پژوهشگر در دوران قرنطینه به این نتیجه می‌رسد‌: ‌‌«مصالحه میان مادری و زندگی حرفه‌ای برای استاد-پژوهشگران زن در دوران قرنطینه به‌ویژه برای کسانی که دارای کودکان کم سن ‌و ‌سال هستند بسیار دشوار است. پژوهشگری که در حال گذراندن دوره پسا دکتری خود در یکی از دانشکده‌های دانشگاه تهران است ‌و هم‌زمان مسئولیت تدریس در کلاسی را در دانشکده‌اش برعهده دارد، تجربه خود را چنین روایت می‌کند که سختی کار برای من در ایام ‌قرنطینه این بود که من و همسرم هم‌زمان خانه‌نشین شدیم. کار همسرم برنامه‌نویسی است. او کاملا می‌تواند دورکاری کند و زمان ‌کارش خیلی بیشتر از قبل شده است. اوایل به ما گفتند دانشگاه تعطیل است. کلاس‌ها تعطیل شدند و ایده‌ای برای برگزاری مجازی ‌کلاس‌ها وجود نداشت؛ بنابراین دو هفته اول شدم مادری تمام‌وقت که باید از بچه چهارساله‌‌اش نگهداری کند و استرس داشته باشد که چگونه او را سرگرم کند. در گروه‌های مجازی مادرانی هم که عضو بودیم به ما فشار می‌آوردند. همه ایده‌هایی جدید برای بازی ‌و سرگرمی داده و تأکید می‌کردند که بچه‌ها کمتر جلوی تلویزیون بنشینند. دائم خودم را قضاوت می‌کردم که آیا در مقایسه با ‌دیگران به قدر کافی برای بچه‌ام مادری می‌کنم؟ بعد از یک هفته دانشگاه اعلام کرد که باید کلاس‌ها را آنلاین برگزار کنید؛ خیلی ‌سخت بود. دانشگاه ترجیح می‌داد که کلاس‌ها به شکل ویدیویی برگزار شود اما برای من ممکن نبود چون نمی‌توانستم به فرزندم بگویم ‌از این ساعت تا این ساعت که من کلاس آنلاین دارم اصلا به اتاق نیا. برای همین به این نتیجه رسیدم که پاورپوینت درست و روی هر ‌اسلاید صدایم را ضبط کنم اما همین ضبط‌کردن هم با وجود بچه امر آسانی نبود. باید سعی می‌کردم زمان‌هایی ضبط صدا را انجام دهم که ‌او سرگرم و ساکت بود. این پروسه برای من بسیار زمانبر بود؛ یعنی یک ضبط پنجاه‌وپنج دقیقه‌ای از من حداقل دو ساعت زمان می‌گرفت. از ‌طرف دیگر چون هیچ راه تعامل دیگری هم نداشتیم از دانشجویان می‌خواستم که تکالیف‌شان را ایمیل کنند.» او می‌گوید زمان آزادش برای کار ‌دو روز آخر هفته است که همسرش سر کار نمی‌رود و سعی می‌کند به بچه و کارهای خانه برسد تا او هم به کارهایش بپردازد. این ‌‌«احساس گناه» برای مادر خوب‌بودن را پژوهشگران دیگری هم اظهار کرده‌اند. آنها میان تعهدات کاری و وظایف خانوادگی روزمره ‌گیر کرده‌اند.‌

از بین‌رفتن امکانات حمایتی برای مادران شاغل

کرونا همچنین تمام امکانات حمایتی از مادران شاغل را گرفته است؛ تعطیلی مدرسه، مهد کودک و دسترسی‌نداشتن به پرستار بچه ‌در کنار نبودن حمایت اجتماعی خانواده و دوستان باعث شده است که آنها حتی بیشتر از تعطیلات اجباری‌ مثل آلودگی هوا دچار چالش ‌شوند. یکی از استادان که مادر دو فرزند است گفته است: «ددلاین‌های آکادمی چندان جابه‌جا نشده است و ما مجبوریم همه کارهایی را که ‌موظف به انجام آن هستیم، طبق روال انجام بدهیم. این در حالی است که دسترسی ما به مشارکت‌کنندگان در پژوهش بسیار کمتر شده ‌است. من فکر می‌کنم کرونا به همه پژوهشگران یکسان آسیب وارد نکرده است؛ مثلا پژوهشگران علوم اجتماعی که نیازمند کار ‌میدانی هستند، بیشتر آسیب دیده‌اند.»‌

بعضی از نگرانی‌های آنان هم با شاغلان حرفه‌های دیگر مشابه است: «وقتی بیماری‌‌ای پاندمی می‌شود، امکان اینکه ما دچار بیماری ‌شویم خیلی زیاد است. ترس من این است که اگر من مریض بشوم و قرار باشد که قرنطینه بشوم، با توجه به وابستگی پسرم باید چکار کنم. من هیچ وقت از مرگ نمی‌ترسیدم اما الان فکر می‌کنم اگر چنین اتفاقی بیفتد چه بلایی سر پسرم می‌آید.» او که در یک ‌خانه کوچک ٦٠ متری زندگی می‌کند، می‌گوید که کلاس‌های آنلاین خود و همسرش و همچنین مهدکودک آنلاین فرزندشان با هم ‌تداخل پیدا می‌کند: «از ساعت ٩ صبح تا ٢ بعدازظهر پسرم کلاس آنلاین دارد؛ بر روی اسکایپ و واتس‌آپ مرتب برنامه درسی‌اش می‌آید، بازی و کاردستی، ‌شعر و قصه. کلاس اسکایپی دارند و گوشی من دائم درگیر این قضیه است. مجبورم برای کلاس‌های خودم پاورپوینت صوتی درست ‌کنم. یک دستم به گوشی خودم است و کلاسم را مدیریت می‌کنم و حواسم به پسرم هم هست. همسرم هم کمک می‌کند. آن‌قدر ‌پسرم به من وابسته است که این اجازه را نمی‌دهد که مدت طولانی در کنار او نباشم.» کشاورز در این مقاله از تجربه متفاوت مردان و زنان هیأت ‌علمی از تجربه یکی از اساتید مثال می‌آورد: «در یک جلسه اسکایپی یکی از همکاران می‌گفت کرونا دارد آموزش مجازی را جا می‌‌اندازد. کی فکرش را می‌کرد که این‌قدر سریع بتوانیم یادگیری مجازی داشته باشیم. به نظر من این از یک نگاه مردانه است، مردی که ‌بچه کوچک ندارد و برایش مطلوب است و می‌تواند از صبح تا شب کارش را انجام دهد، جلسات و کلاس‌هایش را آنلاین برگزار بکند، ‌مقالاتش را بنویسد و اتفاقا خیلی هم برایش خوب است که بیرون نمی‌آید. برای من با پسری چهارساله و بدون کمک ‌شرایط بسیار دشوار شده است. امیدوارم در آینده دانشگاه متوجه شود که به من هیأت علمی مادر مثل یک مردی که عضو هیأت علمی است، نگاه نکند. ‌من الان تسهیلگر کودک هستم، هیأت علمی و مادر نیز هستم.»‌

تعلیق وضع استادان حق‌التدریس و مدعو ‌

بخش دیگری از مقاله کشاورز درباره وضع استادان حق‌التدریس و مدعو است که به گفته او بخشی مهم از بار تدریس دانشگاه‌ها بر ‌دوش آنهاست ولی در سلسله مراتب دانشگاهی موقعیت‌شان بسیار فرودست و بی‌ثبات است. آنها درآمد پایین را هم‌زمان با بی‌ثباتی ‌تجربه می‌کنند: «برخی از استادان مدعو کسانی‌‌اند که متقاضی جذب همان دانشکده‌ای هستند که در حال حاضر در آن تدریس می‌‌کنند. به نظر می‌رسد بحران کرونا موقعیت بی‌ثبات و متزلزل این گروه را تشدید کرده است. البته باید خاطرنشان کرد که بحران کرونا ‌در سطح جهانی به بی‌ثباتی بیشتری برای دستیابی به موقعیت حرفه‌ای در میان متقاضیان کار دامن زده است. روزنامه لوموند ‌فرانسه در مقاله‌ای تحت عنوان دانشگاه، ویروس کرونا و پاندمی کووید- ١٩ به دانشجویانی پرداخته که در آستانه فارغ‌التحصیلی‌اند و به ‌دلیل قرنطینه و تعطیلی بسیاری از بخش‌های اقتصادی با دشواری ورود به بازار کار روبه‌رو شده‌اند. برخی از این دانشجویان به دنبال ‌طولانی‌کردن دوران تحصیل خود هستند تا بتوانند الحاق حرفه‌ای خود را به زمان بهتری منتقل کنند.» در ایران هم بسیاری از فارغ‌‌التحصیلانی که به جذب خود در دانشگاه‌ها امید داشتند احساس پا در هوایی می‌کنند. یکی از این متقاضیان در مقاله کشاورز گفته ‌است که پروسه جذب بیش از قبل طولانی می‌شود و برنامه‌ریزی برای تقویت رزومه‌اش به هم خورده است: «می‌توانستم در گروهی که ‌امیدوارم در آن جذب شوم خودم را نشان دهم و ارزیابی دانشجویان را در پایان ترم داشته باشم. می‌توانستم با آنها در ارتباط باشم و ‌کیفیت درس‌دادن خودم را بالا ببرم. همه اینها این ترم از من گرفته شده است. من به شکل مجازی می‌نشینم و با خودم صحبت می‌‌کنم و حتی چهره بچه‌ها را نمی‌بینم و نمی‌دانم آنها چقدر متوجه حرف‌هایی که می‌زنم می‌شوند. هیچ فیدبکی از آنها نمی‌گیرم.»‌

کشاورز در این مقاله نتیجه می‌گیرد که بحران کرونا و آنلاین‌شدن آموزش علاوه بر نگرانی از تعمیق نابرابری‌های آموزشی در میان ‌دانشجویان، به کیفیت آموزش‌های ارایه‌شده هم صدمه می‌زند و آموزش عالی برای فراهم‌کردن امکان گسترده آموزش آنلاین آماده ‌نبود و به‌خصوص این مسأله در رشته‌های علوم اجتماعی و انسانی که نیازمند بحث و گفت‌وگوی متقابل بیشتری بین استاد و دانشجویان ‌است باعث شد استادان از نتیجه کار چندان راضی نباشند.‌

 

منبع : شهروند
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه