۵۵آنلاین :
آقای عارف چه نسبتی با اصلاحات دارد؟
قبل از اینکه به این پرسش شما پاسخ دهم لازم است به مقدمهای اشاره کنم؛
مادامیکه تعریف روشنی از اصلاحات مدنظر ارائه نشده و هنوز مشخص نشده که قرار است چه چیزی اصلاح شود و مقصد و مقصود اصلاحات و اصلاحطلبی و تفاوت رویکرد اصلاحطلبان و اصولگرایان در چیست و لاجرم کماکان قبیلهگرایی، شخصیتمحوری و حتی شخصیتپرستی و سرسپردگی و اعلام ارادت و چاکری به این و یا آن شخص و یا حضور داشتن در کابینه خاتمی، مبنا و ملاک اصلاحطلبی محسوب میشود، پرواضح است که واپسگراترین و بیخاصیتترین و حتی نابابترین افراد هم با اینقبیل خطکش و خطکشیها، به اعتبار نزدیک بودن به خاتمی و حواریون ایشان، اصلاحطلب تلقی خواهند شد هرچند که دارای فساد اخلاقی، سیاسی و اقتصادی باشند.
این ایراد به جریان سیاسی بی مبنای مقابل هم وارد است و لذا ملاحظه میشود که حتی فاسدترین افراد هم صرفا بهدلیل نزدیکی به برخی اشخاص قبیله اصولگرایی، #اصولگرا و یا ولایی نامیده میشوند.
قهرا با چنین سنجه و معیارهایی؛ محافظهکارترین و مرتجعترین فرد هم که مدتی در دولت خاتمی بوده باشد و یا به نحوی به درگاه حواریون ایشان متصل و ابراز ارادت و چاکری کرده و همچون غلام حلقه بگوشی به خدمت آنان درآید، به میزان سرسپردگی و نزدیکی خود به آنها اصلاح طلب محسوب و از ارج و قرب لازم و مواهب و غنائم بدست آمده برخوردار خواهد شد و بوقهای داخلی و خارجی نزدیک به این قبیله مانند بیبیسی او را با عناوینی مانند؛ "چهره شاخص اصلاحات" و یا "فلان عضو دولت اصلاحات"، به عنوان اصلاحطلبترین چهرهها به خورد مخاطبین خود خواهند داد.
عکس آن نیز صادق است با این معیار و شاخصههای بیپایه و اساس و البته ضداصلاحات؛ اصلاحطلبترین فرد از حیث افکار و اندیشه و رفتار که به خدمت این قبیله و ریشسفیدان آن در نیاید، اساسا اصلاحطلب خوانده نمیشود و همیشه سعی می کنند چنین افرادی را بایکوت و در حاشیه و انزوا قرار دهند.
اکنون با این توضیح و شاخصههایی که برشمردم؛ علیرغم همه احترامی که برای آقای عارف به عنوان یک شخصیت علمی و دارای سجایای اخلاقی قائلم ولیکن وی را اصلاحطلب به مفهوم واقعی آن نمیشناسم،
از نگاه #قبیلهگرایانه؛ دارا بودن اشتراکاتی با خاتمی مانند؛ روحیه محافظهکاری، همشهری بودن، معاون اول بودن در کابینه و برخورداری از خصلت حرفشنوی در کنار اتصالش به قدرت، کافیست که نسبت ایشان با قبیله اصلاحطلبان را اثبات و او را شایسته حضور در صف اول شیوخ این قبیله و صدرنشینی آن قرار دهد.
درواقع نسبت عارف با اصلاحات مانند نسبت عضو دیگر شورایسیاستگذاری اصلاحطلبان با اصلاحات است که در اوج فعالیت ما در روزنامه سلام، گاهی با #نام_مستعار در روزنامه محافظهکار جمهوری اسلامی دهه ۷۰ یادداشتی مینوشت و مرا نصیحت میکرد که در سلام کمی محتاطانهتر بنویسم و اکنون به برکت آقای خاتمی برای جامعه اصلاحطلبان سیاستگذاری میکند!
آیا جامعه اصلاحات پادگان است که ژنرال های مادام العمر هیچگاه به فکربازنشستگی نیستند و همواره باژست خدایگانی به جوانان تحول خواه اجازه ورود نمی دهند؟
با رویکرد قبیلهگرایانهای که اشاره شد و متاسفانه در اثر پروپاگاندا، وجه غالب اصلاحطلبی رایج در کشور به حساب میآید و اصلاحطلبی را بجای مطالبهگری در دام تقدسگرایی، شخصیتمحوری و شخصیتپرستی گرفتار و بندناف اصلاحات و اصلاحطلبی را به بندناف شیوخ قبیله و ژنرالهای اردوگاه اصلاحطلبان گره زده است، تا این شیوخ و ریش سفیدان قبیله و ژنرالهای آنها در قید حیاتند و همچنان تقدیس میشوند و خط قرمز اصلاحات به شمار میآیند و ساختار اصلاحات، ساختاری ایلی و قبیلهای است، سران قبیله نه تنها بازنشستگی ندارند بلکه جایگاه به تعبیر شما خدایی آنها هم مستحکمتر از گذشته خواهد شد زیرا مقتضای ساختار و روابط و مناسبات قبیلهای همین است. مگر اینکه همین جوانترهای دنیادیده و باتجربه و آرمانخواه، برعلیه سنتهای رایج و غلطی عصیان کنند که بنام اصلاحات و اصلاحطلبی ترویج میشود و عین منفعتطلبی، ارتجاع و واپسگرایی است.
در این صورت است که این شیوخ و ژنرالهای اهل بزم رزمندیده وِ گریزان از میدانِ رزم، به تاریخ خواهند پیوست و تحولخواهان جوانتر و جسورتر و آرمانگرا رهبری اصلاحات به مفهوم واقعی را در دست گرفته و طرحی نو خواهند انداخت.
آقای خاتمی چگونه باید به این باور برسد که شورایعالی سیاستگذاری محفلی بیش نیست؟
تا زمانیکه فضای سیاسی کشور همچنان بسته و غیرشفاف است و امکان فعالیت مطبوعات و احزاب آزاد و برگزاری انتخابات و رقابتهای آزاد به مفهوم واقعی آن در کشور وجود ندارد و رسانهها هم در انحصار باندهای قدرت و ثروت است و اسپانسرهای آنها به افکار عمومی جهت میدهند و شخصیت محوری و تقلیدهای کورکورانه سکه رایج در جمهوری اسلامی است و "تکرار میکنم" خاتمیها همچنان خریدار دارد، خاتمیها نیز همچنان خود را قیّم مردم و اصلاحات پنداشته و با رویکرد قیممآبانه عمل خواهند کرد.
بنابراین بساط شورایسیاستگذاری اصلاحطلبان که مصداق بارز دیکتاتوری و انحصارطلبی با رویکرد قبیلهای و سوءاستفاده از برند اصلاحات است، زمانی جمع شده و شیشه عمر آن شکسته خواهد شد که تحولخواهان واقعی و رسانههای آزاد با روشنگریهای مستمر خود مقلدین و مخاطبین این شورا را آگاه سازند که با نسخه دیکتاتورها، نمی توان بر دیکتاتوری و خودکامگی چیره گشته و اصلاحات و دموکراسی واقعی را در کشور جامهعمل پوشاند، همچنانکه با دستمال کثیف نمیتوان شیشه را پاک کرد.
وانگهی آقای خاتمی سجایای اخلاقی فراوانی دارد و رگههایی از آزادیخواهی، اصلاحطلبی و ضدخودکامگی در ایشان وجود دارد و خودش نیز خیلی راغب نیست که از فرصت و ظرفیت و نفوذکلام و تاثیرگذاری آن که به هردلیلی نصیبش شده، سوءاستفاده کرده و مانند دیکتاتورهای مصلح عمل کند، اما ایشان بشدت توسط باند اطراف خود که بعضا واجد خصوصیات بدی مانند؛ خودخواهی، خودبرتربینی، حسادت وتنگنظری، قبیلهگرایی، باندبازی، رفیقبازی، فرصتطلبی، تمامیتخواهی و انحصارطلبی هستند، ایزوله و کانالیزه شده است، بنابراین برای مجاب کردن ایشان به اینکه شورای سیاستگذاری، محفلی ضد اصلاحات و اصلاحطلبی و در تقابل با دموکراسی است و اینکه؛ "مرکز افتاد برون بسکه شد این دایره تنگ" و همچنین توجه دادن ایشان به سایر بایدها و نبایدهای اصلاحطلبانه، باید این دایره تنگی که ایشان را احاطه کرده و سبب ایجاد فاصله و افتراق میان اصلاحطلبان واقعی و دلسوز با او و نزدیک شدن برخی افراد ناباب و حتی آلوده به او شده است، شکسته شود و صدای مصلحان واقعی که خارج از باندها و محفلهای قبیله ای قرار دارند و با جان و دل برای پیشبرد اصلاحات واقعی تلاش میکنند بگوش ایشان برسد.و این مهم؛ رسالت نشریاتی مانند مستقل را دوچندان میکند.
منبع : مستقل آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید