ارسال به دیگران پرینت

تحلیل یک کارشناس روابط بین‌الملل

چین پشت ایران می‌ماند؟ | اولویت اول پکن هنوز واشنگتن است

حامد وفایی، کارشناس حوزه چین می‌گوید اولویت‌های سیاست خارجی چین مثل دوایری متداخل است و برخلاف تصور رایج، ایالات متحده همچنان در مرکز توجه پکن قرار دارد

چین پشت ایران می‌ماند؟ | اولویت اول پکن هنوز واشنگتن است

حامد وفایی، کارشناس حوزه چین می‌گوید اولویت‌های سیاست خارجی چین مثل دوایری متداخل است و برخلاف تصور رایج، ایالات متحده همچنان در مرکز توجه پکن قرار دارد

استراتژی کلان چین در منازعات چیست؟ آیا ایران می‌تواند انتظار کمک نظامی از پکن را داشته باشد؟ 

چین هم مثل هر کشور دیگری اولویت‌هایی را در سیاست خارجی خودش تعیین کرده و این اولویت‌ها در صورت ترسیم به شکل دوایری متداخل خواهد بود. اولویت اول چین در چند دهه اخیر، غیر از مسائل داخلی که طبعا برای هر کشوری اصل است، ایالات متحده بوده است. آمریکا، چین را اولین تهدید راهبردی شناسایی کرده و چین هم آمریکا را نخستین رقیب خود می‌داند. این در حالی است که از لحاظ آماری، چین بالاترین مراودات اقتصادی را با آمریکا داراست. اولویت دوم پکن در دوایر متداخل سیاست خارحی این کشور، سه کشور روسیه، ژاپن و هند هستند. اولویت سوم همسایگان چین هستند و اولویت چهارم مناطقی است که چین آنها را به عنوان اولویت دار تعیین کرده است. در این میان «منطقه غرب آسیا» طی یک دهه گذشته، اولویت‌اش ارتقا پیدا کرده و به دایره سوم اولویت‌های پکن یعنی محیط پیرامونی این کشور وارد شده است. چین در سال‌های اخیر کشور‌هایی شامل ایران، عربستان، قطر و رژیم اسراییل را به عنوان محیط پیرامونی خود شناسایی کرده و در حوزه‌های مختلف مرتبط با این منطقه، شروع به نقش آفزینی کرده و برای ثبات و امنیت این منطقه بر اساس تفسیر خود اهمیت قائل است

این یک دهه اخیر چینی‌ها ایفای نقش در غرب آسیا را مدنظر داشته‌اند. چین در گروه ۵+۱ هم در حوزه هسته‌ای حضور داشته، پرونده میانجی گری بین ایران و عربستان را نیز با موفقیت به انجام رسانده و تهران و ریاض را به عنوان دو کشور مهم منطقه به تفاهم رسانده است. مسائل مربوط به فلسطین هم موضوع دیگری است که در حپزه چینی‌ها دنبال می‌کنند و چند سال قبل با دعوت از ده گروه فلسطینی تلاش کردند به راه حلی برای رفع مشکلات این حوزه دست یابند و نقش مناسبی در این بین داشته باشند. اینها مواردی است که چین در غرب آسیا به طور مستقیم وارد آن شده و البته مواردی هم شامل نقش آفرینی غیر میتقیم چینی‌ها بوده است.  

اما در منازعات بین المللی اگر بخواهیم یک استراتژی کلان برای دیپلماسی چینی در نظر بگیریم، باید توجه داشته باشیم که چارچوب‌های بین‌المللی برای چینی‌ها خط قرمز مهمی است که هر کشوری از این خط قرمز‌ها عبور کند، چین به طور جدی جلو آن می‌ایستد. مشخصاً خروج آمریکا از برجام، چون برجام را یک توافق مهم بین المللی می‌دانستند از جمله این موارد بود که به همین خاطر اعلام کردند تحریم‌های آمریکا را نمی‌پذیریم و واردات نفت از ایران را به رغم هزینه‌هایی که برای شان داشت ادامه دادند. در موارد دیگر نیز محکوم کردن اسراییل در حمله به اراضی اشغالی که با نقض فاحش چارچوب‌های بین المللی همراه بود از مواردی بود که چین به رغم مناسبات گسترده با اسراییلی‌ها به محکومیت جنایات این رژیم پرداخت و در این زمینه فعال بود؛ بنابراین هر گاه که کشوری خط قرمز‌های بین‌المللی را کنار بگذارد، یا نادیده بگیرد، چینی‌ها با آن مقابله می‌کنند. از همین قسم است وقتی که در دوره احمدی‌نژاد از سوی ایران قطعنامه‌های شورای امنیت کاغذپاره خوانده شد، چین به رغم روابط اقتصادی قابل توجه با تهران در شورای امنیت و شورای حکام به نفع قطعنامه‌ها رأی داد؛ بنابراین نباید یادمان برود که چین در چنین مواردی خود را حافظ چارچوب‌های جهانی می‌داند.  

موضوع دیگر در بحث نقش آفرینی و حضور چین در منازعات بین المللی بحث چندجانبه گرایی است. چینی‌ها تلاش می‌کنند در مواردی که اختلافاتی وجود دارد از چارچوب‌های چندجانبه گرایانه از جمله بریکس و سازمان ملل و قالب‌های دیگر که عمدتا چند کشور درگیر آن می‌شوند استفاده کند و از ورود مستقیم به منازعاتی که ارتباط وثیق و روشنی با منافع ملی شان ندارد چندان استقبال نمی‌کنند و از قضا این موضوع را به خرد چینی نسبت می‌دهند. چین این نوع ورود به منازعات را یکی از وجوه تفاوت دیپلماسی اش با سیاست خارجی آمریکایی می‌داند و بر این اساس اینکه ما از یک جانبه گرایی به سوی چند چانبه گرایی و عملیات چندجانبه گرایانه حرکت کنیم یکی از تأکید‌ات چینی‌ها در نظام بین الملل بوده است.

چینی‌ها می‌گویند بر خلاف آمریکا که یک مجموعه‌ای را ایجاد می‌کند و به کشور‌هایی که در آن مجموعه نیستند و در مقابلش قرار دارند ضربه وارد می‌کند، با تمام کشور‌ها بر مبنای روابط دوجانبه و منافع متقابل کار می‌کنند. به همین خاطر تأکید دارند که هیچ تهدیدی از جانب چین متوجه کشور‌ها نخواهد بود. چیزی که به آمریکایی‌ها می‌گویند بر همین چارچوب است. با این تفاسیر ما می‌توانیم از چینی‌ها انتظار کمک نظامی داشته باشیم یا خیر؟ 

یک بحث اساسی در روابط با چین وجود دارد و آن بحث بازدارندگی از قِبل روابط اقتصادی و توسعه است. به میزانی که بتوانیم روابط تجاری با چین را عمیق کنیم، می‌توانیم انتظار بازدارندگی امنیتی داشته باشیم. باید بدانیم که نوع بازندارندگی مورد انتظار ایران از چین، نمی‌تواند بازدارندگی مستقیم نظامی باشد، یعنی آنها تجهیزاتشان را پشت خاکریز ما نمی‌آورند. این موضوع هم به چند علت باز می‌گردد: نخست، جنس روابط تهران و پکن که به سطح حقیقی مناسبات راهبردی و تداخل وثیق منافع امنیتی طرفین نرسیده؛ دوم، نگاه چینی‌ها به مقوله منازعات بین المللی که ذکر آن رفت؛ سوم، جایگاه ایران و مسائل اش در دوایر اولویت‌های سیاست خارجی چین که درباره اش سخن گفتیم. بر این اساس نمی‌توان انتظار ورود مستقیم چین به منازعاتو درگیری‌های نظامی در این سطح را داشت. در شرایط فعلی شما به هر میزان که سرمایه‌گذاری چین در ایران را افزایش دهید، کشور را در طرح‌های کلان و راهبردی چینی‌ها در نظام بین الملل درگیر کنید، برای کشور بازدارندگی امنیتی به وجود خواهد آمد. در مناسبات با چین یک نوع بازدارندگی امنیتی با ابزار‌های اقتصادی تعریف شده که در مباحث ژئوپلتیک اهمیت بسیارزیادی دارد. این کار را عربستان به وضوح در حال پیگیری است. ایران باید وارد چنین معادله‌ای شود. در این شرایط مباحث نظامی سخت با چین عمدتا در حوزه‌های خرید و فروش برخی تجهیزات متمرکز می‌شود که این هم باید با یک نگاه راهبردی انجام شود و طبعا در دستور کار تهران هست. اما این هم که هر زمان به مشکلی خوردیم از چین مطالبه‌ی محصولی داشته باشیم، مسلماً با ملاحظات چینی‌ها مواجه می‌شود؛ به بیان دیگر روابط نظامی با کشورهایی، چون چین نیز در صورتی که بخشی از پازل معادلات راهبردی دو و چندجانبه با این کشور تعریف شود قابلیت گسترش و تعمیق حقیقی خواهد یافت وگرنه خرید یک یا چند محصول در حوزه‌های دیگر تعریف می‌شود.

آیا چین حاضر است نیاز‌های نظامی ایران را در میانه جنگ برطرف کند؟ 

این سؤال کلی است. شما باید کلیت روابط را ببینید. روابط ما با چین باید گسترده باشد و یکی از شاخه‌های آن هم مسائل نظامی است. اگر رابطه کلی برای کار با چین تعریف شود فایده‌ای ندارد. ایران و چین چند سال قبل روابطشان را به سطح مشارکت جامع راهبردی تغییر دادند که رخدادی مهم است. جامع یعنی روابطی که از حوزه کشاورزی و نظامی تا محیط زیست و دانشگاهی و ... را شامل می‌شود. نباید این روابط را تک بعدی دید. باید ببینیم چقدر در این عرصه موفق بوده‌ایم. چین وقتی چارچوبی را برای رابطه مشخص کرده، ملاحضاتی هم برای آن داشته است. اگر ما در ساختار ۲۵ ساله و چارچوب مشارکت جامع راهبردی موفق بوده باشیم، می‌توانیم از چینی‌ها مطالبه کنیم که در چارچوب این توافق، در حوزه‌های نظامی هم نیاز‌های ایران را رفع کنند، اما توجه داشته باشید که این مطالبات باید متوازن باشد یعنی نمی‌شود شما در حوزه‌های دیگر چین را تنها به عنوان یک فروشگاه ببینید و نیاز‌های مقطعی تان را از او مطالبه کنید و در حوزه‌های مهم و مقاطع حساس بگویید ما رابطه راهبردی داریم، این مناسبات باید جامع تعریف شده باشد تا در بزنگاه گره گشایی کند. 

جنگ اخیر چه نقایصی در راهبرد نگاه به شرق را برای ایران روشن و عیان کرد؟

ببینید در سال‌های اخیر برخی از دوستان انگاره‌ای را مطرح می‌کنند که ایران دچار یک انزوا و تنهایی ژئوپلوتیک است و گویا این موقعیت به شکل جبری بر ما تحمیل شده و راهی هم برای رهایی از آن نیست. من معتقدم که ایران در تمام دوره‌ها، براساس انتخاب‌های خودش می‌تواند شرکا و دوستان و همراهانی را برای خود تعریف کند. اگر در این حوزه نقص داریم یا تنها مانده‌ایم این خاصل جبر جغرافیایی یا اجبار زمانه نیست، این حاصل انتخاب‌های خودمان بوده است؛ ما می‌توانیم نقایص مان را در این زمینه برطرف کنیم و از قضا ژئوپلیتیک ایران کاملا چنین امکانی را فراهم کرده است. یکی از مسائل ما در اتفاقات اخیر این بود که به طور پررنگ همراهی کشور‌هایی را که قرار است با ما روابط راهبردی داشته باشند را به شکلی که انتظار داشتیم، ندیدیم. نکته اینجاست که انتظار ما از بازیگران باید مطابق با روند‌های بین المللی، نوع مناسبات ما با ایشان و نقاط متقاطع منافع طرفینی باشد. اصولا نمی‌توان یک تکه از تاریخ را جداکرد و بدون توجه به روند‌ها و سوابق درباره اش قضاوت نمود.

باید این مسائل را با مگاه جامع و تحلیلی دقیق حلاجی کرد. اگر نگاه به شرق ما سویه‌های مختلفی داشته باشد، به معنای اینکه روابط ما به واقع حوزه‌های ژئوپلیتک و ژئوکالچر را پوشش دهد، در این موارد همسویی و ظرفیت بیشتری را برای استفاده از کشور‌هایی که با آن روابط بلندمدت تعریف کرده‌ایم خواهد داشت. در مرحله اول جنگ خیلی از کشور‌ها دچار تردید شدند که این ماجرا به کجا می‌رسد. بر اساس همین تردید و ابهامی که به وجود آمده بود، یک تعلل را در موضع‌گیری برخی از کشور‌ها شاهد بودیم. اگر واقعاً با کشور‌ها وارد معادلات بلندمدت راهبردی شویم در نقاط حساس تردیدی برای کسی وجود نخواهد داشت. ابتکاراتی که چین در نظام بین‌الملل تعریف کرده، کریدور‌هایی که تعریف کرده و زنجیره ارزشی که چین نقش مستقیم در آن دارد، اگر با آن پیوند بخوریم، بلافاصله کشور‌ها با ما وارد گفت‌و‌گو می‌شوند و اصلا نیازی به توضیح ما نیست. ما نمی‌توانیم بیاستیم که تحولات اتفاق بیوفتند و بعد صبر کنیم و رابطه را راهبردی کنیم. باید براساس ظرفیت‌ها، سویه‌های مختلف ژئوپلوتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر را مورد بررسی قرار دهیم

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه