۵۵آنلاین :
معمولا نظرات سعید لیلاز نهتنها محل بحث نخبگان سیاسی و اقتصادی است، بلکه دیدگاههای او در میان عموم مردم هم بازتاب دارد. با این وصف او در مقطع کنونی تمامقد از اجرای طرح اخیر دولت یعنی افزایش قیمت بنزین دفاع میکند و آن را امری لازم میداند. او در گفتوگویی که چندیپیش با پایگاه خبری-تحلیلی «جماران» داشت، علت اعتراضات مردمی بعد از افزایش قیمت بنزین را صرفا افزایش قیمت ندانست و گفت: «من بههیچوجه هدف اصلی و غایی این اعتراضات را بنزین نمیدانم. مردم به فساد و ناکارآمدی اعتراض کردند». او در تشریح ضرورت این طرح عنوان کرده است که «باید در تمام 10 سال گذشته یا نرخ تورم را کنترل میکردیم یا اگر نمیتوانیم تورم را کنترل کنیم، اندکی بیش از نرخ تورم به قیمت سوخت اضافه کنیم؛ با هدف رسیدگی به مردم. معنای عینی همین طرح ناقصی که آقای روحانی تصویب کرده چیست؟ من دوستان نهادگرای خودم را به این تعقل دعوت میکنم. ما 30 هزار میلیارد تومان در سال از بالاترین طبقات اجتماعی ایران میگیریم و به فرودستترین طبقات جامعه ایران تزریق میکنیم. این کار ضریب جینی ایران را در یک شب بهبود خواهد بخشید. چرا این کار را نکنیم؟».لیلاز همچنین در این گفتوگو که به بحثهای سیاسی هم معطوف بود، گفت: «ایران هر وقت قدرتمند شده خوشبختانه یا بدبختانه با قدرتهای جهانی در افتاده است این جزء ذات مناسبات ماست». این اقتصاددان جایگاه ایران در قیاس با کشورهای منطقه را هم اینگونه توصیف کرد: «برویم ببینیم اولا متوسط رشد اقتصادی ما چقدر عقبتر از بقیه کشورهای همتراز خودمان بوده است و ثانیا کدام یک از مسائل حال حاضر ایران ریشه داخلی ندارد، ضمن اینکه بقیه کشورهای همجوار ایران مثل ایران آن را ندارند. مثلا ما بحران زیستمحیطی داریم. آیا عراق، افغانستان، پاکستان، عربستان و ترکیه آن را ندارند؟ ما شکاف بین فقیر و غنی داریم. بقیه کشورهای منطقه ندارند؟ همه همینطور هستند. یعنی هیچ شاهدی وجود ندارد که صرف دوستی یا دشمنی با آمریکا، روسیه و چین در سرنوشت یک کشور اثر مثبت یا منفی تعیینکننده وجود داشته باشد. بله! این اختلاف مسائل را تشدید میکند. من این را میدانم اما اساسش خود شما هستید. اگر اشتباه نکنم وقتی انقلاب شد، حجم نقدینگی ایران 200 میلیارد تومان بوده است. الان بیش از دوهزارو 200 تریلیون تومان است. قابل درک نیست که چقدر زیاد است. در 40 سال شاید 10 هزار برابر شده باشد. این به شما تورم میدهد. تورم علتالعلل همه بدبختیهاست». لیلاز توسعه سیاسی و اقتصادی ایران را در گرو وابستگی به آمریکا نمیداند و در تشریح این دیدگاه گفت: «ما هزار مشکل داریم اما این مشکلات مشکلات خودمان است. بله در دوبی توانستهاند یک حکومت آهنین مستقر کنند که وقتی کسی آن بالا تصمیم گرفت، کسی نتواند حرف بزند. شما این را با ایران مقایسه کنید که بزرگترین نظم بینالمللی موجود، بزرگترین نظم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی و فنی تاریخ بشر تمام وزنش را انداخته روی کشور متوسطی مثل ایران و مسئولانش افتادهاند به جان هم. آیا آنجا اینجوری است؟ میخواهم بگویم هرچه هست داخل ماست. همین الان شما به ایران انسجام بده، فساد را بردار، دموکراسی که قانون اساسی جمهوری اسلامی را میگوید -نه جای دیگر- اعطا کن، ببین ایران چگونه بدون دوستی با آمریکا در دنیا میترکاند». او مسئله اصلی این روزهای ایران را هم اینگونه تشریح کرد: «من مسئله اصلیام مبارزه با آمریکاست؛ عقبراندن آمریکا از این تعدی جدیدی است که به ساحت ایران دارد و خیلیها به اشتباه فکر میکنند این قضیه صرفا در ساحت جمهوری اسلامی مطرح است. {در حالی که آمریکا از 10 سال آخر شاه با ایران مسئله داشت و این مسئله به موازات قدرتگرفتن ایران روزبهروز شدیدتر میشود». این موارد گزیدهای از گفتوگوی اول لیلاز با «جماران» بود که عمدتا با محوریت اقتصاد سیاسی انجام شد و اکنون بخش دوم گفتوگو با او با محوریت اقتصاد را میخوانید که همزمان در روزنامه «شرق» و پایگاه خبری «جماران» منتشر میشود.
آقاي دکتر ليلاز! برخي معتقدند نظارت در ايران «فشل» است يا اصلا وجود ندارد؛ در نتيجه هر اقدامي در راستاي اصلاح قيمتها، تأثير خود را روي قيمت ساير کالاها ميگذارد. ارزيابي شما از چنين مسئلهاي چيست؟ معتقدم تا وقتي که روزانه هزارو 300 ميليارد تومان به نقدينگي ايران اضافه ميشود، اگر همه ايران را هم به بازرس تبدیل کنند، نميتوانند جلو تورم را بگيرند. و برعکس اگر آن پمپاژ نقدينگي متوقف شود، حتي اگر هيچ بازرسي هم نباشد، کسي نميتواند کالاها را گران کند. مگر مسکن پنج سال در کشور راکد نبود؟ چرا؟ به دليل اينکه دولت توانست نرخ تورم را پايين بياورد. وقتي نرخ تورم نقطه به نقطه در مهر 97 به رقم 1/7 رسيد، چطور ممکن است که شما فکر کنيد ميتوان با نظارت جلو تورم را گرفت؟ «کانوت» پادشاه افسانهاي دانمارک، به امواج دريا دستور عقبنشيني ميداد. اگر اين امواج در عالم واقع به دستور آقاي روحاني عقب مينشينند، خب، چنين دستوري صادر کند. ولي سازمانهاي بازرسي و نظارتي نه تنها سر سوزني تأثير ندارند، بلکه به دليل اينکه خودشان هزينهزا بوده و هزينهشان از محل رشد نقدينگي تأمين ميشود، باري بر دوش هستند. معتقدم اگر ما بتوانيم جلو رشد نقدينگي را بگيريم، تورم کنترل خواهد شد. مگر وقتي قيمت نفت در بازارهاي جهاني از 12دلار به 120 دلار رسيد، کشورهاي مصرفکننده نفت در اروپا و آمريکا تورمهاي 120 يا هزارو 200درصدي داشتند؟ هرگز نرخ تورم آنها از يك درصد بالاتر نرفت. با اينکه هيچ نظارتي هم در آنجا وجود نداشت. وقتي رشد نقدينگي «صفر» است، چه اتفاقي ميافتد؟ يا وقتي قيمت بنزين افزايش پيدا ميکند، چه ميشود؟ با اين افزايش اولا مصرف بنزين پايين ميآيد و ثانيا مقداري هم که مصرف پايين نميآيد و افراد پول بيشتري براي بنزين ميدهند، مجبورند کالاي ديگري را کمتر مصرف کنند. مانند پنير، در نتيجه قيمت پنير به دليل کاهش مصرف پايين خواهد آمد. بنابراین با اين روند سطح عمومي قيمتها ثابت ميماند. دقيقا مثل اين است که از يک گوشه استخر آب برداريم و به گوشه ديگر بريزيم. ولي ما علاوه بر اين کار، يک لوله پرقدرت هزار اينچي آب هم داريم که آب را به اين استخر پمپاژ ميکند و کسي به آن توجهي نميکند که همان «پمپاژ نقدينگي» به جامعه است. از اينرو، همه ميپرسند پس چرا آب اين استخر در حال لبريزشدن است؟ و بعضيها هم گمان ميکنند اين مسئله به دلیل بازي ما با سطلهاست. البته اين نگاه شما ايدئالي است. اينکه شما ميگوييد اگر فرد پول بيشتري براي بنزين دهد، پول کمتري براي خريد کالاي ديگر خواهد داشت. اين مسئله دستکم باعث ارزاني کالاي خريدارينشده نميشود. چرا. اين حرف شما بسيار عجيب است زيرا امروز قيمت مسکن 40 درصد ارزانتر از مدت مشابه سال قبل است؛ همچنين قيمت دلار. براي اينکه وقتي تقاضاي مؤثر وجود نداشته باشد، اينگونه ميشود. چرا چنين تقاضايي وجود ندارد؟ چون نقدينگي نيست. اما با اين پمپاژ پولي که بانک مرکزي در اقتصاد ايران ميکند، من نديدم حتي يک نفر به اين روند اعتراض کرده باشد. پس به نظر شما تورم منفي اتفاق ميافتد؟ بله. اين يک عبارت علمي است. بايد پرسيد چرا نرخ تورم نصف سال گذشته است؟ آيا بنزين ارزان شده؟ چرا پارسال تورم 53 درصد نسبت به سال 96 بود؟ آيا بنزين گران شده بود؟ عجيب است. برويد تمام تاريخ 60 سال اخير ايران را بخوانيد تا متوجه شويد هيچ رابطه منطقي روشني ميان نرخ تورم و قيمت بنزين وجود ندارد. اين يک علم است و به همان روشني که گاليله ميخواست انگيزاسيون را قانع کند و موفق نشد، من نيز نميتوانم شما را قانع کنم. اين نکتهاي بسيار روشن است. بله، حتما افزايش نرخ بنزين ميتواند اثر رواني داشته باشد ولي آن اثر نيز قابل بازگشت است. در همين مسئله دلار، مردم 20 ميليارد دلار از دولت آقاي روحاني خريد کردند. در دولت قبل نيز از آقاي احمدينژاد 20 ميليارد دلار خريد کرده بودند و تمام سالهاي 93 تا 96 که قيمت دلار بالاتر از رکورد احمدينژاد نرفت، براي اين بود که آن دلارها خرد خرد وارد بازار ميشد وگرنه قيمت نفت که بالا نرفته بود. اگر شما از ترس گراني کالايي را بخري که مصرف نداري، چه دلار باشد چه سيبزميني يا برنج. کمي که صبر ميکني اگر ديدي بازار مطابق انتظارت بالا نرفت، مجبوري که آن کالا را بفروشي. نرخ تورم 28 درصد است و من يقين دارم در آبان نرخ تورم باز هم پايين آمده و به حدود 23 الي 24درصد رسيده است. چرا؟ به دليل اينکه آثار رواني بعد از مدتي فروکش ميکند و آنچه باقي ميماند، واقعيتهاي عيني است. من پيشنهاد ميکنم به جاي جدولهايي که مردم را گمراه ميکنند و براي نمونه قيمت بنزين در اوکراين را نشان ميدهند، يک نمودار بکشيد که نرخ تورم و نرخ گراني بنزين را نشان دهد و ببينيد کجاي اين دو به هم ربط دارند؟ يعني شما ميگوييد ميان بي پولي دولت و تحريم با بحث سوخت ارتباط همزماني است نه علت و معلولي؟ بله، وقتي دولت تمام درآمدهايش را به مردم ميدهد دنبال منافع خود نيست. البته دولت در اين ماجرا بسيار برنده ميشود وگرنه انجامش بسيار احمقانه بود. معتقدم بايد يک کمربند ايمني محکم به کمر چهار دهک جامعه ببنديم که غذا، بهداشت، آموزش و پرورش، حملونقل عمومي و حداقلي از درآمد معيشتيشان صرفنظر از اينکه شاغل هستند يا نه، تأمين شود. دولت ايالات متحده آمريکا ميخواهد با اين تحريمها ايران را به قرون وسطا برگرداند و ما بايد از لج آمريکا ايران را پرتاب کنيم به سمت جلو. حرف من اين است که اگر ميخواهيم با آمريکا مبارزه کنيم نبايد در ژانري که آمريکاييها ميخواهند پيش برويم. بلکه بايد خود را به جلو پرتاب کنيم. يعني اصلاحات ساختاري که بايد بدون تحريمها انجام ميشد، امروز صورت گيرد. من طرفدار افزايش قيمت هيچ کالايي نيستم. بلکه ميگويم اگر ميخواهيد قيمت هر چيزي را تثبيت کنيد، اول از همه بايد تورم خود را کنترل کنيد. دولتي که نتواند تورم را کنترل کند، شايسته تثبيت قيمت هيچ چيزي نيست و اصلا امکانش هم ندارد. ببينيد ما هشت ميليارد دلار خرج پالايشگاه ستاره خليج فارس کرديم که روزانه چند ده ميليون ليتر بنزين توليد ميکند. چرا بايد اين ثروت در دور دورهاي شمال تهران سوزانده شود؟ فکر ميکنيد با اين طرح صرفهجويي مؤثر و بلندمدت خواهد شد؟ يقين دارم. اگر اين کار صورت نگيرد معلوم ميشود که شما علم اقتصاد را ناديده گرفتهايد. آخر در دفعات قبلي که قيمت بنزين بالا رفت، اين صرفهجويي کوتاهمدت بوده است. بله، طبيعي است که اگر به مدت سه سال قيمت بنزين را ثابت نگه داشته و تورم و دستمزدها بالا رود دوباره همان حالت اتفاق ميافتد. شگفتا از اين استدلال شما. يعني معتقديد مرحله بعدي افزايش قيمت بنزين بايد سال بعد همين موقعها باشد؟ بله، منتها نه به صورت يکمرتبهاي. من موافق شوکدرماني نيستم. دولت پنجسال اين افزايش را متوقف کرد و پنج سال هم در دوره احمدينژاد متوقف شد. همين آقاي حدادعادل بايد بيايد و به ملت ايران جواب پس دهد. مگر نميگفت من عدم گراني بنزين را هديه ميدهم؟ اگر با من بود، قيمت بنزين را افزايش نميدادم بلکه ميگفتم سهميه ماهانه 45 ليتر، همان هزار تومان باشد ولي مازاد بر سهميه، قيمت را ليتري پنج هزار تومان اعلام ميکردم. الان بسيار از دولت مکدرم که قيمت بنزين سوپر را که روشن است فقط مرفهان از آن استفاده ميکنند، سههزارو 500 تومان اعلام کرده در حالي که بايد نرخ آن را پنج تا شش هزار تومان اعلام ميکرد. الان وقت تصميمات بزرگ در اقتصاد ايران است و تصميمات بزرگ حتما دردناک خواهد بود. ما اگر هفت دهک جامعه را سفت داشته باشيم ديگر نگران چه هستيم؟ شاخصهايتان براي دهکبندي جامعه چيست؟ اينکه گفته ميشود هنوز دولت نتوانسته جامعه را دهکبندي کنده، ميتوان در چه راستايي ارزيابي کرد؟ من دراينباره به اندازه شما خسيس نيستم. حالا اگر اين وسط کمي هم در دهکبندي اشتباه شود، اشکالي ندارد. به نظرم اگر قيمت بنزين سوپر را پنج هزار تومان اعلام ميکردند و به جاي 55 هزار تومان به هر نفر مبلغ بيشتري تعلق ميگرفت، بهتر بود. برويد ببينيد هنوز هم ترافيک بزرگراههاي تهران غيرقابل تحمل است. البته من با اين شرايط کمتر حرص ميخورم چون با خودم ميگويم پولش را پرداخت ميکنند و درآمد حاصل از اين مصرف، به آن کودک سيستانوبلوچستاني ميرسد. رفتهايد آنجا را ببينيد؟ روستاهايي هستند که ممکن است 10 سال در آنها بارندگي نشود و مردمش وسط غبار نشستهاند و منتظرند ببينند دولت برايشان چه کار ميکند. آنقدر مطمئن درباره نفع هفت دهک جامعه صحبت ميکنيد که جامعهشناسان چنين اعتقادي ندارند و دستکم برخي معتقدند طبقه متوسط جامعه به سمت فقر کشيده ميشود و دوقطبي فقر و غنا شدت گرفته است. من اين حرف را قبول دارم. به گفته اين افراد دوقطبي فقر و غنا باعث ميشود طبقه متوسط نتواند خواستههاي مدني خود را پيگيري کند. آنها معتقدند دولت آقاي روحاني مقصر است و يکمرتبه همچون کش قيمت بنزين، دلار و... را رها ميکند. بله، من دغدغههاي کساني را که نگران طبقه متوسط هستند، قبول دارم. من خود يکي از پژوهشگران طبقه متوسط هستم. خود اين طبقه تعريف روشني ندارد. ثانيا وقتي حرف از طبقه ميشود، به لحاظ اقتصادي يک معنا و به لحاظ فرهنگي معناي ديگري دارد. ما معلمان و دانشگاهيان را ولو اينکه حقوقشان عموما از کارگران کمتر است، جزء طبقه متوسط ميدانيم. بنابراين بايد ديد کارکرد طبقات در اقتصاد و فرهنگ چگونه است؟ من در اينجا آنقدر مته به خشخاش نميگذارم و معتقدم اگر حتي يارانه همه 80 ميليون نفر هم اضافه ميکرديم، طوري نميشد. شما اگر نفري صد هزار تومان به درآمد همه مردم اضافه ميکرديد، براي آن صدک اول ميشد يک ميليونيم درآمدشان و براي صدک آخر معادل سه برابر درآمدشان بود. تجربه ما در سال 89 نشان ميدهد که ضريب جيني ما يکباره بهبود پيدا کرده است و ايندفعه نيز بهتر خواهد شد. معتقدم دولت بايد به عمليات مويرگي خود براي کاهش يارانهها ادامه دهد. اين چيز عجيبي نيست اگر بگوييم هرکس بيشتر از 200 ميليون تومان سپرده بانکي دارد، به او يارانهاي تعلق نميگيرد. ميتوانند بگويند اگر خانوادهاي مجموع درآمدش در ماه بيش از پنج ميليون تومان است، يارانه دريافت نميکند. آقاي احمد ميدري سيستمي تعبيه کرده بود و نميدانم امروز هم اجرا ميشود يا نه؟ به نحوي که روزانه 10 تا 30 هزار نفر را تدريجي و با دقت از گردونه دريافت يارانهها خارج ميکردند. ما که ميدانيم 20 ميليون نفر در ايران به دريافت يارانه محتاج نيستند، بنابراين تنها شناسايي آنها مهم است.يقين دارم تمام کساني که شما از آنها نقلقول ميکنيد، قبول دارند که 20 ميليون نفر در کشور محتاج دريافت يارانه نيستند. ببينيد اگر دولت بتواند به هفت دهک جامعه ماهانه 150 هزار تومان يارانه با کنترل تورم دهد، چه تحول بزرگي اتفاق ميافتد. حتي اگر تورم هم نتواند کنترل کند، ايرادي ندارد و به اندازهاي که تورم به وجود ميآيد نیز روي نرخ سوخت بگذارد، هم دلار و هم اينکه حداقل دستمزدها را به آن اندازه بالا ببرد.در تمام شش سال دولت آقاي روحاني، حداقل درآمد پنج گروه جامعه همواره و منظم بيش از نرخ تورم بوده است. چرا بيانصافي کنيم؟ تنها مزيت علم اقتصاد براي من اين است که عدد و رقم در آن کاربرد دارد و بدون عدد و رقم، علم اقتصاد براي من ريالي هم نميارزد. آيا محرومان ايران غير از پنج گروه کارگران، کارمندان، بازنشستگان، کشاورزان و مستمريبگيران بهزيستي و کميته امداد هستند؟ دولت در تمام شش سال گذشته، اندکي بيشتر از نرخ تورم به درآمد اين گروهها اضافه کرده است.قدرت خريد کارگران ايران مطابق نرخ رسمي تورم نسبت به سال 92، 30 درصد افزايش پيدا کرده است. اين را ميدانستيد؟ بنابراين چنين مسئلهاي واقعيتی عيني است. بهقدري در دولت قبل به اين گروهها از لحاظ معيشتي فشار وارد شده بود که دولت آقاي روحاني تنها توانست بخشي از وضعيت آنها را اصلاح کند. در نتیجه در اينکه مرتب وضع آنها رو به بهبود بوده، ترديدي نداريم. من به دولت آقاي روحاني قويا توصيه ميکنم کوپن کالاهاي اساسي را برقرار کند. مطابق فرمايش آيتالله خامنهاي در روزهاي گذشته، ما بايد فرض کنيم که تحريمها دو تا سه سال طول ميکشد. شواهد نشان ميدهد سال 97 حدود پنج ميليارد دلار از پول يارانههاي کالاهاي اساسي تقريبا هدر رفته يا دزديده شده است. من حجم دزدي توزيع کالاهاي اساسي به شيوه سال 97 را حدود صد هزار ميليارد تومان ميدانم. خب چرا کوپن نميدهند؟ ما تجربه خيلي خوبي در جنگ داريم و امروزه تکنولوژي بهگونهاي پيشرفت کرده که هزار برابر دوره جنگ تحميلي قدرت نظارت داريم. شما بهعنوان يک متخصص، چگونه ميتوانيد براي اينکه مردم را اقناع کرده باشيد، با آنها صحبت کنيد؟ اگر از من سؤال ميکنيد، معتقدم نيازي به هيچ گفتوگويي با مردم نيست. حتي يک کلمه نبايد با آنها حرف زد. مردم عمل ميخواهند. گفتوگو با مردم مستلزم نابالغ و غيررشيد فرضکردن ملت ايران است. من اينگونه فکر نميکنم. ملت ايران اگر در عمل چيزي را ببينند، متوجه ميشوند که طرف راست ميگويد يا نه. آيا رمز محبوبيت آقاي خاتمي اين است که با مردم حرف ميزند؟ اصلا ايشان ابزاري براي حرفزدن با مردم دارد؟ امام خميني(ره) مگر مدام با مردم حرف ميزدند؟ ابدا. بقيه بزرگان هم همينطور. مگر ما به خاطر حرفهاي آقاي روحاني در سالهای 92 و 96 به ايشان رأي داديم؟ ما از روي اميد به افراد رأي داده و ميدهيم؛ بنابراين «دوصد گفته چو نيم کردار نيست». ملت ايران به حرفزدن و استدلال و اقناع نيازي ندارد. بايد توجه داشته باشيم هميشه گروه قليلي هستند که دلشان با ايران و نظام هرگز صاف نميشود و هر کاري هم انجام شود، آنها کار خود را ميکنند. اقليت خيلي کوچکي هم هستند که غارتگرند. اين غارتگران تعدادشان در بريتانيا يا فرانسه بسيار بيشتر از ايران است. اما اگر مسئولان ميخواهند با مردم صحبت کنند، بايد صبر کنند تا نتايج عملي اين طرح نمايان شود. يقين دارم گراني بنزين اثر محسوسي روي تورم نخواهد داشت. يقين دارم طرح آقاي روحاني درباره پرداخت يارانه معيشتي به 60 ميليون نفر قويا اجرا خواهد شد و يقين دارم که نقطه تمرکز اعتراض مردم ايران در اعتراضات اخير، بنزين نبوده است؛ بلکه بحث حکمراني خوب مطرح است. حکمراني خوب ميگويد با فساد واقعا مبارزه کن؛ يعني بيشتر از آنکه با سرشاخهها برخورد کني، جلوي آن را بگير. اگر با سرشاخهها هم برخورد ميکني، آنقدر در بوقوکرنا نکن و ثانيا آنقدر جناحي برخورد نکن. بحث دوم مربوط به کارآمدي است. نظام مديرگزيني، مجلس فشل و اين سيستمي که همه در آن نگران دستگاههاي نظارتي و گزينشي هستند. سال 88 در زندان، زماني که بازجو از من پرسيد آيا معتقد به تغيير قانون اساسي هستم؟ گفتم نه. بازجو پرسيد چطور؟ گفتم براي اينکه اين قانون هنوز اجرا نشده تا ما بخواهيم مشکلش را پيدا کنيم. قويا معتقدم که مسئله ايران، قانون نيست؛ چه قانون اساسي چه قوانين عادي. مسئله ما اين است که هيچ قانوني اجرا نميشود؛ مگر برنامه چهارم، پنجم يا ششم اجرا شدند؟ آقاي ليلاز! برخيها معتقدند شما تاريخدان هستيد بيشتر از آنکه اقتصاددان باشيد. من تاريخداني هستم که علم اقتصاد را خيلي دوست دارم و همه علايق مطالعاتيام که خيلي زياد هم هستند، روي تاريخ متمرکز است، يا روي اقتصاد. بايد بگويم که من يک دانشجو هستم و علم را دوست دارم. يکي ديگر از موضوعات بسيار مهم اقتصاد ايران که از آن با عنوان «ابرچالش» ياد ميشود، بحران صندوقهاي تأمين اجتماعي است. در اين زمينه چه بايد کرد؟ تورم يکسالونيم اخير، اين بحران را براي ما عقب انداخته است. يعني هم آسیب شبکه بانکي و هم آسیب صندوقهاي تأمين اجتماعي را عقب انداخته است. ولي متأسفانه نظام مديرگزيني ايران دوباره اين بحران را تبديل به بحران روز خواهد کرد. در اين وضعيت، کسي نميتواند درست تصميم بگيرد. نميشود يک نظام مدام مردم را زير پوشش تأمين اجتماعي ببرد و از طرف ديگر ثروت توليد نکند؛ مانند کيکي که حجمش ثابت است و دولت تعداد خورندگان را زياد ميکند. معلوم است که شما با اين کار فقر را توزيع ميکنيد؛ درحاليکه نياز به توليد ثروت در جامعه داريد. با اين نظام مديرگزيني و سيستم اقتصادي نميشود توليد ثروت کرد. وقتي قرار است با فساد مقابله شود، چنان با سرپنجههاي فعالان اقتصادي برخورد ميشود که تمام سرمايهگذاران فرار ميکنند. معتقدم ملاقاتي که مقام رهبري در هفتههاي قبل با فعالان اقتصادي داشتند، بسيار مهم بود. اين ملاقات براي اولين بار پس از انقلاب بود. اين علامت مهمي است و نشان ميدهد که مسئله اقتصاد، ايجاد ثبات اقتصادي و از بين بردن زمينههاي فساد براي رهبري جدي شده است. البته چندين سال است که نامگذاري سالها از سوي رهبر انقلاب رنگوبوي اقتصادي دارد. بله حتما همين است. ولي من عرض ميکنم وقتي فاصله دلار آزاد با دلار دولتي در کشور پنج برابر باشد، اين شعارها عملياتي نميشود و بايد گفت سرمنشأ مشکلات و بيچارگيها همين تورم است. اين حرف تا چه اندازه درست است که نرخ تورم رسمي فاصلهاي زياد با نرخ تورم غيررسمي دارد؟ اشتباه است. بانک مرکزي اگر ميخواست دروغ بگويد، بهجاي 53 درصد ميگفت 5.3 درصد. همين 53 درصد هم خيلي زياد است. پس چرا مردم احساس ميکنند که تورم بيش از اين حرفهاست؟ احساس مردم به اين دليل است که ما متوسط نرخ تورم را ميگوييم. ولي به نظرم تورم مواد غذايي پارسال سهرقمي بوده و چون توده مردم مواد غذايي را بيشتر از مبل مصرف ميکنند، اين احساس را پيدا کردهاند. علت اينکه مردم تصورشان اين بوده که نرخ تورم واقعي از نرخ تورم رسمي بيشتر بوده، اين است که فشار تورم روي مواد غذايي بسيار بيشتر از کالاهاي غيرخوراکي يا غيرضروري بوده است. وقتي ما از تورم حرف ميزنيم، در رابطه با متوسط آن صحبت ميکنيم. اولا ما يک تورم نقطهبهنقطه داريم که پارسال معادل 53 درصد بود و خوشبختانه الان نصف شده است. فشار تورم در ميان دهکهاي کمدرآمدتر بيشتر بوده و من فکر ميکنم که در ميان دهکهاي کمدرآمد نرخ تورم سهرقمي بوده است و فکر ميکنم يک تفاوت جغرافيايي هم دارد؛ براي نمونه قيمت برنج در رشت و بوشهر يکي نيست.اين احساس درست است و اينگونه نيست که بگوييم مردم اشتباه ميکنند يا اينکه آمار منتشرشده غلط است. در همه جاي دنيا نرخ تورم ممکن است روي اقشار کمدرآمد فشار بيشتري بياورد؛ بنابراين تورم هم در عمود جامعه روي هر فرد متفاوت و هم در سطوح جغرافيايي متفاوت است.
منبع : شرق
دیدگاه تان را بنویسید