ارسال به دیگران پرینت

قتل | قتل با چاقو | قتل همسر سابق با چاقو

قتل زن بیچاره توسط همسر سابقش | چاقو کشی روی زن بیچاره او را کشت

شوهرش روزهای اول تشویق‌اش می‌کرد که درس بخوان، حتی برایش کتاب گرفته بود اما وقتی دید همه‌چیز جدی شده، مخالفت کرد، به او گفت همه زندگی‌ات شده کتاب، اصلا به ما نمی‌رسی و…»

قتل زن بیچاره توسط همسر سابقش | چاقو کشی روی زن بیچاره او را کشت

قتل زن بیچاره توسط همسر سابقش | چاقو کشی روی زن بیچاره او را کشت

 آذرماه امسال مردی همسر سابقش را با 17ضربه چاقو کشت؛ کتایون، قربانی خشونت‌خانگی بود. ۱۲ آذرماه امسال، همان روزی که کتایون امینیان ۱۸سال پیش‌اش به همین تاریخ لباس عروسی پوشید، دوباره لباس سفید به‌تن کرد. این‌بار غرق در خون و در یخچال سردخانه پزشکی‌قانونی سنندج، برای همیشه چشمانش را بست. سه‌چاقو، 17بار رگ دست‌ها، شاهرگ گردن و خط میان ابروهایش را برید.

از اولین لحظه‌ای که چاقو در تن و جان کتایون فرو رفت تا 10ثانیه بعد که قلب‌اش از حرکت ایستاد، خون کتایون در زمین فرو نرفت، از کنار ماشین‌اش در پارکینگ خانه‌اش در سنندج راه افتاد، رفت تا کرج و کنار خانه مادری‌اش، رسید به خانه خواهر و برادرش. هیچ‌کس خون را باور نکرد، مثل خبر. هیچ‌کس باورش نمی‌شد که جلیل -همسر سابق کتایون- با ۱۷ضربه چاقو او را کشته است.

یکی از نزدیکان کتایون که نمی‌خواهد نام‌اش در گزارش بیاید، اما فایل‌صوتی گفت‌وگوی هم‌میهن با او نزد روزنامه محفوظ است، می‌گوید همه‌چیز از سال ۸۲ شروع شد. شاید هم کمی قبل‌تر.وقتی کتایون دختر ۲۲ساله کرمانشاهی که تازه مدرک لیسانس علوم‌آزمایشگاهی‌اش را گرفته بود، برای گذران طرح آموزشی راهی بیمارستان سنندج در کردستان شد. جلیل آن روزها در بیمارستان دوره سربازی‌اش را می‌گذراند. رفت‌وآمد و دیدوبازدید، رفته‌رفته باب ازدواج را باز کرد. تا اینجا تمام جزئیات زندگی شبیه همه زندگی‌هایی است که در دهه‌های80 و 90 شکل می‌گرفتند. خواستگاری، تعیین مهریه، عقد و درنهایت هم ازدواج.

 

«بداخلاق است»، «اخلاق‌هایش خاص است» و «متعصب است». پاسخ‌ به کشفیات کتایون از ویژگی‌های مردی که حالا با او عقد کرده بود، حرف‌ها یکسان بود: «زیر یک‌سقف بروید، همه‌چیز درست می‌شود، مردها به‌مرور تعصبات‌شان کم می‌شود، الان که عقد کردی، دیگر نمی‌شود چیزی را به‌هم زد، عقد کردی، آبروی‌مان می‌رودوقتی کتایون دختر ۲۲ساله کرمانشاهی که تازه مدرک لیسانس علوم‌آزمایشگاهی‌اش را گرفته بود، برای گذران طرح آموزشی راهی بیمارستان سنندج در کردستان شد. جلیل آن روزها در بیمارستان دوره سربازی‌اش را می‌گذراند. رفت‌وآمد و دیدوبازدید، رفته‌رفته باب ازدواج را باز کرد. تا اینجا تمام جزئیات زندگی شبیه همه زندگی‌هایی است که در دهه‌های80 و 90 شکل می‌گرفتند. خواستگاری، تعیین مهریه، عقد و درنهایت هم ازدواج.

«بداخلاق است»، «اخلاق‌هایش خاص است» و «متعصب است». پاسخ‌ به کشفیات کتایون از ویژگی‌های مردی که حالا با او عقد کرده بود، حرف‌ها یکسان بود: «زیر یک‌سقف بروید، همه‌چیز درست می‌شود، مردها به‌مرور تعصبات‌شان کم می‌شود، الان که عقد کردی، دیگر نمی‌شود چیزی را به‌هم زد، عقد کردی، آبروی‌مان می‌رود.».»

اخلاق‌های خاص جلیل رفته‌رفته به کتک و زدوخورد رسید. جزئیات زندگی آنها برای کسی روشن نیست. حالا که آن زندگی تمام شده، اقوام و آشنایان دورونزدیک فهمیده‌اند کتک‌هایی که کتایون خورده بود، پای او را چندبار به پزشکی‌قانونی هم باز کرد. پزشکان تایید کرده بودند، کتک‌ها از خشونت‌خانگی همسر است؛ کتایون یک‌مورد از 75هزار موردی بود که در سال1400 به‌دلیل خشونت‌خانگی پایش به پزشکی‌قانونی باز شد. خانواده کتایون باورشان نمی‌شد که دامادشان دختر را به بادکتک گرفته باشد، باورشان نمی‌شد مرد مهربان و ماخوذ‌به‌حیا که پست اداری در یکی از مهم‌ترین بیمارستان‌های شهر دارد، کتایون را دوست نداشته باشد. باورشان نمی‌شد فیزیوتراپ معروف شهر، با دختر بدخلقی کند.

«حالا بچه داری، به‌خاطر بچه‌ها سر خانه و زندگی‌ات بمان.»، کتایون یک‌پسر داشت که یک‌سال از سال‌های ازدواجش کوچک‌تر است و یک‌دختر که هشت‌سال بعد از پسر بزرگ به‌دنیا آمد. «بعد از این همه سال می‌خواهی جدا شوی؟»، «پس بچه‌هایت چه؟» حرف‌ها، همان حرف‌های تکراری بود. حرف‌ها، کتایون را سر خانه و زندگی‌اش بند کردند. او در بند حرف‌وحدیث‌ها ماند تا سال۹۸ که پدرش فوت کرد و مدتی بعد از مرگ پدر، فکر جدایی پررنگ‌تر شد و در نهایت اردیبهشت‌ماه امسال، توافقی طلاق گرفت: «۴۸ساعت در هفته بچه‌ها را می‌دید.» بخشی از مهریه را بخشید و با بخش دیگرش در سنندج ساکن شد و آنجا ماند تا مبادا رفتن‌اش از شهر، مانع دیدار دختر و پسرش شود.

گزارش یک قتل در سنندج

 

ساعت ۱۲:۳۵ دقیقه ظهر بود که زن در پارکینگ خانه را باز کرد. قفل اتومبیل‌اش را با سوییچ باز کرد و به‌سمت ماشین قدم برداشت که مرد حمله کرد و با ۱۷ضربه چاقو، او را کشت. آن زمان رئیس‌پلیس آگاهی کردستان به ایرنا گفت، قاتل -شهروند سنندجی- کمتر از سه‌ساعت در عملیات ضربتی پلیس دستگیر می‌شود. سرهنگ عبدالله فاتحی گفت، با اعلام خبری به مرکز فوریت‌های‌پلیسی۱۱۰ مبنی بر اینکه جسد بی‌جان یک‌شهروند سنندجی در داخل پارکینگ مجتمع محل سکونت‌اش روی زمین افتاده است، بلافاصله تیم‌ویژه بررسی صحنه‌جرم پلیس‌آگاهی استان به محل اعزام شدند: «ماموران با حضور در صحنه و بررسی‌های اولیه، دریافتند این شهروند ۴۲ساله با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده که باتوجه به حساسیت موضوع، رسیدگی به پرونده درباره شناسایی و دستگیری قاتل آغاز شد.» در انتهای این خبر نوشته شده، در ادامه قاتل با تشکیل پرونده برای سیر مراحل‌قانونی به مراجع‌قضائی معرفی شد.

 

خبر در بخش استانی خبرگزاری‌های سراسری پخش شد، خیلی‌ها چندبار از روی‌اش خواندند. خانواده، اقوام و حتی دوستان کتایون باورشان نمی‌شد که منظور خبرنگار از شهروند ۴۲ساله سنندجی، او باشد؛ اویی که اردیبهشت‌ماه امسال از همسرش جدا شده بود. همسر کتایون مهرماه امسال، مجدد ازدواج کرده بود اما بعد از چند روز پشیمان از ازدواج مجدد، همسردوم را راهی خانه پدر و مادرش کرده بود و خودش را با یک‌هدیه به کتایون رسانده بود و از او خواسته بود تا برگردد: «گفته بود، تو ناموس منی، من پشیمانم که چرا طلاقت دادم. بیا دوباره زندگی کنیم، چرا از اینجا رفتی.»

۱۷ ضربه در تصویری 

فیلم دوربین مداربسته خانه کتایون، تصویر قاتل را به‌وضوح ثبت و ضبط کرده است. در دقایق ابتدایی که قاتل به صحنه‌جرم می‌رسد، یک‌چاقو به وسط پارکینگ پرتاب می‌شود. قاتل اما دوچاقوی دیگر هم در دست داشته است. آنطور که روان‌شناسان خانواده تخمین زدند و به اقوام کتایون توضیح دادند، قاتل با سه‌چاقو که نماد خودش و دوفرزندش بوده، راهی محل‌جرم شده و به نیت ۱۷سالی که با مقتول زندگی کرده، ۱۷بار به او ضربه می‌زند، آن هم درست در روزی که سالگرد عقدشان بوده است.

آنطور که آشنایان کتایون می‌گویند، این زن ۴۲ساله بعد از جدایی رفته‌رفته داشت خودش را پیدا می‌کرد، همان کسی که قبل از سال۸۲ بود: «همسرش او را شبیه خودش کرده بود، حتی می‌گفت شبیه من نماز بخوان، شبیه من رفتار کن.» کتایون لیسانس حقوق هم گرفته بود: «شوهرش روزهای اول تشویق‌اش می‌کرد که درس بخوان، حتی برایش کتاب گرفته بود اما وقتی دید همه‌چیز جدی شده، مخالفت کرد، به او گفت همه زندگی‌ات شده کتاب، اصلا به ما نمی‌رسی و…»

منبع : فرتاک نیوز
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه