ارسال به دیگران پرینت

سه چهره متفاوت مسعود مهرابی به روایت امیر اثباتی

امیر اثباتی با نگارش یادداشتی درباره مسعود مهرابی، مرگ این منتقد و مورخ سینما را بسیار غافلگیرکننده دانست و سه چهره متفاوت از او را ترسیم کرد.

سه چهره متفاوت مسعود مهرابی به روایت امیر اثباتی

این طراح صحنه سینما  که سال‌ها پیش در مجله فیلم با مسعود مهرابی همکاری داشته است، در یادداشت خود که آن را در اختیار  گذاشته، نوشته است:

«حتی در این روزگار کرونایی، مرگ مسعود مهرابی خیلی غافلگیرکننده بود. انگار انتظار یا امید داریم که مثل مجلۀ پردوام فیلم، زندگی بانیان‌اش هم مستدام باشد. امیدوارم البته باشد. ولی مسعود مهرابی زود از دست رفت؛ بی هیچ مقدمه‌ای و نشانه‌ای. اگر هم چیزی بود، من خبر نداشتم و خیلی‌ها مثل من.

در چند دهۀ گذشته که با او آشنا بودم و سال‌هایی هم در مجله فیلم همکار بودیم، سه چهرۀ متفاوت از مسعود مهرابی در نظرم قابل تشخیص و تمیز است که به ترتیب اهمیت از این قرارند:

اول: کاریکاتوریست.

طرح‌هایش را از سال‌های قبل از انقلاب در نمایشگاه‌ها و نشریات دیده بودم. دغدغه‌های اجتماعی و قدری سیاسی داشت. منتقد بود و طنز تلخ و گاه سیاه طرح‌ها بهانه‌ای بود برای بیان نقدش به اوضاع و احوال پیرامون و زشتی‌ها و حماقت‌ها و زورگویی‌ها و ...

در این زمینه حرفه‌ای بود. طراحی کاریکاتور، شغل‌اش یا یکی از مشاغل‌اش بود و منبع درآمد. کارهایش در نشریات مختلف به چاپ می‌رسید و چند کتاب هم از مجموعه‌های مختلف کاریکاتورهایش منتشر کرد. یادم می‌آید اوایل انقلاب سال‌ها برای یک برنامة اقتصادی در تلویزیون کاریکاتورهایی متناسب با موضوع می‌کشید. دستش در طراحی سریع بود و قوی. فیگورهایش قابل شناسایی بودند و خاص خودش. جوایز متعددی هم گرفت. مدت‌ها در مجله فیلم صفحه‌ای را به کاریکاتورهای سینمایی اختصاص داده بود. هم از کارهای خودش و هم، بیشتر، کارهای دیگران را منتشر می‌کرد. سال‌های اخیر، دیگر کاری از او ندیدم. نمی‌دانم باز هم طراحی می‌کرد یا نه.

دوم: مدیر مسئول مجله فیلم.

آن‌ها که با تاریخچة مجله فیلم آشنایی دارند، می‌دانند که بانیان این مجله  نیازمند مجوز بودند. مسعود مهرابی که امتیاز انتشار یک مجلة کاریکاتور را داشت، رضایت داد تا موضوع آن را به «سینما» تغییر دهد. و این مبنای همکاری سالیان بعد شد. همه هم سابقة تحصیلات سینمایی داشتند و با تقسیم کاری میان خودشان در دنیای مطبوعات معاصر ایران، رکورددار شدند. او البته بنا بر نقشی که به عهده گرفته بود، به عنوان مدیر مسئول باید در ضمن، پاسخگوی محتوا و شکل و شمایل مجله هم می‌بود؛ کاری دشوار و سوء‌تفاهم برانگیز که طبعاً گاهی اسباب کدورت و دلخوری هم می‌شد. به هرحال اگر منصفانه نگاه کنیم، نمی‌شود تأثیر حضور مسعود مهرابی و دقت و وسواس و ملاحظه‌کاری‌اش را در حفظ و تداوم انتشار مجله فیلم نادیده گرفت.

سوم: مورخ و پژوهشگر.

مسعود مهرابی علاوه بر طراحی صفحات مجله، از نویسندگان نسبتاً پرکار آن هم بود، از نقد فیلم تا مصاحبه و گزارش و... ولی فعالیت او به عنوان یک پژوهشگر تاریخ سینمای ایران و گردآورندة اسناد و مدارک و فهرست‌های کتاب‌ها و فیلم‌ها و...  از نظر من شاخص‌ترین وجه او به حساب می‌آید. کتاب تاریخ سینمای ایران ، که پایان‌نامۀ تحصیلی او بود، هنوز هم برای خیلی از علاقمندان سینمای ایران، مرجع ارزشمندی است. همچنین مجموعه‌ای که از پوسترهای سینمایی فراهم آورد و به مرور طی سالیان کامل‌تر کرد، از کارهای سترگ و قابل تحسین اوست که فقط با عشق و علاقه و انگیزه‌ای بسیار قدیمی و مستمر و با اعتقاد به لزوم جست‌وجو و گردآوری و حفظ اسناد و مدارک و اساساً شناخت و توجه به اهمیت آرشیو در تاریخ‌نگاری، میسر می‌شد. مسعود مهرابی از معدود کسانی بود که در این زمینه از جوانی این ضرورت را تشخیص داده بود و با سخت‌کوشی، پیگیر جمع‌آوری هرچیزی بود که می‌توانست روزی در این حوزه به‌کار آید. یادم می‌آید سال‌ها قبل روزی از نشریه‌ای دانش‌آموزی گفتم که در دوران دبیرستان منتشر می‌کردم. گفت دیده و دارد! و من خودم هیچ نسخه‌ای از آن را نداشتم.

مطلب را با ذکر خاطره‌ای دیگر از او و دلبستگی‌اش به مسئلة آرشیو و اهمیت آن به پایان ببرم. دبیر چهارمین دورة جایزة کتاب سال سینمای ایران بودم و قرار شد که از مسعود مهرابی بابت کارنامه‌ای که در زمینة انتشار و تألیف کتاب‌های سینمایی دارد و به‌ویژه انتشار کتاب صدسال پوستر سینمای ایران در همان سال، تقدیر کنیم. به اصرار من و با تواضع پذیرفت و به مراسم آمد و هنگام دریافت قلم زرین، پیشنهاد کرد از دورة بعد بخشی را به انتخابِ بهترین کتاب مرجع سینمایی با اولویت سینمای ایران اختصاص بدهیم و داوطلب شد که جایزة نقدی آن بخش را هم هرسال خودش به عهده بگیرد. طبعاً همه از این پیشنهاد فرهنگی استقبال کردند و ...سال بعد، مدیریت بعدی ماجرا را فراموش کرده بود، درحالی که مسعود مهرابی همچنان پیگیر بود ولی... بگذریم.

در چنین زمینه و زمانه‌ای وجود مسعود مهرابی مغتنم بود و جایش خالیست. حیف شد. کارهای ناتمام کم نداشت. زود رفت.»

 

منبع : ايسنا
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه