همبستگی ملی | فرهنگ ایرانی
هنرِ قرار در بیقراری: بازخوانی هویت ایرانی در گفتگویی با سید محمد بهشتی
«پساجنگ»؛ برنامهای ویژه با محور آینده ایران پس از جنگ ایران و رژیم صهیونیستی، با حضور استادان برجسته و مسئولان ارشد، همراه با تحلیلهای عمیق و آیندهپژوهانه. این قسمت شاهد گفتگوی دکتر علیرضا اشتری با مهندس محمد بهشتی هستیم.

«پساجنگ»؛ برنامهای ویژه با محور آینده ایران پس از جنگ ایران و رژیم صهیونیستی، با حضور استادان برجسته و مسئولان ارشد، همراه با تحلیلهای عمیق و آیندهپژوهانه. این قسمت شاهد گفتگوی دکتر علیرضا اشتری با مهندس محمد بهشتی هستیم.
در نشستی صمیمانه در کتابخانه مرکزی دانشگاه علامه طباطبایی، میزبان اندیشمند و فرهنگشناس، جناب آقای سید محمد بهشتی بودیم. محور این گفتگو، بررسی نقش هویت تاریخی و ملی ایرانیان در گذار موفقیتآمیز از بحرانها بود، بهویژه با نگاهی به شرایط جامعه پس از رویدادهای اخیر (که در متن از آن با عنوان جنگ ۱۲ روزه یاد میشود). آنچه در ادامه میآید، شالوده بیانات ایشان در این زمینه است
ایران، سرزمین بیقراریها و هنر زیستن در آن
بهشتی سخن خود را با یک ویژگی بنیادین ایران آغاز کرد: ایران، سرزمین بیقراری است. این بیقراری در تمام مراتب وجودی آن، از طبیعت و جغرافیا گرفته تا لایههای عمیق معنایی، جریان دارد. به گفته ایشان، مطالعات نشان میدهد که این سرزمین در طول تاریخ خود حدود ۱۲۰۰ جنگ را پشت سر گذاشته و بارها مورد هجوم بیگانگانی چون اسکندر، اعراب، ترکان و مغولها قرار گرفته است.
با این حال، هنر زیستن در ایران، هنر «قرار در بیقراری» است. این به آن معناست که ایرانیان هرگز به این بیقراری به چشم یک عامل نابودکننده نگاه نکردهاند، بلکه با تدبیر، آن را به عاملی برای رشد و اعتلا تبدیل کردهاند. درخشانترین دورههای فرهنگی ما، مانند دوران سلجوقی و ایلخانی، دقیقاً پس از حملاتی پدیدار شدند که ظاهراً برای نابودی ما آمده بودند. این فرهنگ نه تنها برخاست، بلکه از دل بحران، وضعیتی بهتر از قبل را خلق کرد.
برخلاف بسیاری از سرزمینهای دیگر مانند مصر و شامات که پس از حمله اعراب، هویت فرهنگی و زبان خود را از دست دادند و عرب شدند، ایران به اعتبار «ایران بودن» و «ایرانی بودن» توانست نه تنها از پس امواج سهمگین سالم به درآید، بلکه آبدیده و متعالی شود. این هویت فرهنگی، مهمترین تکیهگاهی است که ما را در طول تاریخ حفظ کرده است.
بحران بهمثابه رعد و برق: آشکار شدن چهره واقعی جامعه
بیقراری خاصیتی شبیه به شکستن پوسته سخت گردو برای رسیدن به مغز شیرین آن دارد؛ واقعیتی پنهان را آشکار میکند. بهشتی معتقد است بحران اخیر، مانند رعد و برقی در یک شب تاریک عمل کرد و چهرهای از جامعه ایران را به نمایش گذاشت که تا پیش از آن، حتی برای نخبگان و تحلیلگران نیز قابل مشاهده نبود.
در حالی که بسیاری از مطالعات اجتماعی در دهههای اخیر از پولاریزه شدن جامعه و تضعیف شدید سرمایه اجتماعی سخن میگفتند، در جریان این بحران، جامعه ایران به عنوان یک تن واحد و یک پیکره منسجم عمل کرد. این رویداد نشان داد که ابزارهای سنجش و نظریههای موجود برای شناخت جامعهای چنین کهنسال و عمیق، کافی و قابل اعتماد نیستند. آن وحدت و همبستگی، حقیقتی بود که تنها در روشنایی حاصل از بیقراری آشکار شد.
نقد نخبگان و ضرورت تواضع در برابر فرهنگ ایرانی
بهشتی انتقادی جدی را متوجه جامعه نخبگانی و دانشگاهی کشور میکند. او معتقد است در یک و نیم قرن اخیر، هیچگاه به اندازه امروز، نخبگان، جامعه و سرزمین ایران را به خاطر «ایرانی بودن» سرزنش نکردهاند. خلقوخونویسیها و فهرستهای بلندبالا از صفات منفی (مانند دروغگویی، تنبلی، قانونگریزی) تصویری را ترسیم کردهاند که با محصولات فرهنگی عظیم این تمدن، از معماری و فرش تا ادبیات بینظیر آن (با بیش از ۴۱ میلیون بیت شعر ثبتشده در گنجور) همخوانی ندارد.
او خواستار یک «زلزله در ذهن نخبگان» است تا این قشر از «تکلّف» (تکبر و خودبرتربینی عالمانه) دست بردارد و به «تواضع» در برابر فرهنگ ایرانی روی آورد. فرهنگ ایرانی لطیف و پرناز است و تا با آن با خشوع و فروتنی روبرو نشویم، خود را به ما نشان نخواهد داد.
این بیاعتمادی به تجربه زیسته تاریخی در حوزههای مختلفی خود را نشان داده است:
- کشاورزی: اصطلاح «دیمی» که برای توصیف کارهای بیبرنامه به کار میرود، در اصل نام یکی از خردمندانهترین و دقیقترین شیوههای کشاورزی در این سرزمین بوده که توسط نظام آموزشی مدرن بیارزش شده است.
- راهسازی: مهندسان امروز با بیاعتمادی به دانش پیشینیان، مسیرهایی جدید میسازند که اغلب دچار مشکل میشوند (مانند جاده هراز و چالوس)، در حالی که ۸۰ درصد راههای اصلی کشور که منطبق بر مسیرهای تاریخی هستند، پایدار و بیدردسرند. این نشاندهنده عدم اعتماد به هزاران سال تجربه زیسته برای یافتن بهترین و امنترین مسیرهاست.
راهکارهایی برای آینده: اعتماد، مهربانی و بازگشت به اصل
بهشتی برای برونرفت از وضعیت فعلی و بهرهمندی از فرصت ایجادشده، توصیههایی را برای سه گروه اصلی مطرح میکند:
۱. برای جامعه نخبگانی و دانشگاه: اولین گام، پذیرش تقصیر در ترویج تکلّف و بیاعتمادی نسبت به فرهنگ خودی است. دانشگاه باید تواضع در برابر فرهنگ ایرانی را بیاموزد و بپذیرد که بسیار کوچکتر از آن است. نخبگان باید از نگاه از بالا دست بردارند و برای آبادانی خود از مسیر اعتماد به تجربه زیسته تاریخی در این سرزمین و شناخت عمیق آن حرکت کنند.
۲. برای حاکمیت: حاکمیت باید با جامعه مهربان شود و گامهای بلندی به سوی آن بردارد. حکومت نماینده «همه ایرانیان» است، نه یک بخش یا فرقه خاص. باید با پذیرش تنوع سلایق و اندیشهها که همگی حول محور «ایرانی بودن» متحد هستند، همبستگی ملی را تقویت کند. یک گام عملی در این راستا میتواند آزادسازی زندانیان باشد که به شدت به ترمیم پیوند میان حاکمیت و جامعه کمک میکند.
۳. برای رسانه: رسانه ملی کنونی، به یک «رسانه فرقهای» تبدیل شده که یکی از موانع اصلی همبستگی ملی است. با این حال، جامعه ایران با هوشمندی و از طریق «تصرّف جوهری» در حال پس گرفتن آن است. برجسته شدن نمادهای ملی مانند سرباز هخامنشی و سرود «ای ایران»، نشانهای از این حرکت ظریف فرهنگی است؛ همانطور که فرهنگ ایرانی در گذشته مغولها را در خود هضم و ایرانی کرد.
رویای احیای اهلیت ایرانی
در پایان، بهشتی رویای خود برای آینده ایران را «احیای اهلیت ایرانی» توصیف کرد. او مشکلات دوره معاصر را ناشی از «اختلال در اهلیت» میداند و آن را به یک ساز ناکوک تشبیه میکند. حتی بهترین نوازنده نیز از ساز ناکوک، صدایی دلخراش تولید میکند. اما اگر ساز کوک باشد، حتی زخمهای ناشیانه نیز صدایی دلنشین از آن برمیآورد.
رویای او، کوک شدن دوباره «ساز وجود ما» است. اگر اهلیت ایرانی احیا شود، دیگر نمیتوانیم معماری زشت، فرش زشت یا کار غلط تولید کنیم. همه چیز به طور طبیعی در مسیر درستی، زیبایی و تعالی قرار خواهد گرفت
دیدگاه تان را بنویسید