ترویج خرافه در نظام سیاسی کشور
نقدی بر اقتصاد سیاسی خرافه | آسیب عقلانیت از نفوذ باورهای غیرعلمی!
در سپهر سیاسی ایران، پدیدهای آرام اما عمیق در حال گسترش است؛ پدیدهای که همچون موریانه، به جان بنیانهای عقلانیت، نظم حقوقی و تصمیمگیری مبتنی بر خرد افتاده است: گرایش به خرافه و ترویج باورهای غیرعقلانی در سطوح رسمی حکومت.

در سپهر سیاسی ایران، پدیدهای آرام اما عمیق در حال گسترش است؛ پدیدهای که همچون موریانه، به جان بنیانهای عقلانیت، نظم حقوقی و تصمیمگیری مبتنی بر خرد افتاده است: گرایش به خرافه و ترویج باورهای غیرعقلانی در سطوح رسمی حکومت.
در این فضا، افرادی با استفاده از نمادهای دینی و اسامی مقدس، بازاری پررونق برای ادعاهای بیاساس و اباطیل خود ساختهاند؛ بازاری که برخی مسئولان و نهادهای حکومتی نیز ناخودآگاه به آن مشروعیت بخشیدهاند.
این روند در دولتهای نهم و دهم به اوج رسید؛ جایی که خالی نگهداشتن صندلی برای امام زمان (عج)، یا ساخت جادهای برای ظهور، از جمله مصادیق برجسته آن بود. امروز نیز این گرایش با زمزمههایی تازه و ادعاهایی عجیب به حیات خود ادامه میدهد و این پرسش جدی را مطرح میکند: ریشه چنین پذیرشی در بدنه قدرت کجاست؟ و چرا بازار این سوداگران ایمان، تا این اندازه در ساخت قدرت نفوذ کرده است؟
برای درک این معضل باید به گذشته بازگشت. جامعهشناسان بارها تأکید کردهاند که از دوره صفویه و رسمی شدن تشیع، پیوند دین و قدرت در ایران با نوعی تقدسگرایی افراطی همراه شد؛ روندی که همزمان زمینه را برای نفوذ خرافات به دربار و لایههای حاکم فراهم ساخت. وقتی پایه تصمیمسازی بر وهم و خیال بنا شود، نتیجهای جز فروپاشی در برابر واقعیتهای عینی و دشوار نخواهد داشت.
در شرایطی که کشور پس از جنگ دوازدهروزه و یک غافلگیری اطلاعاتی-نظامی نیازمند تحلیلهای دقیق، بازبینی راهبردها و پاسخگویی نهادهای مسئول—بهویژه وزارت اطلاعات—است، برخی به جای بررسی اشتباهات استراتژیک، با ادعای کشف «طلسم یهودیان در خیابانهای تهران» میدان تحلیل را به رمالی و توهم میسپارند.
این وضعیت، نهتنها به انحراف افکار عمومی میانجامد، بلکه مشروعیت نهادهای عقلانی را نیز به چالش میکشد و هزینههای سنگینی بر آینده کشور تحمیل میکند.
خرافات و علم | از خرافه تا واقعیت
دیدگاه تان را بنویسید