۵۵آنلاین :
پولاد امین| امروز روی پایان برنامه کتابگردی بود. هفتهای پر از انواع و اقسام مراسم ویژه و غیرویژه در زمینه بزرگداشت کتاب و کتابخوانی و کتابخانهها. هفتهای که نشریات (در غیبت وبسایتها و کانالها و صفحات فرهنگی مرتبط با موضوع کتاب) نگاهی مهربانانهتر از پنجاهویک هفته دیگرسال به کتاب داشتند و از مناظری گوناگون به مسائل و مصایب و آسیبهای این حوزه پرداختند. ازجمله دراینباره که چرا مردم این سرزمین- بهرغم غنای فرهنگی تاریخی این آب و خاک - کتاب نمیخوانند؟ پرسشی مهم که پاسخ به آن میتواند بسیاری از نقاط کور تصمیمگیریهای جمعی ما را توضیح دهد.
اسدالله امرایی، مترجمی که نزدیک به صد رمان و مجموعه داستان نام او را بهعنوان مترجم بر پیشانی دارد، کتابخانهها و رکود حاکم بر آنها را دلیل اصلی «کم کتاب خواندن ما» میداند: «کتابخانهها مقصر اصلی کتاب نخواندن ما هستند. نخست به این دلیل که فقیرند، دوم اینکه مردم به آنها اعتماد ندارند و سومین دلیل هم این است که کتابخانهها با اینکه پر از انواع کتابهای مختلف هستند، ولی آن کتابی را که باید داشته باشند، آن کتابی که برای مردم جذاب است، ندارند.» امرایی انگشت اشارهاش را به انتخاب سلیقهای و گاه بهفرموده کتابهای کتابخانهها گرفته است: «تجهیز کتابخانهها باید براساس خواست مراجعهکنندگان انجام گیرد. نه اینکه عدهای بنشینند و تصمیم بگیرند که مردم چه کتابی بخوانند و چه کتابی نخوانند. اما حالا چند نفری مینشینند و میبینند که کدام کتاب دوست ناشرشان روی دستش مانده و باد کرده که همان را بخرند و رفیقشان را پولدار کنند، یا میبینند که فلان مسئول از چه کتابی حمایت کرده، بعد تصمیم میگیرند همان کتاب را بخرند یا اتفاقاتی دیگر در این مایهها رخ میدهد و نتیجهاش هم این است که مردم اعتمادشان را نسبت به کتابخانهها از دست دادهاند، در حالیکه نباید اینگونه باشد.» اسدالله امرایی دیروز با خبرآنلاین هم در این مورد حرف زده بود: «اگر دلمان میخواهد مردم کتاب بخوانند، باید کتابخانههای عمومی را تجهیز کنیم، اعتماد از دست رفته مردم را با باز کردن فضای کتابخانه و کتابهایی که مردم میخواهند به آنها بازگردانیم و آن زمان میتوانیم انتظار داشته باشیم که مردم کتاب بخوانند.»
زیاد دور نشدهایم از آن روزهایی که کتابخانههای محلات، میعادگاه جوانان اهل مطالعه بود. بگذریم از آنهایی که کتابهای مورد نظرشان را آنجا میخواندند یا امانت میگرفتند، اما جوانانی هم بودند که اگر هم شده بود به بهانه درس خواندن، باز در قرائتخانههای این کتابخانهها گرد هم جمع میشدند. در این روز و روزگار اما قرائتخانهها حتی در آستانه کنکور و ایام امتحانات نهایی هم سوت و کورند. با اینکه شرایط اقتصادی جامعه و گرانتر شدن کتاب قاعدتا باید باعث رونق کتابخانهها شده باشد، اما آن جمعیت کتابخوانهای سابق هم به هر دلیلی از کتابخانهها رویگردان شدهاند، تا جاییکه این روزها کارت عضویت کتابخانه یا امانت گرفتن کتاب از کتابخانهها چون عادتی مضمحل شده جلوه میکند. اینکه چه عاملی باعث این رکود شده، بحث مفصلی است. میتوان دلایل مختلفی را برای این امر ردیف کرد. اما عدهای نیز هستند که این رکود را تابعی از وضع کلی کتابخوانی در این سرزمین میدانند. از این منظر، جامعهای که کتابخوان ندارد، بیتردید کتابخانههایش هم سوت و کور خواهد شد. زندهیاد فتحالله بینیاز، نویسنده و منتقدی که تا زمان مرگ دغدغهاش کتاب بود، در آخرین روزهای زندگیاش در گفتوگویی اوضاع مأیوسکننده کتاب را چنین تشریح کرده بود: «کتاب خواندن در ایران دچار تنزل شده است. در سالهای آغازین دهه۴۰، در ایرانی که ۲۲میلیون جمعیت داشت، کتابهایی مانند بیگانه، خاطرات خانه اموات و اتاق شماره ۶ با تیراژ دههزار تایی چاپ میشد. در سالهای بعد تیراژ به ۵۵۰۰ و بعدتر به ۳۳۰۰ هم رسید. ولی الان در ایران ٨٠میلیونی ما شاهد تیراژهای ۵۰۰تایی و در مواردی حتی ۳۰۰ تایی هستیم که حتی شامل کارهای ترجمهای هم میشود.»
بعد از زندهیاد فتحالله بینیاز، منتقد و کارشناس و نویسندگان بیشمار دیگری نیز با نگاههایی چنین تلخ به اوضاع کتاب ایران نگریستهاند. تلختر از این، اما نگاه برخی از مدیران واقعبین است که خود نیز به کمبودهای حوزهشان آگاهاند، اما راه گریزی برای عبور از این شرایط نمیجویند. یکی از مدیران دولتی مرتبط با موضوع کتاب و کتابخانه که نمیخواهد نامش در این گزارش بیاید، به «شهروند» میگوید: «ما درحال حاضر حدود دوهزار کتابخانه فعال داریم. تیراژ ٦٠٠- ٥٠٠ تایی کتابها در این بین نشان میدهد که حتی به هر کتابخانه یک نسخه هم نمیرسد. این نشان میدهد که بازار کتاب چقدر فقیر است که حتی نمیتواند تیراژی در اندازه کتابخانهها داشته باشد (با اینکه قرار نیست هر کتاب به هر کتابخانه برسد و زمینههای تخصصی در این بین وجود دارد- که البته در این صورت نیز باید حداقل ٥٠٠ تا ٦٠٠ نسخه از هر کتاب ادبی به کتابخانهها برسد- که نمیرسد.) از سوی دیگر این امر نشاندهنده این است که کتابخانهها توان یا اشتیاقی برای تجهیز ندارند که اگر اینگونه نبود، ناشران با دلگرمی به خرید تعداد نسخههای کتابخانهها، تیراژشان را اندکی افزایش میدادند.»
ازسال ١٣٠٥ که نخستین کتابخانه عمومی ایران در ساختمان بلدیه تهران تأسیس شد، نزدیک به یک قرن میگذرد، اما در این سالیان دراز چندان از نقطه آغاز جلو نرفتهایم. در این سالها جمعیت کشور حدودا هشت برابر شده، اما کتابخانههای کشور با اینکه به حدود دوهزار ساختمان رسیده است، اما همچنان مثل آن روزگار ابتدای قرن غرق سکوت و کسالت و بیفردایی هستند. کارشناسان حوزه کتاب دلایل بسیاری برای رکود حاکم بر کتابخانههای کشور برمیشمارند. عدهای به بیامکاناتی کتابخانهها اشاره میکنند و عدهای دیگر به فقدان تکنولوژی مناسب. دلایلی مانند معماری نامناسب، خدماتدهی ضعیف، کتابداران ناآزموده، فقدان سرویسها و مدیومهای نو و البته سلیقهای بودن کتابهای کتابخانهها هم دیگر دلایل رکود حاکم بر کتابخانههاست. فرشته مولوی، نویسندهای که چهار رمان و چند مجموعهداستان در کارنامه دارد و درسال ١٣٨٨ نیز لوح تقدیر «مهرگان ادب» را دریافت کرده است، دلیل رکود را نقش تزیینی کتابخانهها در ایران میداند. او که سالها در کتابخانه ملی ایران فعال بوده و بعدتر نیز بهعنوان کارشناس کتاب در کتابخانه دانشگاه ییل آمریکا فعالیت کرده است، میگوید «در کشورهای غربی کتابخانه همگانی از سرویسهای ضروری به شمار میآید که باید باشد. یعنی یک نیاز است و این جزو فرهنگ شده و مثلا از جمعیت ٣٥میلیون نفری کانادا ٢١میلیون نفر کارت کتابخانه همگانی دارند. هر زمان که مثلا در تورنتو وارد کتابخانه همگانی شوید، میبینید که پر از آدم است. همه هم کتاب نمیخوانند. بعضی درس میخوانند، بعضی پشت کامپیوتر هستند، برخی کتاب میخوانند. اصل این است که مردم تشویق میشوند که وقتشان را در کتابخانه بگذرانند.»
منبع : شهروند
دیدگاه تان را بنویسید