۵۵آنلاین :
ايران بهعنوان سومين توليدکننده گاز در جهان، تنها 1.5درصد بازار صادراتي گاز را در اختيار دارد؛ درحاليکه فروش گاز فقط به همسايگان (جز قطر)، میتوانست درآمدهاي کلان ارزي را براي ايران به ارمغان بياورد و در کنار آن، امنيت ملي نيز بهبود يابد؛ شايد اين بزرگترين مزيتي است که گاز نسبت به نفت نصيب کشور ميکند؛ بنابراين منطق حکم ميکند: «گاز را نه بهعنوان انرژي خوراکپزي، بلکه بهعنوان کالاي استراتژيک که از آن درآمدهاي استراتژيک و ارتقاي امنيت ملي حاصل ميشود، در نظر داشته باشيم». اين را محمدحسين عادليمهدوي، دبيرکل پيشين مجمع صادرکنندگان گاز ميگويد. اين مجمع که بهطور تلويحی به اوپک گازي نیز معروف است، از مهمترين ارکان گازي جهان براي تصميمگيري در زمينه بازار گاز به حساب ميآيد. عادلي پيشتر سمتهايي مانند رئيس کل بانک مرکزي، سفير ايران در انگلستان، کانادا و ژاپن را نيز در کارنامه خود داشته است. از باب حادثه، او را در نمايشگاه بينالمللي نفت، گاز و پتروشيمي ديدم و در گفتوگويي کوتاه، نظرش را درباره پتانسيل ايران در صادرات گاز جويا شدم. بسيار اهل گفتوگو است و تلاش ميکند تا جايي که ميتواند، صريح پاسخ بگويد. قابليتهاي ايران براي پيوند استراتژيک با کشورهاي همسايه و گرهزدن امنيت ملي کشورها با گاز ايران، موضوعي است که او بسيار بر آن تأکيد دارد. وقتي از عادلي درباره برخي اظهارنظرها در رد صادرات گاز ايران در قالبهاي گوناگوني مانند کرسنت و اسناد ويکيليکس درخصوص ارتباطات عجيب و پشت پرده آن پرسيدم، ميگويد: «...عربستان از نرمافزارهاي اطلاعاتي خود در اين زمينه بهره برده است؛ اما همانطور که کشورهاي دشمن ما نظير آمريکا و عربستان و متحدان منطقهاي آنها اعلام کردهاند، از همه توان خود براي برهمزدن روند همکاريهاي بينالمللي ما استفاده کردهاند و مواضعي که گاهي ميبينيم از سوی برخي در داخل گرفته ميشود و هماهنگ با آن کشورهاست، علامت سؤالي بزرگ ايجاد ميکند؛ اما تعجب هميشه آنجاست که از اين هماهنگي کسي تعجب نميکند».
ايران يكي از بزرگترين ذخاير گاز جهان را دارد، بااینحال ايران در شرايطي قرار دارد كه با افزايش بيش از حد گاز در داخل، امكان صادرات و ارزآوري اين محصول استراتژيك را از دست داده است. به عقيده شما، بايد در اين رابطه دنبال چه راهكاري باشيم؟ به نظرم نخستين نکتهاي که بايد به آن توجه کرد، اعم از مسئولان و مردم، اين است که بدانيم بزرگترين مخزن گازي جهان را داريم و لازم است از گاز مثل نفت در صادرات بهره ببريم. ما تا به حال گاز را بهعنوان منبع انرژي داخلي در نظر داشتهايم و داريم؛ بهعنوان منبع انرژيای که بتوانيم در خانهها با آن غذا بپزيم يا خود را گرم کنيم؛ درحاليکه گاز اكنون در دنيا مثل نفت بهعنوان کالاي استراتژيک در بازارهاي جهاني مبادله ميشود و نهفقط براي کشورهاي صادرکننده خود درآمد ايجاد ميکند، بلکه براي آنها وزن استراتژيک و سياسي بهوجود ميآورد و از آن بالاتر، امنيت ملي ميآورد. بنابراين گاز را بايد نه بهعنوان انرژي خوراکپزي، بلکه بهعنوان کالاي استراتژيک که از آن درآمدهاي استراتژيک و ارتقاي امنيت ملي حاصل ميشود، در نظر داشته باشيم. پس اولين نکته اين است که اين نگاه را درباره گاز جا بيندازيم. نکته دوم اين است که چطور عمل کنيم. در اين مورد بايد مصرف گاز داخل را بهينه کنيم و سپس سرمايهگذاري در زمينه گاز را افزايش دهيم و به سمت صادرات پيش برويم. هميشه اين سؤال را از خودم ميکنم که ايران همانطور که سومين توليدکننده گاز جهان است، اگر به اندازه نفت، صادرات گاز داشت و سهمي از بازار جهاني را به خود اختصاص ميداد، آيا تحريمها به همين صورت ميتوانست علیه آن انجام شود؟ قطعا خير. پس بايد در اين زمينه سرمايهگذاري کنيم. دوم اينکه به روند بازار دقت کنيم. روند بازار ديگر فقط گاز خط لولهاي نيست. در تجارت جهان، بايد به روند تجارت LNG نگاه کرد. بر اساس برآوردهايي که ما در سازمان صادرکننده گاز در خلال سالهاي گذشته انجام دادهايم و امسال سال سومي است که سازمان اين برآوردها را انجام داده، پيشبيني ميشود ميزان LNG از مقداري حدود 400 BCM (ميليارد مترمکعب) در سال به بيش از 700 ميليارد مترمکعب برسد. در اين حال، سؤال اين خواهد بود که سهم ما از 80، 90 درصد اضافهشدن چقدر خواهد بود؟ ما بايد براي خودمان سهمي قائل شويم و به جلو پيش برويم. سالهاي متمادي ايران تلاش كرد گاز توليدي خود را صادر كند؛ اما هميشه بودند دلواپساني كه مانع بشوند يا به بهانه مفتفروشي گاز، جلوي اين اقدام را بگيرند؛ از قرارداد كرسنت با امارات گرفته تا قراردادي كه حدود دو سال قبل قرار بود با يك شركت نروژي منعقد كنيم. آيا واقعا ندانستن اين ظرفيت در داخل است که امكان صادرات گاز را براي ايران فراهم نميكند يا اينكه دستهايي در كار است؟ دانسته يا ندانسته بودنش را نميدانم، اما در سالهاي قبل فرصتهاي اقتصادي و امنيت مليمان را با ازدستدادن قراردادهاي گاز با کشورهاي جنوبي خليج فارس از دست دادهايم. اگر صادرات گازمان به کشور امارات متحده عربي سالها قبل انجام و نمونه موفق ميشد و ميتوانستيم به كشورهاي ديگر صادرات گاز داشته باشيم، قطعا هم از نظر اقتصادي و هم سياسي به نفع ما بود. درحالحاضر همه کشورهاي خليج فارس بهجز قطر، کسري گاز دارند. فقط ايران و قطر در اين حوزه مازاد گاز دارند. مذاکرات گاز با کويت و عربستان سعودي در اوايل سالهاي 2000 شروع شده بود که اگر به جايي ميرسيد، نقشه روابط بينالمللي ما با اين كشورها تغيير ميکرد. همين الان هم بايد به اين فکر باشيم. نبايد تصور کنيم چون فضاي تحريم است، به سمت سرمايهگذاري در گاز نرويم يا به فکر توسعه سهم بازار گاز ايران نباشيم. ميتوانيم مذاكرات را از اكنون آغاز كنيم و ببينيم از كدام بخش ميتوانيم توليد گاز بيشتري داشته باشيم، زيرا توسعه ميادين گاز چند سال زمان میبرد، بهويژه اگر بخواهيم صادرات LNG داشته باشيم، فرايند آن زمان طولانيتري ميطلبد. اتفاقات کنوني هم پايدار نيست و حتما تغيير خواهد کرد. بايد چنين برنامهاي داشته باشيم، اما براي انجام اين برنامه، به اجماعسازي داخلي نياز داريم. صادرات نفت اكنون جا افتاده و کسي درباره قرارداد يا قيمت آن صحبت نميکند. گاز هم بايد همينطور بشود. هميشه در اختلافات داخلي روي قيمت گاز مانور داده ميشد... بالاخره گيردادنها به اين اندازه نيست. گيردادنها بحث سياست داخلي دارد که وارد آن نميشوم، اما بايد به اين سمت حرکت کنيم تا مانند سایر کشورها بتوانيم گاز بفروشيم. گاز کالايي نيست که درباره قيمتش خيلي دچار اختلاف شويم، مگر اينکه در داخل هوچيگري کنيم. همه کشورهاي اطراف ما در حال خريد و فروش گاز هستند و قيمت را ميتوان متوجه شد. قيمت گاز آمريکا سه دلار و در بقيه مناطق جهان رقمي بين 4.5 تا 5.99 دلار است. البته در برخي كشورها هم حدود 10 دلار است. در بازارهاي مختلف جهان قيمتها مشخص است؛ اينطور نيست که کسي قيمت پرتي براي خريد و فروش گاز اعلام کند؛ گاز کالايي نيست که کسي بتواند آن را به دیگران بيندازد. اين کار حلنشدنی نيست؛ اما اگر معاملات بينالمللي کالايهاي استراتژيک در سايه اجماع سياسي انجام نشود، هميشه عدهاي ممکن است آن را هو يا هوا کنند. روند مذاكرات ايران و عمان در صادرات گاز بسيار طولاني شده است. گاهي حتي بحث نگراني وزارت نفت از حمله دوباره در داخل به ميان ميآيد. درباره مذاكرات گازي ايران به عمان ديدگاه شما چيست؟ عمان کشور بسيار خوب و مستعدي براي صادرات گاز ايران است؛ به اين علت که عمان تأسيساتي دارد که ظرفيتشان تا حدي خالي است و در آينده خاليتر هم ميشود، چون عمان به اندازه کافي گاز ندارد. ما ميتوانيم گاز را به عمان صادر و از تأسيسات اين كشور استفاده کنيم و LNG صادر کنيم. اين کار هم به نفع ما و هم عمان است. عمان بهعنوان صادرکننده گاز سهمي از بازار دارد و ما ميتوانيم از طريق صادرات گاز به عمان در اين سهم شريک شويم؛ بنابراين کاري آماده است و بايد هرچهزودتر اين کار را انجام دهيم. از اطلاعات قراردادي مطلع نيستم، اما در داخل کشور معمولا به دلايل سياسي، مسائل مهم اقتصادي در فرايندهاي اداري در چالشهاي غيرضروري و حتي مضر سياسي معطل ميشود. يکي از وزير نفت خوشش نميآيد و در کار مذاکرات قرارداد دخالت ميکند؛ در چنين شرايطي بايد وحدت فرماندهي حول وزارت نفت و وزير در مسئله نفت و گاز حاکم باشد. درحالحاضر وزير نفت کسي است که دانش، هوش و تعهد و وفاداري به کشور و نظام دارد كه حاصل تجربه چهار دوره وزارت است و بايد از اين فرصت بهره برد. درباره خط لوله صلح و مذاكرات ايران و پاكستان، آيا بايد اظهارات پاكستان مبني بر دخالت عربستان و آمريكا در روند مذاكرات با ايران را پذيرفت؟ سازوكار همكاري ايران و پاكستان در خط لوله صلح چگونه بايد باشد؟ تصورم اين است که پاکستانيها بيراه نميگويند. کساني که اجازه اين کار را نميدهند، آمريکا و عربستان سعودي هستند که سعي ميکنند پاکستان، از ايران گاز ارزان نگيرد. البته پاکستان هم در اين ميان کمکاري کرده است. آمريکا به هند هم ميگويد از ايران نفت نخرد، اما هند توجه چنداني نميکند. پاکستان بايد اين خط لوله را که گاز ارزان به اقتصادش ميدهد، تمام ميکرد. اکنون چون پاکستان مشکل انرژي دارد مجبور شده LNG بخرد که تقريبا دو برابر خط لوله گاز برايش هزينهبر است، اما با کمي تخفيف يا پولهايي که ميدهند، LNG ميخرند. اگر ما LNG داشتيم، پاکستان از طريق دلالهاي ديگر ممکن بود از ما هم خريد کند، اما واقعيت اين است که خريد گاز خط لولهاي از ايران براي پاکستان بسيار ارزانتر و به نفع اقتصاد و امنيت پاکستان است و بايد اين کشور در يک فرصت مناسب کار را تمام کند. فكر نميكنيد بايد به اين موضوع كلانتر نگاه كرد؟ اكنون تقابلهاي منطقهاي از رودررويي چين بهعنوان پشتوانه پاكستان و آمريكا بهعنوان پشتوانه هند و بالا گرفتن تنش بين اين كشورها را حداقل در حوزه اقتصادي در قالب بنادر چابهار و گوادر شاهديم. در نگاه كلان، ميتوان به اين ماجرا اينگونه نگاه كرد كه نميخواهند رشدي صورت بگيرد و قصد دارند وابستگي پاكستان به آمريكا همچنان باقي بماند؟ بله البته از ابتدا كه بحث خط لوله آغاز شد، شايد اين تنش به اين اندازه بين چين و آمريكا راه نيفتاده بود و اكنون اين تنش تشديد شده است. از همان زمان بيشترين تنش، مربوط به ايران و آمريكا بود و آمريكا نميخواست اجازه دهد رابطه پاكستان با ايران تقويت شود. عربستان از همان زمان در پاكستان نفوذ داشت و اين كشور، خاستگاه آموزش وهابيگري و تندروي از سوي عربستان بود، اما اكنون معادله پيچيدهتر شده، چون چين وارد شده و هند هم هست. بااينحال، در مورد خط لوله صلح، اگر اوضاع سياستهاي بينالمللي در منطقه ما در آينده تغيير كند و از تنشها تا حدي كاسته شود، شايد با يكسري امتيازات، صادرات گاز از طريق خط لوله به پاكستان محقق شود. اكنون در شرايط تحريم و فشار بينالمللي، مسلما خيلي براي دولت پاكستان انجام اين كار سخت است، اما اميدواريم اين شرايط پايدار نباشد. اگر شرايط عوض شود ممكن است با معادلات ديگر، اين كار محقق شود. در مورد عملكرد ايران در حوزه صادرات گاز با LNG هميشه انتقاداتي از سوي كارشناسان وارد شده است. اما چرا اين اتفاق تاكنون رخ نداده است؟ صادرات گاز ايران با LNG فرايندهاي طولاني اداري داشت و در نهايت به تحريم برخورد كرد. سه پروژه مهم LNG در ايران وجود داشت. LNG PERSIAN، LNG PARS و LNG IRAN كه بيش از 20 ميليون تن در سال ميتوانست صادر كند كه شايد در آنموقع حدود 10 درصد سهم بازار جهاني LNG بود، اما متأسفانه اين اتفاق نيفتاد. بوروکراسي بسيار طولانياي که براي انعقاد قراردادها در ايران وجود دارد از بدترين علتهاي ازدسترفتن بسياري از فرصتها بوده که در اين مورد هم صادق است. علت ديگر، فرايند و شکل قراردادهاي بزرگ مشارکت و سرمايهگذاري در توسعه ميادين نفت و گاز است. شرکت شل در ابتدا علاقهمند بود که در ايران ميادين گاز را توسعه دهد، اما به علت مناسبنبودن قراردادهاي ايراني به قطر رفت و همان گاز مشترک بين دو کشور را استخراج کرد و به فروش رساند. البته علاوهبر اين دو علت بعدها تحريمها هم اضافه شد، اما اگر زماني که پارسجنوبي شروع شد ميتوانستيم با انعطاف بيشتري اين ميادين را توسعه دهيم، امروز در وضعيت مناسبتري قرار داشتيم. برخي كارشناسان بر اين عقيده هستند كه به علت ظرفيت بالاي گاز در ايران، بهتر آن است كه برنامهريزي براي تأسيس وزارت گاز را در نظر داشته باشيم. نظر شما در اين رابطه چيست؟ به نظرم درحالحاضر نفت و گاز از سياست يكساني تبعيت ميکنند و خيلي به هم وابسته هستند. بسياري از گازهاي ما همراه است. وقتي چاه نفت حفر ميشود، گاز هم همراهش هست. بنابراين لزومي به جداکردن دستگاه سياستگذار اين دو نيست. برعکس در خيلي از کشورهاي ديگر سازمانهاي نفت و گاز با هم ادغام شده است. بنابراين به عقيده من، اين ايده خيلي فني نيست. در اسناد منتشرشده از سوي ويكيليكس، به مذاكرات پنهاني آمريكا و عربستان با امارات براي برهمزدن قرارداد كرسنت اشاره شده و همينطور ردپاهايي كه احتمالا در داخل كشور براي همراهي با اين دو كشور صورت گرفته است. انگار اتاق فكري وجود داشت كه اين تنش را ايجاد كند. اينطور فكر نميكنيد؟ تصور ميكنم كشور عربستان؛ چه در زمان فعلي كه در حالت تنشآلود با ايران است و چه زمانيكه تنش كمتري بين ايران و عربستان بود، علاقهمند بود به هر صورت جلوي ارتباطات ايران با بقيه كشورهاي خليجفارس را بگيرد و با تمام قواي نرمافزاري و اطلاعاتي كه داشتند، در تلاش بودند بتوانند به نحوي مسائلي را مطرح كنند كه كلا هرگونه ارتباطي را بههم بزنند. بنابراين به نظر من، بههمخوردن چنين قراردادهايي به ضرر ايران و به نفع آنها و رؤسايشان است. ارتباطگيري با داخل ايران چطور؟ اشاره كردم كه عربستان از نرمافزارهاي اطلاعاتي خود در اين زمينه بهره برده است. من متخصص اين زمينهها نيستم، اما همانطور که کشورهاي دشمن ما نظير آمريکا و عربستان و متحدان منطقهاي آنها اعلام کردهاند از همه توان خود براي برهمزدن روند همکاريهاي بينالمللي ما استفاده کردهاند و مواضعي که گاهي ميبينيم توسط برخي در داخل گرفته ميشود و هماهنگ با آن کشورهاست، علامتسؤالي بزرگ ايجاد ميکند، اما تعجب هميشه آنجاست که از اين هماهنگي کسي تعجب نميکند
منبع : شرق
دیدگاه تان را بنویسید