ارسال به دیگران پرینت

رشد هدی برکات و ادبیات عرب در چند سال گذشته

ادبیات عرب طی چندسال اخیر، نه‌تنها در ایران به مخاطبان جدی دست یافته، که در جهان هم. بعد از راه‌اندازی جایزه بوکر عربی، نویسنده‌های عرب این شانس را داشته‌اند تا بیشتر دیده و خوانده شوند. هدی برکات (۱۹۵۲-بیروت) یکی از تازه‌ترین نویسنده‌هایی است که با رمان «پشت شبانه» به خواننده فارسی‌زبان شناسانده شده است. این نویسنده لبنانی طی سال‌های نویسندگی‌اش به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته است. دریافت نشان دولت فرانسه و جایزه‌ نجیب محفوظ از جمله افتخارات اوست. او پیشتر نیز در سال ۲۰۱۳ نامزد جایزه بوکر عربی شده بود و در سال ۲۰۱۵ نیز نامزد بوکر بین‌المللی. «پست شبانه» جدیدترین اثر هدی برکات، در دوازهمین دوره‌ جایزه‌ جهانی رمان عربی (بوکر عربی ۲۰۱۹)، برنده اعلام شد. آنچه می‌خوانید نگاهی است به رمان «پست شبانه» که توسط حمیدرضا مهاجرانی ترجمه و از سوی نشر ثالث منتشر شده است.

رشد هدی برکات و ادبیات عرب در چند سال گذشته

 

مهدی کریمی منتقد / گروه ادبیات و کتاب:

ادبیات عرب با «شب‌های عرب» یا همان «‌هزارویک‌شب» که ریشه‌های ایرانی و هندی دارد، به جهانیان معرفی و شناسانده شد؛ «هزارویک‌شب»ی که با ساختار تودرتوی خود از یک‌طرف و از طرفی با انبوهی از داستان‌هایی که در یک تم واحد گنجانده شده بودند خونی تازه به ادبیات داستانی تزریق کرده ‌بود که هنوز که هنوز است هم بدیع است و خواندنی. ساختاری که در «هزارویک‌شب» شاهد آن هستیم برای مخاطب پنجره‌ای را می‌گشاید که همچون چشمه‌ای جوشانی است زلال که در هر خوانشش نه‌تنها به تکرار مکررات نمی‌افتد، بلکه جذابیت داستانی‌اش را هم همچنان بکروار حفظ می‌کند و می‌تواند و توانسته الگویی برای داستان‌گویی و داستان‌نویسی باشد که همچنان هم نو است و اگر با داستان‌پردازی درست استفاده شود باعث حظ داستانی شود و مخاطب را همچون شهریار پای داستان‌گویی شهرزاد بنشاند.

راهی که با «هزارویک‌شب» آغاز می‌شود و با ‌نجیب محفوظ به نوبل ادبیات ختم می‌شود و اکنون با ‌هدی برکات ادامه پیدا می‌کند و در گذشته‌ها باقی نمی‌ماند و گامی رو به جلو برای نگاهی معاصر برمی‌دارد؛ به ادبیات و جهان معاصر و این امر ناشی از تاثیرپذیری و به‌روزشدن این ادبیات با نگاه به ادبیات غرب است که ناشی از برخورد و مواجه ادبیات است که مرز نمی‌شناسد و هم تاثیرگیرنده است و هم تاثیرگذار.

نویسنده، گامی تازه در این عرصه برداشته، تکرار مکررات نکرده و چیزی تازه به ادبیات داستانی و ادبیات عرب افزوده است. ادبیات داستانی عرب که هنوز جا دارد تا با توجه به موقعیتی بکری که در آن قرار دارد سرشار از اتفاق‌های تازه و زنده باشد. برکات، آدم‌های رمانی را که می‌خواهد تعریف کند به درستی می‌شناسد، خرده‌داستان‌هایی را که این قهرمان‌ها می‌خواهند تعریف کنند به درستی انتخاب کرده است؛ او ابتدا چندین و چند داستان نوشته، داستان‌هایی برپایه شخصیت‌هایش و بعد نشسته و همچون راویان «هزارویک‌شب» که در طول و در طی سالیان اثر موجود را بازنویسی و دستخوش تغییرات کرده‌اند باحدت تمام اثرش را بازنویسی و بازبینی کرده تا به جانمایه داستان خود برسد؛ در «هزارویک‌شب» شهرزاد می‌دانسته که کاری سترگ در پیش رو دارد، کاری که او را به جان بازی می‌رساند، چیزی که گذشتگان پیش روی او قرار داده بودند و حال او اگر ذره‌ای ولو اندک اگر کارش و اندیشه‌ای را که در کارش به کار گرفته درست انجام نمی‌داده به پایانی خوش هم برای داستان‌گویی و هم برای داستان و داستان‌هایی که برای زنده‌ماندن تعریف کرده و آنها را در خدمت زندگی گرفته نمی‌رسیده و درعین‌حال که اگر شکست می‌خورده مخاطب هم با او شکست می‌خورده و داستان‌گویی هم. پس شکست او به مثابه شکست داستان‌گویی و داستان‌پردازی بوده و پیروزی هم بالعکس.

این وضعیت درست عین وضعیت نویسنده معاصر ما بوده که از داستان‌گویی و داستان‌پردازی هدف داشته، اما کار او به جهت درخشش‌های فراوان ادبیات داستانی سخت بوده، چیزی که تمام داستان‌ها و داستان‌نویسان دیگر نیز با آن مواجه‌اند. مخاطب امروز، مخاطب چشم‌وگوش‌بسته نیست که با هر چیزی بشود سرش را گرم کرد و به او لذت یک داستان ناب را چشاند؛ هر اثری رقبایی پیشین دارد که طی گذر زمان از صافی‌های تاریخ رد شده و الک شده‌اند و برترین‌هایش گوهروار باقی مانده‌اند.

هدی برکات، باتوجه به این ظرف و مظروف داستان‌هایی را تعریف می‌کند که نه‌تنها برای مخاطب جذاب است و تکراری نیست، بلکه از حیث ساختار نیز درخشان است. پس اثر او هم مخاطب عام را که صرفا در پی سرگرمی است پوشش می‌دهد و هم مخاطب خاص را که در پی جلوه‌هایی تازه از داستان‌گویی و داستان‌پردازی است.

رمان او، «پست شبانه»، اثری از جنس زندگی امروز ماست، پنج نامه و سه متن که با یک مونولوگ شروع می‌شود در گستره‌ای‌ انسانی از پشت پنجره اما در جغرافیایی‌گسترده و قابل باور و لمس در دنیایی که موقعیت آن قابل دریافت است و موضوع مهاجرت و پیامدهای آن باورپذیر، داستانی درباره موقعیت انسانی، درباره نامه‌هایی به‌ظاهر بی‌مقصد اما حاکی از دل، روایتی خواندنی از آدم‌هایی که چیزی برای از دست‌دادن ندارند و تنها می‌دانند بیشتر نامه‌های‌شان به مقصد مورد نظر نمی‌رسد و باید واگویه کنند تا در این نوشتن خودشان را پیدا کنند و تسلایی که درنهایت یک پایان‌بندی درخشان به پایان می‌رسد.

از ویژگی‌های این اثر در حیطه شخصیت‌پردازی، این است که شخصیت‌ها در این اثر، هیچ‌نامی ندارند، اما قابل باورند و با تکیه بر لحن و کلامی که در زمان نوشتن نامه‌ها از خود بروز می‌دهند معرفی می‌شوند و مخاطب را با خود همراه می‌کنند. گاهی چنان گرم رفتار می‌کنند و احساساتی و گاهی از خشونتی آزاردهنده سخن می‌گویند؛ خشونتی که جزیی از زندگی‌شان است و به زندگی‌شان هویت بخشیده و باوجود این هویت است که مخاطب را از موقعیتی که درگیرش شده‌اند به تأمل وامی‌دارند: زنی پنجاه‌ساله، پناهنده‌ای عرب، جوانی اهل آلبانی و... همه این آدم‌ها اهل جایی دیگر شده‌اند و مهاجر و از گذشته و غربت صحبت می‌کنند و وامانده‌اند و از سرگذشتی حدیث نفس می‌گویند که ریشه در زیست اجتماعی‌شان و پیامدهایی که ریشه در همین فقر نگاه موقعیت‌شان دارد؛ بستری که روزگاری بدون جنگ و خشونت در آن می‌زیسته و حال با پیامدهای آن زندگی می‌کنند و در تاثیری که در زندگی آنها گذاشته و ریشه آزادگی را از آنها دریغ کرده و فرصت آرامش را در شلوغی‌هایش نابود و از آنها موجودی چند چهره ساخته ‌است.

شخصیت‌ها می‌آیند و بدون اینکه نامی از آنها به میان بیاید جلوی خواننده حاضر می‌شوند و مکان‌ها را با جزییات معرفی می‌کنند، بی‌آنکه آنها را مشخص کنند و این مخاطب است که جزییات ناگفته را خودش نامی می‌دهد و برای خود تکمیل می‌کند.

رمان در موقعیت است که ساخته می‌شود؛ مکان‌های عمومی نظیر فرودگاه، هتل، اردوگاه پناهندگان و خانه‌ها. درست است که می‌توان موقعیت اصلی داستان را خاورمیانه دانست، اما از آنجایی‌که داستان در جغرافیایی انسانی روایت می‌شود موقعیت خاصی را هم دنبال نمی‌کند؛ آسمان همه‌جا به یک رنگ است. نامه و شب و مفهوم انتظار برای فردایی بهتر در دل موضوع انسانی داستان نهفته است، حتی بدبخت‌ترین آدم‌ها با وجود اینکه نباید توقع بهشتی را داشته باشد بازهم امیدوارند.

رمان، ساختاری مدرن و تودرتو دارد؛ رمانی که مخاطب خود را مسافروار گویی در پشت پنجره‌ای منتظر قرار داده تا با او از تنهایی و خلوت سخن بگوید، اثری که به‌درستی نویسنده آن را درباره احساسات، تنهایی و انسانیت می‌داند: «انسان‌های بسیار زیادی از کشور و خانه‌های‌شان فرار کرده‌اند، درحالی که جایی برای رفتن ندارند. آنها در سراسر دنیا پراکنده شده‌اند و سوار قایق‌های مرگ می‌شوند؛ این درحالی است که جهان نمی‌خواهد حتی نگاهی به آنها بیندازد. من شخصیت‌های داستانم را همچون انسان‌های بی‌گناه می‌بینم و تمام هدفم از نوشتن این نامه‌ها در داستان، دادن شانسی برای دیده‌شدن این نوع انسان‌ها است.»

استفاده درست از فرم، انتخاب درست مضمون، هماهنگی درست فرم و داستان از ویژگی‌های اصلی رمان است با داستانی که کشش تصویری دارد و قابلیت تصویری‌شدن. روایت‌هایی دقیق از نگاه اهالی خاورمیانه و مصائب و دشواری‌هایی که در زندگی دارند و با آن مواجه‌اند و در این میان دو اتفاق به واسطه متن در حال رخداد است.

شخصیت‌ها و زندگی‌شان از نامه‌ای به نامه‌ای دیگر می‌روند آن هم بی‌هیچ تصنعی یا نمایشی شعارگونه در روایتی که پیوستگی درخور تعمق و در خدمت ساخت و مضمون، توامان قرار دارد. داستانی که همه‌چیز آن در خدمت انسان است و زندگی با وجود دشواری‌هایش ادامه دارد. نویسنده‌ای که در دل وقایع قرار دارد و مخاطبی که پشت پنجره نشسته و از حقیقتی که نویسنده دیده و در حال به نمایش‌کشیدن آن است باخبر می‌شود؛ گویی تصویرهایی از حقیقتی تودرتو در حال نمایش است.

داستان همچون شروعش، پایانی بکر دارد؛ پایانی که خبر از نامه‌هایی بی‌سرنوشت دیگری می‌دهد و از امیدی و نجاتی سخن می‌گوید در دسترس، رمان با صدای پستچی به پایان می‌رسد که توضیح می‌دهد چطور آن نامه‌ها به دست او رسیده و چگونه آنها را طبقه‌بندی کرده و امیدوار است تا دست صاحبان واقعی آن برسند؛ بخوانید صدای‌شان به گوش شنوایی برسد.

رمان می‌تواند کلاسی آموزشی باشد در استفاده صحیح از فرم، در گزیده‌گوی گفتن: «‌حالا نامه خودم را برای کسی که «‌شاید اینجا بیاید» می‌نویسم و آن را کنار سایر نامه‌ها طوری در قفسه قرار می‌دهم که توی چشم بزند تا هرکس وارد شد اول چشمش به نامه من بیفتد.»

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه