رضا رییسی؛
چین و ایران از فانتزی قاب تا نبرد با عقاب
ایران در این شرایط نیاز مبرمی به حمایت وثیق و راهبردی یک قدرت جهانی در عرصه سیاسی و دیپلماتیک که برخوردار از حق وتو باشد، دارد و از نظر اقتصادی نیز چین این ظرفیت و کارایی را دارد که نیازهای ایران را تامین کرده و زمینه و بستر گریز از تبعات تحریم های ظالمانه را از پای ایران بگسلد. به خصوص که اجرایی شدن مکانیسم ماشه در شرایط فعلی و با یکجانبه گری تروئیکای اروپایی، از تحریم های سازمان ملل مشروعیت زدایی کرده و بهانه برای عدول از آن را فراهم کرده و اگر چین اراده کند، می تواند با خرید نفت از ایران، عملا تحریم ها را ملغی الاثر کند.

اژدهای سرخ از فرصت برگزاری اجلاس همکاری های شانگهای در این برهه زمانی، بهره برداری حداکثری به عمل آورد و صحنه را تبدیل به نمایشی پر زرق و برق از مرکزیت نمایی پکن در بلوک بندی های جهان چند قطبی کرد.
اگر ترامپ در اتاق بیضی شکل کاخ سفید، مسیح وار خود را در مرکزیت جهان غرب و به عنوان منجی و کدخدای بی چون و چرا نمایانگر کرد، چینی ها در شرق آسیا نمایشی با شکوه و توام با مودت و همبستگی با قطب های نوظهور و جنوبگان جهانی(Global South) براه انداختند و خود را خواستار همکاری و مشارکت برای پیشبرد و توسعه اقتصادی فراگیر و شرق شمولی معرفی کردند.
قاب های عکسی که از این اجلاس به دنیا مخابره شد، جملگی حکایت از همین راهبرد داشت و در بیانیه پایانی اجلاس نیز ضمن پرهیز از چالش برانگیزی با قطب آمریکایی و اروپایی، بر صیانت و حفاظت از حقوق اعضا و گسترش همکاری ها و توسعه روابط بیان کشورهای عضو تاکید و تصریح شد و در خصوص ایران، ضمن محکومیت حمله آمریکا و اسرائیل به ایران به طور تلویحی با نکوهش اقدام تروئیکای اروپایی در اقدام به فعال سازی مکانیسم ماشه و مغایرت آن با قطعنامه ٢٢٣١ خواستار مشارکت تمامی طرفین در پیشبرد راهحل دیپلماسی برای حل و فصل مناقشات بر سر پرونده هستهای ایران شدند.
از مذاکرات دو جانبه و رو در روی رئیس جمهوری ایران با سران اجلاس شانگهای از جمله ولادیمیر پوتین و شی جین پینگ اخباری به بیرون درز پیدا نکرده است و مشخص نیست در این برهه حساس که تنش با ایالات متحده و تروئیکای اروپایی در حد اوج و اعلای آن در همه ابعاد بالا گرفته است، آیا این دو کشور مطرح در بلوک بندی جهان چند قطبی تا چه حد پای کار آمده و می توانند وضعیت مخاصمه را به سمت و سوی توازن و تعادل رهنمون کنند.
از بیانیه پایانی البته چنین بر می آید که روسیه و چین ضمن حمایت لفظی از ایران، چندان تمایلی برای سرشاخ شدن با بلوک غربی برای حمایت از ایران ندارند و با نگاه یک متحد استراتژیک و شریک راهبردی پشت ایران نخواهند ایستاد و یا حداقل چنین نمایهای از خود نشان نمیدهند.
حال سوال اینجاست که آیا چنین حمایت های لفظی و رویکردهای دیپلماتیکی به کار ایران و حتی خود آنها می آید و می تواند در چشم انداز پیش رو منافع مشترک را برای طرفین در برابر بلوک مقابل جلب و احیا کند.
در این نوشتار البته تمرکز بر روی چین است و بحث روسیه چندان محلی از اعراب ندارد.
چین اکنون در نقطه کانونی توجهات جهان غرب قرار دارد و مهمترین رقیب ایالات متحده در افق و اتمسفر اقتصادی و دیپلماتیک و سیاسی جهان در چند دهه آینده محسوب شده و خطرترین تهدید ژئوپلیتیکی ایالات متحده به شمار میآید.
همین نکته، ضرورت و الزامات این رقابت سخت و تنگاتنگ می تواند، زمینه و عرصه ممتاز و متمایزی در توسعه روابط دوجانبه ایران و چین باشد و تسهیل کننده شرایط برای دو طرف ماجرا در چالش با هژمونی ایالات متحده.
موقعیت ژئواستراتژیک ایران در کریدور ارتباطی شرق-غرب، شمال-جنوب و نقشی که می تواند در ابر پروژه کمربند راه ابریشم ایفا کند، موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در هارتلند انرژی جهان و نقشش در تضمین امنیت شاهرگ حیاتی اقتصاد چین یعنی نفت نیز کتمان ناشدنی است و از طرف دیگر ایران می تواند تضمین کننده ثبات و امنیت در خاورمیانه، قفقاز و اوراسیا بوده و نقش عمده ای در این چارچوب ایفا کند، نکته ای که با راهبردهای ءکن که مبتنی بر همکاری های مشترک اقتصادی با کشورهای هدف است، تطابق و همپوشانی دارد.
از طرف دیگر اگر چین در این بزنگاه حساس و تعیین کننده نتواند خود را به عنوان یک قدرت جهانی نوظهور و بلوک ساز معرفی و ایران را در برابر رقبای جهانی حمایت و پشتیبانی کند، بدیهی است که در جامعه جهانی ضربه جبران ناپذیری به حیثیت و اعتبار و آبروی آن وارد خواهد آمد.
در دیگر سو ایران نیز در این شرایط نیاز مبرمی به حمایت وثیق و راهبردی یک قدرت جهانی در عرصه سیاسی و دیپلماتیک که برخوردار از حق وتو باشد، دارد و از نظر اقتصادی نیز چین این ظرفیت و کارایی را دارد که نیازهای ایران را تامین کرده و زمینه و بستر گریز از تبعات تحریم های ظالمانه را از پای ایران بگسلد. به خصوص که اجرایی شدن مکانیسم ماشه در شرایط فعلی و با یکجانبه گری تروئیکای اروپایی، از تحریم های سازمان ملل مشروعیت زدایی کرده و بهانه برای عدول از آن را فراهم کرده و اگر چین اراده کند، می تواند با خرید نفت از ایران، عملا تحریم ها را ملغی الاثر کند.
نکته مهم و کلیدی البته در این میان آنست، که به رغم تمامی موارد برشمرده و حتی امضای توافق راهبردی بلند مدت میان دو کشور که لزوم توسعه روابط تا سطح مشارکت راهبردی را توام با ضرورت و منفعت ممتاز متقابل کرده است، هیچ گاه روابط مشترک به سطح اتحاد راهبردی رهنمون نشده است.
نکتهای که البته به ایرادهای متنوع و مختلف در تعیین راهبرد و تصمیم گیری در سطوح مختلف پایتخت ها در طول این سالیان باز می گردد و اکنون فرصتی دست داده که با گذر از نگرش های نامفید و غیرسازنده گذشته، با سرعت قابل قبول شاهد تحرکات تازه در بهبود و ارتقا روابط باشیم.
امری که البته نیازمند عزم و اراده جدی است و با حضور در قاب های کلیشه ای و رویکردهای شعاری و تعارفات دیپلماتیک، قابل جمع آوری نیست. چنگ اندازی با پنجههای عقاب (نماد ایالات متحده آمریکا) و رقابت با هژمونی و سیطره خواهی یانکی ها کار سهل و آسانی نیست که برای ایران و چین هر کدام از زوایا و ملاحظات جداگانه، با تعارفات کنونی و فانتزی نگری های دیپلماتیک قابل مدیریت و رفع و رجوع باشد و نیازمند تغییر رویکرد عملی و گام های عینی است، امید که رهاورد اجلاس پرزرق و برق شانگهای چیزی فراتر از تعارفات معمول و قاب های تکراری در این شرایط خطیر و حساس باشد.
دیدگاه تان را بنویسید