ارسال به دیگران پرینت

چگونگی شکل­گیری طبقه متوسط جدید در ایران

طبقه متوسط جدید چگونه شکل گرفت؟ | از اسب افتاده

مفهوم طبقه متوسط جدید در ایران، حاصل ارتباط با غرب است که مراحل صنعتی را مانند جوامع غربی نگذرانده است، تا مفهوم طبقه متوسط بدان معنا که در غرب هست، نامیده می شود طبقه متوسط حاصل نوسازی و مدرنیزاسیونی است که از جوامع غربی وارد ایران شد و پس از جنبش مشروطه با محوریت روشنفکری و گفتمان دموکراسی کرد.

طبقه متوسط جدید چگونه شکل گرفت؟ | از اسب افتاده

 مفهوم طبقه متوسط جدید در ایران، حاصل ارتباط با غرب است که مراحل صنعتی را مانند جوامع غربی نگذرانده است، تا مفهوم طبقه متوسط بدان معنا که در غرب هست، نامیده می شود طبقه متوسط حاصل نوسازی و مدرنیزاسیونی است که از جوامع غربی وارد ایران شد و پس از جنبش مشروطه با محوریت روشنفکری و گفتمان دموکراسی کرد. در دوران محمدرضاشاه طبقه متوسط جدید به دلیل سیاستهای مدرنیزاسیون رشد و افزایش چشمگیری یافت، اما ساخت قدرت نئوپاتریمونیالی، مانع مشارکت فعال این طبقه در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی شد. متوسط جدید در ایران محصول فرآیند نوسازی دوران پهلوی بوده و خود در پیشبرد آن فرآیند نقش داشته است. این طبقه خواسته‌های مشخص دموکراتیک و ایدئولوژی کمابیش روشنی دارد، ولی ویژگی اصلی آن نخواست­های اقتصاد محض بلکه خواست­های فرهنگی، اجتماعی و ایدئولوژیک و سیاسی است که تحقق آنها نیازمند استقرار نهادهای دموکراتیک است. هسته اصلی این نیروی سیاسی، اجتماعی جدید را هم روشنفکران تشکیل می‌دهند و برپایی آن آرمان‌های روشنفکران است اینترنت که این طبقه  فعال جدید، سامان و تعیین یافته

است. حضور قشر روشنفکر و تحصیل­ کرده ایرانی در میان این طبقه آثار آن بر دیگر گروه‌های این طبقه به اندازه است که جلال آل احمد، طبقه متوسط جدید در ایران را از آن روشنفکران می‌داند و معتقد است که خواسته یا ناخواسته در خدمت رژیم پهلوی بوده­اند. وی برای روشنفکران، حداقل و حداکثر قائل است. حداقل کار فکر می‌کنند و حداکثر، کسانی هستند که کمر به خدمت افراد محروم بسته و به مسئولیت زمانه آگاه هستند. در واقع همه نیروهای اجتماعی باسواد و تحصیل کرده شهری، یعنی کسانی چون دیوانیان یا حقوق بگیران حکومتی، حقوقدانان، پزشکان، مهندسان، وکلا، استادان دانشگاه، تکنسینها، روزنامه‌نگاران،آموزگاران، مدیران و همه کسانی که به گونه‌ای فکری در تلاش برای تأمین معاش و تغییر اجتماعی سیاسی وضع موجودند، و به سخن دیگر کار غیریدی میکنند، در طبقه متوسط جدید میگنجد. شاید بتوان گفت طبقه متوسط، فرودستانی هستند که اخلاق و فرودستی ندارند و در تلاش برای رسیدن به طبقه فرادستان هستند.

 مفهوم توقف

 در گذشته نه چندان دور، طبقه در تبیین پدیدههای سیاسی، حداکثر نقش حاشیه­ای داشت. از اواخر دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی، با باز خیزی مکتب مارکسیسم در علوم اجتماعی، مفهوم طبقه ناگهان در بسیاری از تحلیل­های مربوط به دولت و سیاست جنبه محوری پیدا کرد. در یک تعریف کلی می‌توان طبقه اجتماعی را، به بخشی از اعضای جامعه اطلاق کرد که از نظر ارزشهای مشترک، حیثیت، فعالیتهای اجتماعی، میزان ثروت و متعلقات شخصی دیگر و نیز آداب معاشرت از بخش­های دیگر جامعه تفاوت داشته باشد. بر این اساس، طبقات عمده­ای که وجود دارند، عبارتند از: طبقه بالا (ثروتمندان، کارفرمایان و صاحبان صنایع به علاوه مدیران اجرایی رده بالا، که صاحب منافع تولیدی بوده این گونه منابع را کنترل می‌کنند)، طبقه کارگر (افرادی که در مشاغل یقه آبی یا کارهای یدی هستند.) پر نفوذترین رویکردهای نظری مربوط به قشربندی و طبقات اجتماعی را در آثار کارل مارکس و ماکس وبر می­یابیم. نظریه طبقاتی مارکس مبتنی بر این نظر است که تاریخ جوامعی که تاکنون موجود بوده­اند، تاریخ نبردهای طبقاتی است. اصطلاح طبقه متوسط جدید را نخستین بار، لدر جامعه شناس آلمانی در مقاله به عنوان (مشکل کارمندان جدید حقوق­بگیر و پایه‌های نظری و آماری آن) به کار برد. میلز هم در اثر خود به نام «یقه سفیدان»، طبقه متوسط جدید را کارکنان اداری و دفتری میداند و معتقد است این طبقه حامی طبقه حاکم می‌شود یا یاری توده مردم برمی­خیزد. طبقه متوسط جدید در دنیای مدرن، همچون موتور دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی شناخته شده است. پیدایش این طبقه در عرصه‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی تا بدان اندازه است که بیشتر اندیشمندان در زمینه‌های گوناگون آن را زمینه‌ساز شکل‌گیری جوامع نو و یکی از عناصر و پیش‌نیازهای بنیادی جوامع دموکراتیک میداند از اینرو وابستگان به طبقه متوسط طلایه داران دموکراسی و پیشگامان توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در جوامع شناخته شده­اند.

 چگونگی شکل­گیری طبقه متوسط جدید در ایران

رویارویی ایرانیان در سال­های نخستین قرن نوزدهم میلادی با دنیای غرب و مولود مشخص و برجسته آن که تجدد خوانده می‌شد، سبب ساز جریانی شد که نوسازی خوانده می­شود. اگرچه در ابتدا آشنایی ایرانیان با نوسازی در قالب‌ رویه­های نظامی بود، اما به تدریج این جریان به سایر حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی و ..... کشیده شد و زمینه را برای تولد گروه جدیدی در قشربندی اجتماعی ایران فراهم کرد که بعدها طبقه متوسط جدید خوانده می­شدند. این گروه در عصر پهلوی دوم، بر اثر اصطلاحات و گسترش نظام آموزشی، از نظر کمی توسعه یافته و در ائتلاف با طبقه متوسط سنتی، نقش برجسته بر بروز ناآرامی­ها و شکل‌دهی انقلاب در سال ۱۳۵۷ ایفا کرده­اند. طی صد سال اخیر، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، سه نیروی اجتماعی مختلف فرادستان و فرودستان و طبقه متوسط وجود داشتند. طبقات ممتاز را زمین داران، سرمایه‌داران تجاری، مالی و صنعتی، نخبگان عالی رتبه سیاسی و نظامی تشکیل می‌دادند. این گروه در جمهوری اسلامی به روحانیون و سرمایه‌داران تجاری محدود میشود. برگزیدگان سیاسی و فرماندهان عالی­رتبه نظامی را نیز با داشتن ارتباط با دو گروه اول و برخورداری از حمایت آنان می‌توان جزو فرادستان تلقی کرد. فرودستان را کارگران و نیروهای ماقبل سرمایه­داری تشکیل می­دهند. طبقه متوسط نیز به دو گروه سنتی و جدید تقسیم می‌شد. خورده بورژوازی ملی و روحانیون با توجه به نقش آنان در روند تحولات سیاسی و اجتماعی و پایبندی آنان به فرهنگ سنتی در گروه‌ اول جای می‌گیرند. نهاد روحانیت در طول تاریخ سیاسی اجتماعی ایران، همیشه با خرده بورژوازی پیوند ارگانیک داشت. در کنار طبقات متوسط با نیروهای دیگر با نام طبقه متوسط جدید روبرو هستیم. منظور از طبقه متوسط جدید، گروه‌های جدید هستند که میزان تاثیرگذاری آنها بر تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نسبت به اطلاعات متوسط سنتی از نظر کیفی رو به افزایش است رشد نظام اداری، نیاز روز افزون به تکنسین­ها و مدیران در همه سطوح چه در بخش دولتی و خصوصی و گسترش سریع سوادآموزی به سبک غربی به پیدایش طبقه متوسط غیر سرمایه‌دار منجر شد که شامل صاحبان حرفهای آزاد، کارمندان دولتی، پرسنل نظامی، کارمندان اداری و تکنسینهای بخش خصوصی و روشنفکران بودند. انحصار این طبقه کنشگران اصلی در ایجاد و نوسازی و توسعه سیاسی حکومت در دوران پهلوی بودند. در ایران طبقه متوسط جدید با اقدامات دولت رضاشاه به منظور توسعه یک ارتش نوین و یک نظام اداری کارآمد و متمرکز بوجود آمد. رشد دیوان‌سالاری و تقاضای روز افزون برای متخصص و مدیر در سطح گوناگون بخشهای عمومی و خصوصی و گسترش سریع آموزش به سبک غربی، به پیدایش طبقه متوسط غیر کارفرما، شامل متخصصان آزاد، پرسنل نظامی، شاغلان یقه سفید و متخصص در بخش خصوصی و روشنفکران منجر شد. بعضی از نویسندگان برای باورند که گسترش نفوذ غرب از یک طرف و رشد سریع آموزش و سیستم بروکراسی، از عوامل اساسی سامان یافتن طبقه متوسط جدید در ایران بوده است و در مقابل اعضای این طبقه، کارگزاران اصلی دولت­سازی و عاملان جریان نوسازی در این دوره بوده­اند، به طوری که شاه به جد بتوان ادعا کرد فرآیند نوسازی در ایران، با نقش کاربردی این طبقه مقارن بوده است. بدون شک، گذار از استبداد و تحقق دموکراسی، از ویژگی‌های اصلی طبقه متوسط جدید در عصر پهلوی دوم بوده است. از سوی دیگر، ساختار نئوپاتریمونیال حکومتی به دلیل تعارض با توسعه سیاسی، واجد مشخصه‌هایی بوده که تلاش­های مزبور را نه تنها با چالش روبرو کرد، بلکه ناکام ساخت.

طبقه متوسط جدید در دوره پهلوی دوم

 در ایران معاصر ترقی خواهی و رادیکالیسم سیاسی در بسیاری از مقاطع بر جو غالب بر طبقه متوسط متوسط بود. خواسته­های نظام اداری جدید، ارتش متمرکز دادگستری، سوادآموزی و دسترسی به علوم جدید در کشور، از جمله مطالبات برخاسته از انقلاب مشروطه بود. در آن زمان، این خواسته­ها در ذهنیت کنشگران سیاسی ترقی خواه در جامعه چیرگی داشت. وقتی رضاشاه قدرت تمام تمرکز خود را بر کشور ال کرد چنانکه «ضد انقلاب و برخی وظایف انقلاب مغلوب را انجام می‌دهد»، بسیاری از مطالبات مورد نظر انقلاب مشروطه را محقق کرد، البته در چارچوب نوع مدرنیزاسیونی که رضاشاه دنبال می‌کرد، و «تجدید آمرانه»ای که در آن مقطع حاکمیت داشت. در دوران جنگ سرد بلوک­های شرق و غرب و اجرای اصل چهار ترمومن بود که دولت­های هم­پیمان آمریکا دسترسی نسبتاً آسانی به پول برای انجام انواع سرمایه گذاری­ها داشتند. بعد از یک دوره سرکوب حاد سیاسی، در فاصله سالهای ۱۳۳8 تا ۱۳۵۰ رشد اقتصادی بالایی ایجاد شد و سالانه رشدی بین ۵ تا ۱۵ درصد تولید ناخالص داخلی اتفاق افتاد. در این میان در سال ۱۳۴۱ یک اتفاق مهم و سرنوشت ساز در ایران رخ داد وقتی انقلاب سفید انجام شد، اتحاد و ائتلاف نانوشته­ای که در میان سلطنت و دربار از یک سو و طبقات سنتی و ملاکان و ایدئولوگ­های آنان از سوی دیگر وجود داشت، فرو ریخت و این طبقات نیز به زمره منتقدان و مخالفان سرسخت و شاه پیوستند. از ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۱ یک طبقه جدید سرمایه­دار تشکیل شد که تا حدودی به سبب اعتبارات ارزان‌قیمتی که از دولت دریافت می‌کرد، تقویت میشد. اما علاوه بر آن، در به تحولات اصلاحات ارضی، رژیم شاه به پایگاه اجتماعی جدیدی نیاز داشت که با اتکا به آن بتواند برنامه‌های خودش را پیش ببرد. در نظامی که برنامه مدرنیزاسیون اقتصادی را با شتاب پیش می‌برد، گمان می‌رفت اصلی‌ترین طبقه اجتماعی که به آن میتوانست اتکا کند. طبقه  متوسط جدید می‌تواند باشد از همین رو، طی این سال‌ها و تا پایان سلطنت پهلوی به منظور فربه کردن طبقه متوسط جدید و بهبود جایگاه اقتصادی و اجتماعی این طبقه اعمال شد. در این میان، آنچه قادر به انجام آن نبودند گشایش فضای سیاسی کشور بود. بدین این ترتیب طبقه متوسط جدید گسترش می‌یافت، اما به جای آنکه پایگاه اجتماعی رژیم باشد، خودم پایگاه جدید مخالفت با رژیم تبدیل شد. بر اساس آمار رسمی تعداد دانشجویان از ۱۹ هزار و ۸۰۰ نفر در سال ۱۳۳۹ به ۵۹ هزار نفر در سال ۱۳۴۷ افزایش یافت. طبقه متوسط جدید به عنوان پشتوانه سیاسی و اجتماعی دولت جایگزین طبقات سنتی می‌شد به موازات آن آمار اعزام دانشجویان به خارج از کشور افزایش می‌یافت. اما دانشجویان ایرانی طی این دوران سرسخت‌ترین مخالفان شاه و دانشجویان ایرانی خارج شده است کشور، بزرگترین سازمان دانشجویی اپوزیسیون، در تاریخ معاصر جهان را تشکیل دادند. و از سال ۱۳۵۱ وقوع شوک­های نفتی به بزرگ‌ترین خطاها در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی زمان شاه انجامید افزایش شدید بودجه طرح‌های عمرانی و جاری و افزایش شدید هزینه کرد دولت و تزریق گسترده پول به جامعه به بروز وضعیتی بحرانی در اقتصاد منجر شد. طی این دوره برای مثال فزونی تقاضا به عرضه نیروی کار مهندس ۸۰ درصد، فزونی تقاضا به عرضه نیروی کار پزشکی 105درصد، در مورد پرسنل آموزشی ۲۵ درصد، در مورد تکنسین­ها ۵۵ درصد و در مورد کارگران ماهر و نیمه­ماهر ۲۲۰ درصد بود. طبقه متوسط جدید در چنین شرایطی قدرت مانور بسیار بالایی در بازار کار داشت و به همین دلیل این گروه از شاغلان می­دانستند دریافتی بسیار بالایی درخواست کنند. در دوران پهلوی دولت و تشکیلات اداری گسترده­ای به وجود آمد و استخدام مدیران دولتی و کارمندان، معلمان، استادان دانشگاه و ...... گسترش یافت و حتی تا روستاها کشیده شد. این یک عامل اصلی تشکیل طبقه متوسط جدید بود. در دوران پهلوی اول و دوم، تشکیلات قضایی از دست روحانیون خارج شده، وکلا و قضات همگی گسترش قانونی و اداری یافتند. احداث مدارس، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و ...... در دوران پهلوی گسترش یافت. در اواخر دوران حکومت پهلوی، سرمایه‌گذاری صنعتی رواج فراوانی یافت و طبقه کارگر هم گسترش بیشتری گرفت به طور خلاصه میتوان گفت که زمینه‌های انقلاب مشروطه در دوران قبل از انقلاب مشروطه و با فرستادن دانشجو به خارج و تربیت متخصصان در رشته­های متفاوت، ایجاد مدارس جدید، گسترش سپاه دانش در اقصی نقاط روستای کشور و چاپ تیراژ بالای روزنامه‌ها (مثل صور اسرافیل، جبرئیل و .....) ترجمه کتب خارجی و همگام با این روند، جان گرفتن طبقه متوسط سنتی یعنی بازاریان که پیشرو در تحولات تاریخ ایران بودند و روحانیان که از دوران قاجار توانستند هم مبانی نظری حکومتی و هم تشکیلات گسترده حوزوی را به وجود بیاورند، رقم خورد سیاست تقویت تقویم متوسط جدید و تضعیف تقویم متوسط سنتی در دوره پهلوی دوم نیز ادامه یافت و بر کمیت و کیفیت آن افزوده شد. طبق آمار موجود، تعداد افراد فعال و این طبقه تا یک سال قبل از انقلاب اسلامی حدود 8/1 میلیون نفر و حدود 20/6 درصد کل نیروی کار بود. تغییر سطح تحصیلات، میزان توقعات از سطح زندگی را نیز تغییر داد و فاصله و شکافی میان ارزش­ها و باورهای نظام سیاسی موجود و برخی از ارزشها و باورهای دانشجویان ایجاد کرد. گسترش دیوان‌سالاری و بروکراسی به ظهور و طبقه متوسط جدید کمک کرد. این نهادها با ویرانی نهادهای سنتی یا کم­اثر کردن آنها مجال گسترش یافتند و جامعه سنتی ایرانی را به زوال بردند. گسترش نهادسازی به گونه‌ای بود که از طبقه متوسط جدید با نام بروکرات نام می­برد. شهرنشینی نیز به توسعه و تثبیت طبقه متوسط جدید یاری رساند. رشد بوروکراسی دولتی و افزایش تعداد کارمندان نیز یکی از دلایل رشد و گسترش طبقه متوسط جدید در دوران پهلوی دوم بود. افراد طبقه متوسط جدید به دلیل رشد آگاهی و ایجاد تقاضا و انتظارات جدید در آنها برای پرداختن به مسائل اجتماعی، سیاسی مجال و اعتماد به نفس بیشتری یافتند و قرارگرفتن در مشاغل فرهنگی و اداری آنها را در مرکز اندیشه اصلاح طلبی قرار می‌داد. این طبقه همواره در فرآیند نوسازی نقش مهمی را ایفا کرده و خواهان مشارکت در اصطلاحات سیاسی، اقتصادی بوده­اند. همچنین طبقه در رهبری جنبش­های سیاسی، اجتماعی و هدایت نیروهای ضد حکومت نقش داشته­اند. طبقه متوسط جدید به ویژه روشنفکران با شروع اندیشه مدرنیسم در ایران، فرصت های مناسبی برای مشارکت به دست آوردند اعضای این طبقه، در حوزه اقتصاد تنها در پی راه اندازی بازارهای تازه نیستند، بلکه در بینش و منش رفتار با دیگران تفاوتهای آشکاری دارند. بیش از هر چیز به آینده فرزندان خود می­اندیشید و بیشتر از آداب و رسوم سنتی، از ارزش‌های انتزاعی اثر می‌پذیرند. طبقه متوسط جدید در مقایسه با گروه­های دارا که همواره نگران حفظ منافع شخصی و گرایش بیشتری به سرمایه‌گذاری روی محصولات و تکنولوژی­های تازه دارد، همچنین در سنجش با گروه‌های تهیدست، بهتر از عهده برداشتن موانع از سر راه جهش اقتصادی بر می­آید و می‌تواند با سازماندهی و راه‌اندازی کارخانه‌های بزرگ، اشتغال­زایی کند. گسترش طبقه متوسط در نیمه دهه ۵۰، به افزایش بازار مصرف کالاهای خارجی و تقویت گروه‌های دلال انجامید. این گروه­های واسطه و دلالان در سیاستگذاری‌های اقتصادی کشور نیز دست داشتند و به مصرف تب گسترده و بی‌سابقه­ای بخشیدند. پیامدهای دگرگونی این طبقه و تاثیر آن بر سیاستگذاری دولتی را در گشایش بی­سابقه بازار ایران به روی صنایع جهانی خودرو و رشد فوق­العاده تجارت این کالا از اوایل دهه ۵۰ به وضوح می‌توان مشاهده کرد. این مسئله موجب تبدیل وزارت صنایع به نمایشگاه بزرگ فروش خودرو شد که در نهایت، رونق بازار فروشندگان و طرف‌های خارجی قراردادهای مونتاژ و ساخت خودرو را فراهم آورد و تهران و سایر شهرها را به پارکینگ انواع خودرو تبدیل کرد. به طور کلی باید گفت طبقه متوسط جدید در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ ازموقعیت مطلوب برخوردار بود. شیوه زندگی، هنجارها و ارزش‌های غربی طبقه متوسط جدید با نخبگان دولتی سازگار بود. به خصوص در دوران سلطنت رضاشاه، اغلب اعضای این طبقه، آمال و منافع مادی خود را با برنامه‌های سکولاریسم و مدرنیسم شاه پیوند زدند با این حال از دیدگاه سیاسی به طبقه متوسط جدید فرصت‌های چندانی برای مشارکت معنادار داده نشد. با این حال این گروه، امیدوار بود که در پی سقوط رضاشاه را به سلطنت رسیدن محمدرضا، بتوانند از فضای به وجود آمده استفاده کند و استقرار آرمان­های خود در سطوح رسمی نظام سیاسی حاکم، دست یابد. اگرچه در ابتدا همه شرایط فراهم به نظر می‌رسد اما شاه نیز همان راه پدرش را در پیش گرفت و در روند نوسازی عملاً قدرت در دستان شخص واحد قرار گرفت. توسعه اقتصادی و نوسازی از سوی رژیم اقتدارگرای پهلوی، باعث تغییر و تحولات اساسی در ساختار اجتماعی و نیز ارزش‌های جامعه سیاسی و شکل­گیری طبقه متوسط جدید شد. شکاف بین واقعیت و توقع از سطح زندگی، و آگاهی یافتن نسبت به جهان مدرن، موجب برخاستن نیروهای دموکراسی خواه از درون طبقه متوسط شد خاطرات و به مرور زمان با افزایش کمی اعضای این طبقه و غلبه عددی بر نیروهای دیگر جامعه، به خصوص کارگران و دهقانان به نیروهای عمده در جهت بی‌ثباتی تبدیل شد. با روی کار آمدن کندی در آمریکا در دهه 40 خورشیدی، به رغم میل باطنی شاه برای حفظ وضع موجود، با اعمال فشار کندی مبنی بر ایجاد فضای تنفسی و لزوم اجرای اصلاحات در ایران، فضای باز سیاسی فراهم آمد. ایجاد شکاف بین توسعه وابسته در ایران و ساختار اقتدارگرایی قدرت، سبب شد طبقه متوسط که می‌بایست در روند توسعه نقش پایگاه اجتماعی رژیم را ایفا کند، به معارض اصلی رژیم بدل شد و نطفه اولیه انقلاب ۱۳۵۷ پس از موج اولیه اعتراضات مردمی در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بسته شد. به نظر می‌رسد خطاهای راهبردی محمدرضا پهلوی در رشد کمی طبقه متوسط جدید و عدم پاسخگویی به تقاضای کیفی و اساس آنان و فقدان فرصت برای مشارکت سیاسی معنادار مردم ایجاد نارضایتی در این طبقه شد و ائتلاف بین طبقه متوسط جدید با سنتی به تزلزل در ثبات سیاسی و وقوع انقلاب اسلامی منجر شد.

 

منبع : تجارت فردا
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه