ارسال به دیگران پرینت

جهانی شدن در عصر ترامپ در حال جرح و تعدیل است

نشست گروه بیست امسال در هامبورگ برگزار شد. مذاکرات دو روزه گروه بیست در حالی به میزبانی آلمان برگزار شد که آنگلا مرکل صدراعظم این کشور آن را «پیچیده و دشوار» توصیف کرد.

جهانی شدن در عصر ترامپ در حال جرح و تعدیل است

۵۵آنلاین :

نشست گروه بیست امسال در هامبورگ برگزار شد. مذاکرات دو روزه گروه بیست در حالی به میزبانی آلمان برگزار شد که آنگلا مرکل صدراعظم این کشور آن را «پیچیده و دشوار» توصیف کرد. بیست قدرت اقتصادی که گفته می‌شود حدود ۸۵ درصد اقتصاد جهان را در اختیار دارند در هامبورگ گرد هم آمدند تا ملاحظات جهانی را مورد توجه قرار دهند. نشست امسال اولین دوره­ای بود که دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده در آن حاضر شد. علاوه بر حواشی­ای چون دیدار ترامپ با پوتین و گفت­وگو با رهبران جهان مذاکرات سران گروه بیست نیز اهمیت بالایی داشت. یکی از موضوعات مهمی که در نشست هامبورگ مورد توجه قرار گرفت تصمیم دونالد ترامپ مبنی بر خروج از معاهده اقلیمی پاریس بود. کشورهای اروپایی در تلاش بودند برای برون رفت از این بن­بست به توافق مشترک دست پیدا کنند. در همین راستا منابع آگاه در اتحادیه اروپا اعلام کردند، رئیس جمهور آمریکا تمایل دارد که تصمیم گیرنده اصلی در زمینه سوخت‌های فسیلی باشد.

سیاست‌های جدید آمریکا در دوره ترامپ در قبال جی ۲۰، موجب شد تا اعلامیه نهایی به جی ۱۹ یا گروه بیست منهای یک، تغییر نام پیدا کند. این موضوع نشان دهنده رویکرد جدید ایالات متحده در قبال همکاری‌های بین­المللی بود. در همین راستا سیاست‌های جدید ترامپ قابل بررسی است. ایالات متحده آمریکا بعد از سال‌ها تاکید بر اصل تجارت آزاد، گسترش بازارهای جهانی و اتخاذ سیاست‌های مشارکت جویانه ی بین­المللی رویکرد متفاوتی را در پیش گرفته است. دلایلی از جمله پیامدهای بحران سال­های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ موجب شده تا ایالات متحده رویکردی درون­گرا را دنبال کند. هرچند این سیاست‌ها چندان به شخص ترامپ ارتباط نداشته و باید در ساختار سیاسی آمریکا مورد توجه قرار گیرد. اما نباید نقش رئیس جمهوری هنجارشکن را نادیده گرفت، در واقع ترامپ معلول شرایط حاکم بر جریان‌های بین­المللی است و نباید او را به عنوان علت این موضوعات در نظر گرفت.

رویکرد جدید آمریکا که مورد توجه جمهوری خواهان و دونالد ترامپ قرار گرفته است بر این استدلال استوار است که دوران جهانی شدن به سر رسیده است و قدرت‌های جهانی چون آمریکا از جریان جهانی شدن متضرر می‌شوند. تکیه بر جهانی شدن در نهایت موجب می‌شود قدرت‌های نوظهور فرصت رشد پیدا کرده و سود فراوانی به جیب این کشورها سرازیر شود. در برابر این رشد، قدرت‌های اقتصادی قدیمی چون آمریکا دچار فرسایش می‌شوند و در نهایت اگر بخواهند سیاست‌های باز و تجارت آزاد را در پیش گیرند قدرتشان مستهلک می‌شود.

بر اساس این رویکرد، ایالات متحده و در رأس آن دونالد ترامپ خواهان تجدیدنظر در مناسبات بین­المللی است و قصد دارد قراردادهای دوجانبه و چند جانبه منطقه­ای و فرامنطقه­ای را مورد بازبینی قرار دهد. در این روند منافع قدرت­های اقتصادی بزرگ بار دیگر مورد توجه قرار می‌گیرد. در همین راستا است که درخواست­های ترامپ برای خروج از معاهده پاریس و در دیگر قراردادهای بین­المللی معنا پیدا می­کند. رئیس جمهوری جدید از زمانی که وارد کنند کاخ سفید شد موضوع خروج آمریکا از مشارکت در قرارداد پاسفیک یکی از مهم‌ترین موضوعاتی بود که جهان را متوجه آینده آمریکای ترامپ کرد.

در رابطه با گروه بیست نیز ترامپ بر سیاست­های حمایتگرایانه تاکید دارد. یعنی او قصد دارد با هدف تقويت تولید داخلی فرصت‌های شغلی از ورود کالاهای خارجی ارزان قیمت جلوگیری کند. ترامپ قصد دارد با اتخاذ چنین سیاست‌هایی اقتصاد متحده آمریکا را همچنان در جایگاه قدرت نخست جهان حفظ کند. این دیدگاه در تعارض آشکار با سیاست کشورهایی است که توان اقتصادی‌شان بر توسعه صادرات است. کشورهایی مانند آلمان، جمهوری خلق چین و فرانسه که تاکیدشان بر ادامه سیاست‌های تجارت آزاد در کشورهای باز و برداشته شدن موانع تعرفه­ای و غیر تعرفه­ای است و همین موضوع موجب ایجاد اختلاف نظر میان واشنگتن، پکن و دیگر پایتخت‌های اروپایی شده است.

در همین راستا در نشست اخیر گروه ۲۰ در هامبورگ نوعی مصالحه با تمرکز بر دو دیدگاه به بازارهای جهانی و ناسیونالیسم صورت گرفت. براساس این مصالحه نه سیاست حمایت کامل از تجارت آزاد در دستور کار قرار گرفت که مورد نظر ۱۹ عضو این گروه بود و نه انتظاراتی که جریان ملی گرایی اقتصادی را که در ایالات متحده امریکا دنبال می‌شود پررنگ کرد. دو طرف پذیرفتند در وضعیت کنونی نمی‌توان تجارت بین­المللی را دچار تحول بنیادین کرد و در عین حال پیامدهای تجارت آزاد یا جهانی شدن هم متوجه دیگر اعضا است. آلمانی‌ها می‌دانند با جهانی شدن اگر در عرصه اقتصادی موافق نباشند اما در عرصه اجتماعی و امنیتی مجبور به پذیرش سیاست‌هایی از این دست هستند. آلمان و فرانسه دو کشور مهم اروپایی هستند که همچنان از اتحادیه اروپا حمایت می‌کنند و در تلاش‌اند تا چارچوب‌های مورد نظر اتحادیه را در سیاست‌های داخلی خود نیز دنبال کنند.

بنابراین در حال حاضر نمی‌توان توقع تغییر بنیادین در سیاست‌های اقتصادی جهان بر مبنای تصمیم‌های نشست گروه بیست داشت. آمریکایی‌ها علاقه­مندند که در شرایط کنونی بیشتر به موضوعات سیاست داخلی متمرکز شوند. این سیاست‌ها در جریان تبلیغات انتخاباتی دونالد ترامپ نیز به چشم می‌خورد. «آمریکا را شکوهمند بسازیم» یا «اول آمریکا» بر اساس همین سیاست‌های ملی گرایانه تدوین شده بود. اما این که آیا سیاست‌هایی از این دست در آینده به موفقیت می‌رسند یا اینکه در داخل آمریکا جریان‌های اقتصادی اجتماعی با سیاست‌های مورد توجه ترامپ همسو شوند، موضوعی است که لزوم توجه به آن بیش از پیش احساس می‌شود.

در رابطه با موفقیت‌های داخلی ترامپ تردیدهای مختلفی وجود دارد. بسیاری معتقدند سیاست «اول آمریکا» در نهایت خسارت بیشتری بر اقتصاد و تجارت ایالات متحده وارد می‌کند. چون اگر همه کشورها از سیاست‌هایی از این دست پیروی کنند و شعار خود را به اول آلمان، اول فرانسه و ... تغییر دهند، به دنبال آن جنگ‌ها و نزاع‌های تجاری اقتصادی آغاز می‌شود. در آینده­ای که میان قدرت‌های اقتصادی منازعه بالا بگیرد بی­تردید ایالات متحده نیز آسیب­های جدی را متحمل خواهد شد.

ترامپ رئیس جمهوری است که سیاست‌های یک­جانبه گرایانه را در دستور کار دستگاه دیپلماسی خود قرار داده است. بر اساس این موضوع، خط مشی ترامپ در آینده خصوصاً در رابطه با مسائل اقتصادی مورد توجه قرار می‌گیرد. با وجود این باید به نقش ترامپ به عنوان معلول جریانات حاضر توجه کرد و در نظر داشت که ساکن جدید کاخ سفید، علت این موضوعات نیست. در واقع او خالق تفکر حاضر در عرصه‌های سیاسی آمریکا نیست. بلکه بنا بر ضروریات فعلی جامعه آمریکایی ایده‌هایی از آن دست که ترامپ از آن‌ها حمایت می‌کند فرصت بروز پیدا کرده است. او در این رابطه سوالی را مطرح می‌کند که چرا بازارهای جذاب آمریکا و اقتصاد قدرتمند این کشور در اختیار تولیدکنندگان چینی قرار بگیرد. چرا کارگران ارزان­قیمت مکزیگی بتوانند به سادگی وارد آمریکا شده و موجب شوند که کارگران آمریکایی شغل‌هایشان را از دست بدهند.

سوالاتی از این دست در چند ماه اخیر در جامعه آمریکایی به وجود نیامده‌اند و دهه‌هاست که مورد توجه گروه‌های مختلف سیاسی اقتصادی آمریکا بوده است. هر چند با طرح هرباره آن هیچ راه حلی برای آن قابل تصور نبود.

در همین حال جریان‌های جهان گرا یا بین­الملل گرا معتقد بودند که ادامه وضعیت فعلی تنها راه تأمین منافع ملی آمریکا است. جریان ملی گرا در نهایت توانست با طرح مسائل و مطالبات خود، خواسته‌های خود را دنبال کند. همانطور که مشاهده شد. جریان‌هایی از این دست در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ به شیوه­ای عمل کردند که ترامپ در نهایت توانست با تکیه بر شعارهای ملی گرایانه پیروز شود. ترامپ پس از پیروزی در انتخابات هم برنامه‌هایی را برای اداره کشور ارائه داد که معطوف بر توان داخلی است و به نوعی می‌توان از این سیاست‌ها به عنوان بازگشت به درون نام برد. برخی حاصل نهایی شرایط موجود برای ایالات متحده را انزوا می‌نامند که البته آمریکا فاصله فراوانی با این فضا دارد.

ترامپ به مشارکت جهانی برای مدیریت اعتقاد دارد. همچنین او چندان برای آنکه آمریکا همچنان به عنوان رهبر جهان شناخته شود بی­رغبت نیست. به عنوان مثال در مورد موضوعات مرتبط با ناتو، ترامپ بر این باور است که وجود و حضور قدرتمند ناتو برای جهان ضروری است اما بازیگری این نهاد بین­المللی باید به گونه­ای باشد که در نهایت سهم بیشتری از منافع نصیب آمریکا شود. همچنین بار مسئولیت ایالات متحده در جریان حضور در ناتو باید سبک شود و این قدرت جهانی دغدغه حفظ منافع دیگر کشورها را نداشته باشد.

اگر خواسته‌هایی از این دست از طریق توافقات بین­المللی چندجانبه گرایی تحقق پیدا کند. آمریکایی‌ها همچنان بر حضور در نهادها و توافقات بین­المللی پافشاری می‌کنند، در غیر این صورت ترجیح می‌دهند به مسیر ملی گرایی پایبند باشند و امیدوارند از این طریقی بتوانند منافع خودشان را تأمین کنند.

در سایه سیاست‌های آمریکا تقابل ملی گرایی و جهانی سازی خصوصاً در امور اقتصادی با توجه به جلساتی مانند اجلاس گروه ۲۰ به موضوع مهمی برای آینده جهان تبدیل شده است. این تقابل با توجه به حضور افرادی چون ترامپ در مسند قدرت جلوه­ای تازه پیدا می‌کند. با این حال پیش­بینی در مورد فضای آینده بسیار دشوار است. اما مرور اخبار و اتفاقات بین­المللی نشان می‌دهد که جهان در حال حرکت به سمت ملی گرایی است. البته ملی گرایی در عصر حاضر تفاوت‌های فراوانی با نمونه‌های گذشته دارد. نمونه‌هایی از آن دست که در اوایل قرن بیستم جهان شاهد آن بود. ملی گرایی قرن بیستم در نهایت به جنگ جهانی دوم منجر شد.

در عصر جدید، فضای بی­حد و مرز و تا حدودی ولنگار حاکم بر جهان در قرن بیستم از بین رفته و بی­نظمی­های جهانی نیز تا حد زیادی از سوی قدرت‌های جهانی کنار گذاشته شده است. در واقع قدرت‌های بین­المللی در تلاش هستند تا بیش از پیش منافع ملی خود را مورد توجه قرار داده و از نادیده گرفتن منافعشان جلوگیری کنند. در دنیای فعلی همچنان در برابر بازگشت به ملی گرایی قرن بیستمی مقاومت‌هایی صورت می‌گیرد اما در نهایت ملی گرایی مورد توجه در دهه‌های هشتاد و نود میلادی در قرن بیستم مورد بازبینی و تعدیل قرار می‌گیرد

منبع : صدا
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه