۵۵آنلاین :
اینجا خیابان چراغ برق است؛ همانی که امروز امیرکبیر مینامند، اما ساکنان و کاسبانش همچنان نام چراغ برق را بیشتر میپسندند؛ از آنرو که برق برای نخستین بار در تهران، در این خیابان آمد و شهر را روشن کرد. چراغ راهنمایی چهارراه سرچشمه که سبز میشود، موتورسوارها انگار از بند رها شدهاند، چون تیری رها شده از چله کمان میتازند. از این گوشه چهارراه به گوشه دیگر میروم. گوشهای از چهارراه، چندمتری مانده به خیابان پامنار، جوانک دستفروش، چرخ کوچکش را گوشهای نهاده، فالوده را آماده میکند تا در این گرمای تند تابستان، رهگذران را به خنکی دعوت کند. او یکی از اعضای ثابت اینجاست. فالودهاش هم مشتری دارد، که اگر نداشت، این همه دوام نمیآورد. بیدرنگ از کنارش میگذرم. او هم یکی از یادگارهای سلوک قدیم دستهای از مردمان این شهر است! چهارراه سرچشمه را همینطور که پیاده یا سواره به سوی میدان امام خمینی ادامه بدهی، نرسیده به خیابان ملت، اینجا سفر آغاز میشود. چند متری مانده به ملت، کنار یکی از فروشگاههای بزرگ قطعات خودرو، زیر سایه درختان و آفتابگیر مغازهای پیرمردی نشسته، آمدگان و رفتگان را میپاید. میگویم: پدرجان! میخواهم به مسجد سراجالملک بروم. بیآن که نگاهم کند به سویی اشاره میکند: آنجا را میبینی؟ کمی جلوتر بری به آنجا میرسی. بگردی پیداش میکنی! اکنون روبهروی مسجد ایستادهام؛ مسجدی کوچک اما با جاذبههایی فراوان و البته داستانی جذاب در زمینه چگونگی ساخت. رضاقلی خان سراجالملک این روزها برای کسانی که از چهارراه سرچشمه و خیابان امیرکبیر (چراغ برق پیشین) به سوی میدان امام خمینی میروند یا دستکم برای یک بار هم که شده به بازار لوازم یدکی و تزییناتی خودرو در چراغ برق میآیند، به مسجدی شهره است که نام «سراجالملک بزرگ» را روی تابلوی بزرگ جلوی ورودی دارد و نیز اهالی محله او را به کوچه سراجالملک در کنار مسجد میشناسند. مردی بسیار پخته و با ملاحظه رضاقلی خان سراجالملک، سیاستمدار و دیوانسالار قابلاعتماد قاجاری، آنگونه که در کتاب «خاطرات سیاسی و تاریخی» به کوشش سیفالله وحیدنیا آمده است در زمره زمینداران بزرگ اوایل مشروطیت به شمار میآمد. رضاقلی خان، به روایت مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران در قرن ١٢ و ١٣ و ١٤هجری»، فرزند عباس خان، اصالتا ایروانی، چون در اصفهان زاده و ساکن شده بود، بعدها که در دربار قاجار لقب سراجالملک گرفت، به سراجالملک اصفهانی مشهور شد. عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من، یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه» درباره او مینویسد «رضا قلیخان سراجالملک اصفهانی و مردی بسیار پخته و باملاحظه و چون ظلالسلطان حکومت اصفهان و بختیاری و یزد و فارس و خوزستان و کرمانشاهان و کردستان و بروجرد و لرستان و عراق و کمره و گلپایگان و خوانسار و ملایر و تویسرکان و نهاوند و محلات را داشت، پیشکاری او آدم مهمی بود. تمام اشخاصیکه حقوق آنها بخرج این ولایات میآمد و تمام حوالجاتی که از بابت باقی دستورالعملی این ولایات از خزانه صادر میشد، راتق و فاتقی جز سراجالملک نداشت. این مرد پرحوصله با اینکه تحصیلاتی نکرده و خط و ربط چندانی هم نداشت، با پشتکاری خستهنشو و ملایمتی از کورهدرنرو، یک تنه تمام این کارها را میگذراند و خم بابرو نمیآورد. هیچ شنیده نشده است که کسی قبض مواجبی برای وصول و ایصال وجه از یکی از این ولایات باو بدهد و پول آن وصول نشده، بدست صاحبش نرسیده باشد. این مرد بقدری در نزد ارباب حقوق این ولایات اعتبار تحصیل کرده بود که مردم قبض خود را بدون گرفتن یادداشت باو میدادند. گذشته از این، ظلالسلطان چون تمام حساب این حکام را خود از آنها گرفته و خود بدولت پس میداد، بدون پادرمیانی سراجالملک هیچ کاری نمیگذشت.» حسن توفیق بین که مسجد کرد/ سطح میخانه را سراجالملک سراجالملک امروز دیگر تنها به مسجدی شناخته میشود که کتیبه سردرش بیانگر همه چیز است؛ همان مسجدی که گویا در دوره ناصرالدینشاه قاجار میخانه بود و روزی گروهی از نمازگزاران مسجدی در نزدیکیاش بر آن شدند می و میخانه را بر سر صاحبش بکوبند. سراجالملک اما پادرمیانی کرد. مهدی بامداد بنای این مسجد را چنین روایت میکند «از اعمال خیریه سراجالملک بنای دو مسجد است در تهران یکی در خیابان امیرکبیر (چراغ برق سابق) و دیگری در شاهآباد و پیش از اینکه این دو محل به مسجد تبدیل شود میخانه بوده است. این شعر در کاشی سردر مسجد واقع در خیابان امیرکبیر نوشته شده است: حسن توفیق بین که مسجد کرد/ سطح میخانه را سراجالملک و در تاریخ بنای مسجد گفته شده است: در هزاروسیصدوسه این سخن تحریر شد/ کوکب بخت سراجالملک عالمگیر شد». این مسجد کوچک اما زیبا برای کسانی که در محدوده خیابان امیرکبیر (چراغ برق قدیم) زندگی و کار میکنند، بسیار محبوب است. اهالی محله و نیز کاسبان بازار لوازم خودرو، بسیاری از مراسم و آیینهای مذهبی را در این مسجد دوستداشتنی برگزار میکنند. سراجالملک با ساخت و وقف این مسجد کوچک اما زیبا، یادگاری همیشگی برای خود در دل پایتخت بر جای گذاشت.
منبع : شهروند
دیدگاه تان را بنویسید