ارسال به دیگران پرینت

۵ نکته درباره هرزه‌نگاری فقر و آسیب‌هایش

چهره فقر در ذهن ما چگونه تداعی می‌شود؟ کودکی سیه‌چرده که تکه‌نانی خشک به دندان می‌کشد و مگس‌ها اطراف صورتش پرسه می‌زنند. خیریه‌ها و نهادهای مردمی عمدتاً وقتی به فکر فقرزدایی می‌افتند، چنین تصویری را نشان می‌دهند و از توانمندان می‌خواهند با صدقه‌ای کم یا زیاد به حل مشکل فقرا بشتابند، اما استمرار چنین روشی به پدیده‌ای منجر می‌شود که به آن «هرزه‌نگاری فقر» می‌گویند؛ هرزه‌نگاری فقر پیچیدگی مسئله فقر را نادیده می‌گیرد و انسان‌ها را به‌جای مبارزه اجتماعی، به دادن صدقه‌ای ناچیز راضی نگه می‌دارد.

۵ نکته درباره هرزه‌نگاری فقر و آسیب‌هایش

چهره فقر در ذهن ما چگونه تداعی می‌شود؟ کودکی سیه‌چرده که تکه‌نانی خشک به دندان می‌کشد و مگس‌ها اطراف صورتش پرسه می‌زنند. خیریه‌ها و نهادهای مردمی عمدتاً وقتی به فکر فقرزدایی می‌افتند، چنین تصویری را نشان می‌دهند و از توانمندان می‌خواهند با صدقه‌ای کم یا زیاد به حل مشکل فقرا بشتابند، اما استمرار چنین روشی به پدیده‌ای منجر می‌شود که به آن «هرزه‌نگاری فقر» می‌گویند؛ هرزه‌نگاری فقر پیچیدگی مسئله فقر را نادیده می‌گیرد و انسان‌ها را به‌جای مبارزه اجتماعی، به دادن صدقه‌ای ناچیز راضی نگه می‌دارد.

این مطلب را امیلی رونیگ نوشته است که در بخش ارتباطات اجتماعی و دیجیتال سازمان امدادرسانی جهانی کار می‌کند؛ مطلب او را با کمی تلخیص می‌خوانید.

عموماً باعث تأسف است که رسانه انسان‌ها را استثمار کند و آن‌ها را تا سرحد اشیا پایین بیاورد. دست‌کم تا حدی ناراحت می‌شویم، وقتی می‌بینیم رسانه انسان‌ها را - اعم از زن و مرد- به خصوصیاتی فرو می‌کاهد که بتوان از آن برای اثبات نکته‌ای، برانگیختن واکنشی احساسی یا سودآوری استفاده کرد. این امر را در تبلیغات، فیلم‌ها و هرزه‌نگاری می‌بینیم. نحوه بازنمایی فقرا در رسانه‌ها نیز همین مشکل را دارد، چون از وضعیت آن‌ها و چه بسا رنج‌های‌شان برای منفعت مالی سوءاستفاده می‌کنیم. قضیه مانند استفاده ابزاری از زنان است و باید مکثی کنیم و از خود سؤالی بپرسیم، آیا کاری اخلاقی است که ویژگی‌های یک انسان را صریحاً برای مخاطبان نشان دهیم تا تجربه‌ای احساسی برانگیزیم و نهایتاً پولی به جیب بزنیم؟ این کار که «هرزه‌نگاری فقر» نام دارد، هیچ کمکی به پرداختن به مشکل اصلی و ساختاری فقر نمی‌کند. در این نوشتار، به پنج مشکل اصلی این کار متداول می‌پردازم.

هرزه‌نگاری فقر، بازنمود غلطی از فقر ارائه می‌دهد

فقر هم از مشکلات فردی ناشی می‌شود و هم مشکلات نظام‌مند، یعنی هم شرایط شخصی و هم نظام‌های اجتماعی و قضایی که همگی از دو حالت خارج نیستند یا فقرا را توانمند می‌سازند یا شرایط‌شان را تداوم می‌بخشند، اما هرزه‌نگاری فقر مقوله فقر را صرفاً به‌مثابه رنج مشاهده‌پذیر و ناشی از نبود منابع مادی تعریف می‌کند؛ این امر دلیل دارد.

به گفته دایانا جورج، منتقد این حوزه سازمان‌ها نمی‌توانند مخاطبان را به‌راحتی مجاب کنند که فقر واقعی بیرون از زندگی روزمره آنهاست و در فرهنگی جا دارد که تصاویر اشباعش کرده‌اند. جورج می‌نویسد نمایش استیصال شدید شاید تنها راه چاره به نظر بیاید. هرزه‌نگاری فقر نشان می‌دهد که مخاطبان می‌توانند به‌راحتی با راهکاری ساده یا صدقه حلش کنند. هرزه‌نگاری فقر یکی از تجربه‌های پیچیده انسان را فهمیدنی، مصرف‌پذیر و آسان‌حل جلوه می‌دهد.

هرزه‌نگاری فقر به صدقه می‌انجامد، نه کنشگری

به گفته جورج، هرزه‌نگاری فقر به صدقه می‌انجامد، نه کنشگری: مردم صدقه‌دهنده می‌شوند نه مدافع حقوق. هرزه‌نگاری فقر نه می‌تواند درکی عمیق‌تر از معضل فقر ایجاد کند و نه تغییرات ساختاری لازمی را به وجود آورد که برای کار اساسی درباره این معضل باید صورت بپذیرد. هرزه‌نگاری فقر می‌گوید هم معضل و هم راه چاره در منابع مادی ریشه دارند و مسئله فقر را می‌توان با تماس تلفنی ساده یا صدقه ماهانه‌ای حل کرد. شایان ذکر است که این نوع بخشش اگر تحت مدیریت سازمان‌هایی باشد که به‌شکل پایدار به معضل فقر می‌پردازند، می‌تواند تأثیرات شگرفی داشته باشد، اما در عین حال ایدئولوژی‌های خطرناکی را نیز تداوم می‌بخشد که ضررشان به مراتب بیشتر از سودشان است. با این کار، فقرا حس می‌کنند وابستگانی بیچاره هستند و خیرین‌دارا خود را منجی می‌پندارند. در این سازوکار، این پنداشت به خیرین القا می‌شود که فقط آن‌ها می‌توانند تغییر مثبتی ایجاد کنند. هیچ حرفی از این موضوع به میان نمی‌آید که چطور می‌توان فقرا را توانمند ساخت یا گام‌به‌گام کمک‌شان کرد تا توانایی ذاتی خود را درک کنند؛ یعنی این توانایی که می‌توانند کارگزار تغییر در اجتماعات خود باشند.

جورج می‌نویسد «در چنین تصاویری، فقر کثافت، زندگی و بیچارگی است.»، اما واقعیت چیز دیگری است. فقر «چهره‌های زیادی» به خود می‌گیرد و راه‌حل ساده‌ای برای آن وجود ندارد. فقر شبیه آن کودک گرسنه‌ای نیست که مگس‌ها بر صورتش نشسته‌اند. در واقع فقر شبیه هیچ چیز خاصی نیست، بلکه پدیده‌ای چند وجهی است و باید به همین شکل نمایش داده شود. تام مورفی گزارشگر می‌نویسد: «رنج بخشی از فقر است، همان‌طور که اخبار خوب و نشستن خانواده‌ای سر سفره غذا.» فقر پدیده‌ای همه‌جانبه است و بر تمام وجود فرد تأثیر می‌گذارد، نه فقط آنچه دیده می‌شود. استیو کوربت و برایان فیکرت در کتاب خود با نام «وقتی کمک آسیب‌زاست» توضیح می‌دهند که یاریگر و یاری‌گیر دید خیلی متفاوتی نسبت به فقر دارند. تعریفی که اکثر مخاطبان از فقر دارند بر پایه رنج جسمی و فقدان منابع مادی است، حال آنکه فقرا وضعیت خود را به لحاظ روانشناختی و احساسی توصیف می‌کنند. واژگانی همچون شرم، فرودستی، ناتوانی، خواری، ترس، بیچارگی، افسردگی، انزوای اجتماعی و محرومیت از حق صحبت و ابراز وجود در کلام آنان متداول است (بانک جهانی، ۱۹۹۰) نکته دیگری که جورج تشریح می‌کند، این است که هرزه‌نگاری فقر حالتی رقابتی می‌یابد، چون هر سازمانی باید مدام مخاطبانش را مجاب کند که ما با نیازمندترین یا «مستحق‌ترین فقرا» سروکار دارد، نه «فقرای نالایق.» سازمان‌ها به هر دری می‌زنند تا جذابیت و اهمیت خود را در چشم خیرین حفظ کنند و تقریباً هیچ‌گاه به موضوع اصلی که فقر است، نمی‌پردازند.

هرزه‌نگاری فقر هم یاریگر و هم یاری‌گیر را می‌فریبد

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات هرزه‌نگاری فقر این است که موفقیت چشمگیری در توانمندسازی افراد نامناسب دارد. این امر به دو طریق صورت می‌گیرد. اولاً، هرزه‌نگاری فقر به خیرین می‌گوید به‌خاطر جایگاه‌شان در جامعه و منابعی که در اختیار دارند، می‌توانند منجی جوامع آسیب‌پذیری باشند که خود هیچ‌چیز از آن‌ها نمی‌دانند. این کار نمی‌تواند مخاطبان را نسبت به نیاز متقابل به دگرگونی - که بین آنان و خواهر و برادران فقیرشان مشترک است- بیدار کند و در عوض قیم‌مآبی خطرناکی را تداوم می‌بخشد. ثانیاً، هرزه‌نگاری فقر یاری‌گیران را ناتوان می‌سازد. هرزه‌نگاری فقر از سوژه‌هایش ابژه می‌سازد و آنان را بر اساس رنج‌شان تعریف می‌کند و هرگونه مؤلفه اساسی زندگی انسان را از آنان سلب می‌کند؛ مواردی همچون عاملیت، خودمختاری و پتانسیل نامحدود. تبلیغات و مطالب بازاریابی که رنج فقرا را نشان می‌دهند تا حمایت مالی از مردم استخراج کنند، لاجرم، این پیام را برای سوژه‌های‌شان به دنبال دارند که واقعاً وابستگانی بیچاره‌اند که برای هرگونه تغییر ماندگاری به حمایت ثروتمندان نیاز دارند، اما واقعیت این است که رسیدگی درست به فقر مستلزم توانمندسازی فقرا به شکلی است که بتوانند اجتماعات خود را متحول سازند. در این راه، حتی باید بی‌کفایتی و نادانی خود را در درک ماهیت واقعی فقر بپذیریم.

هرزه‌نگاری فقر برای سازمان‌ها کارساز است!

دلیل دارد که این نوع از نمایش فقر این‌چنین میان سازمان‌های امدادی انسان‌دوستانه محبوب شده است. وقتی حرف سودرسانی می‌شود، هرزه‌نگاری فقر جوابگوست. گروه‌های تحقیق و ارتباطات در سازمان‌های مردم‌نهاد چنین پیام‌هایی را به این دلیل تولید می‌کنند که اثرگذاری‌شان در آزمایش‌هایی دقیق به اثبات رسیده است. مثلاً وقتی یک تبلیغ کودکی رنج‌کشیده را نشان می‌دهد، احتمال صدقه‌دادن خیلی بیشتر از وقتی است که مخاطب کودکی شاد و تندرست را می‌بیند. لُب کلام اینکه هرزه‌نگاری فقر نتیجه سازمان‌های خوش‌نیتی است که می‌خواهند پولی برای کارهای‌شان جور کنند و واقعاً هم جوابگوست. بدین‌ترتیب، پرسشی مهم مطرح می‌شود: آیا سودبخشی هرزه‌نگاری فقر ارزش این را دارد که کلیشه‌های نادرست تداوم یابند؟ به نظر من، پاسخ منفی است. تغییر پایدار در اجتماعات فقیر چیزی فراتر از جمع کمک‌های مالی به آنهاست. اگر بخواهیم واقعاً اجتماعات را دگرگون کنیم تا از عدالت اقتصادی و اجتماعی برخوردار باشند، باید کاری کنیم تا صدای خودشان شنیده شود. نمی‌توانیم برساخت‌های خودمان را بر آنان تحمیل کنیم.

نقل و تلخیص از: وبسایت ترجمان/ نوشته: امیلی رونیگ/ ترجمه: علیرضا شفیعی‌نسب/ مرجع: هافینگتون پست

منبع : ايسنا
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه