ارسال به دیگران پرینت

چرا ایرانی‌ها از بیماری می‌ترسند؟

شهروندان به دنیایی پرتاب شدند که بازار، تعیین‌کننده آن بود و تقسیم‌بندی آنان به داراها و ندارها و البته خدمات لایه‌بندی شده در دستور کار دولت قرار داشت. در چنین فضای رعب‌آوری، بیماری به خصوص بیماری‌های مزمن و ناتوان‌کننده فاجعه است.

چرا ایرانی‌ها از بیماری می‌ترسند؟

۵۵آنلاین :

از دو ماه پیش شروع شد؛ وقتی متوجه شدم به سرطان مبتلا شده‌ام و خیلی زنده نمی‌مانم. همین ماجرا شوک بزرگی برایم بود. تصمیم گرفتم راز بیماری‌ را از خانواده‌ام پنهان کنم و درعوض آن‌ها را هم بکشم تا با مرگ من دچار مشکل نشوند. همین شد که نقشه قتل اعضای خانواده‌ام را طراحی کردم".

این‌ها اعترافات زنی است که از جنایت خانگی پرده برداشت. ترسِ از سرطان او را به این نتیجه رسانده که باید خودش زودتر از بیماری دست‌به‌کار شود و همه‌چیز را تمام کند؛ هم زندگیِ خودش را و هم زندگیِ کسانی که با بیماری و مرگِ او ضربه خواهند خورد. موارد مشابهی نیز پیش‌تر اتفاق افتاده؛ مواردی با خشونتی کم‌تر یا بیش‌تر. هرچند این موارد، نمونه‌هایِ حادِ ترس از بیماری‌های سخت هستند، اما به نظر می‌آید ترسِ از بیماری در اشکال دیگر آن در جامعه ایران وجود دارد. ترس از بیماری امروز به عنوان یک بیماری روان‌شناختی نیز شناخته می‌شود اما دلایل اجتماعی آن می‌تواند از اهمیت بیش‌تری برخوردار باشد. مزدک دانشور -پزشک و انسان‌شناس پزشکی- در گفتگو با فرارو ترس از بیماری در ایران را به دلایلی همچون بی‌اعتمادیِ بیماران به پزشکان، شفاف نیودن دلایل بیماری و یا هزینه‌های درمان مرتبط می‌داند. ترس از بیماری تاریخی است این انسان‌شناس در ابتدا و درباره بعد تاریخی ترس از بیماری گفت: ترس از بیماری، ترسی تاریخی است. ترسی از ناشناخته‌ها که فرد را محاصره می‌کند و جامعه را آلوده می‌کند. انسان پیشامدرن اسیر بیماری بود. بیماری دیوی مخوف بود که از جایی ناشناخته سربرمی کرد و فرد و خانواده و اجتماع را می‌بلعید. وی ادامه داد: پس از یافتن علل بیماری‌ها به خصوص بیماری‌های عفونی از سوی پزشکان، این ترس تاحدی کم شد ولی با رشد بیماری‌های سبک زندگی و تجمیعی، علت بیماری به وضوح گذشته برای علم پزشکی معلوم نبود. به عنوان مثال همبستگی آماری بین کشیدن سیگار و سرطان ریه وجود دارد، ولی در اطراف ما کسانی وجود دارند که به رغم سیگار کشیدن عمری طولانی (هرچند بی‌کیفیت) داشته‌اند. در حقیقت علل این بیماری‎ها به گفته مزدک دانشور به جای آنکه به وضوح مشخص باشد، با عوامل همبستهcorrelative آشکار می‌شود. به همین دلیل است که یک فضا یا فاصله در فهم بیماری باقی می‌ماند که تصورات پیشامدرن می‌توانند آن را پرکنند. این پژوهش‌گر همچنین در تحلیل این موضوع گفت: یعنی دوباره به زمانی باز می‌گردیم که بیماری استعاره‌هایی از بدبیاری bad fortune یا نفرین curse و یا حتی چشم خوردن دانسته می‌شد و با انگ‌های غریب همراه بود. بیماری به خصوص با عللی ناشناخته همان ترس‌های پیشامدرن را در ما زنده می‌کند چرا که در برابر آن ناتوانیم و امکان فرار از آن یا بهبودی چنان مغشوش و مه آلود است که گاه دست به دامان راه حلهایی می‌شویم که نیاکان ما به آن پناه می‌بردند. بی‌پناهی و ترس از بیماری مزدک دانشور درباره دلیل دیگیری که باعث می‌شود مردم از بیماری بترسند توضیح داد: دلیل دوم ترس از بیماری، "بی‌پناهی" است. پس از پایان جنگ و آغاز برنامه‌های تعدیل ساختاری (که امروزه به‌نام نئولیبرالیسم شناخته می‌شود) زندگی و بود و باش اکثریت شهروندان این مرز و بوم از نظر اقتصادی و اجتماعی مورد هجوم واقع شد. از حمل و نقل شهروندان گرفته تا تغذیه و مسکن، از درمان و بهداشت تا آموزش و پرورش و... بدل به کالاهایی شدند که هر روز از امکان تملک و برخورداری آن‌ها کاسته می‌شد. وی در ادامه اظهار کرد: شهروندان به دنیایی پرتاب شدند که بازار، تعیین‌کننده آن بود و تقسیم‌بندی آنان به داراها و ندارها و البته خدمات لایه‌بندی شده در دستور کار دولت قرار داشت. در چنین فضای رعب‌آوری، بیماری به خصوص بیماری‌های مزمن و ناتوان‌کننده فاجعه است. وی با اشاره به هزینه‌های زیاد درمان نیز گفت: علاوه بر هزینه‌های خانمان برانداز catastrophic fees که خانواده‌ها را به عمق فقر پرتاب می‌کند، بیماری‌های مزمن در بیمارستان‌های ناکارآمد که بیمار و همراهش از احترامی در خور برخوردار نیست، درمانی آسان و شایسته نمی یابد. رفتار کادر درمانی سرد و بیگانه است و بیمار به جز استثنائاتی از سمپاتی و همدردی درمانگران (به خصوص پزشکان متخصص) برخوردار نیست.

بی اعتمادی میان بیماری و پزشک بر ترس از بیماری دامن می‌زند این انسان‌شناس همچنین دلیلِ سوم ترس از بیماری را در افزایش بی‌اعتمادی به کادر درمانی و پزشکان می‌داند. بیمار با اعتماد و اعتقاد به پزشک و درمانگر بخشی از درمان را می‌یابد. براساس همین اعتقاد و اعتماد است که حتی دارونماها (پلاسبو) هم در آزمایشات تا حدی شفابخش‌اند. "سرمایه‌زدگی و کالایی‌شدن عرصه‌های زندگی به خصوص درمان و سلامت" به گفته این پزشک باعث شده تا رابطه پزشک و بیمار به یک معامله و رابطه مالی فروکاسته شود. پزشک در وهله اول به جای آنکه به درمان تمام و کمال بیمار بیندیشد به وجه مالی درمان نظر دارد. این نگاه و رابطه بر بیمار نیز اثر می‌گذارد. در حقیقت بیمار خریداری است که باید مواظب باشد سرش کلاه نرود! عضو گروه جامعه‌شناسی پزشکی انجمن جامعه‌شناسی ایران همچنین درباره رابطه پزشک و بیماری تاکید کرد: این رابطه دیگر یک رابطه عمیق و پر از اعتماد و اعتقاد نخواهد بود و به همین دلیل از ارزش‌های خود تهی می‌شود و پزشک دیگر نمی‌تواند آن تأثیر لازم را بر بیمار بگذارد و ترس و غم را از بیمار دور کند. مزدک دانشور در انتها نیز گفت: به دلایل بازگفته، بیماری به خصوص بیمارهای مزمن و ناتوان‌کننده برای شهروند این مرز و بوم ترسناک و عذاب آور است. شهروندانی بی پناه، رها شده به دست سرد سرمایه، گرفتار در چنبره بیمارستان‌های ناکارآمد و اسیر روابط ناسالم، حق دارند که از بیماری بهراسند و در پس آن فردایی نبینند.

منبع : فرارو
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه