۵۵آنلاین :
دولتها چون خود را منتخب مردم میدانند بعضاً فکر میکنند باید یکسری وظایف در قبال مردم انجام دهند. چون دولتها یکی از وظایف خود را این مساله میدانند که سطح معیشت و زندگی مردم در سطح بهینهای حفظ شود، تصمیم میگیرند به اقتصاد ورود کنند و دست به دخالت در اقتصاد بزنند. دولتها این دخالت را به صور مختلف انجام میدهند که دو شکل کلی آن عبارت است از:
- قیمت گذاری در بازارها که سرکوب مالی میتوان نام نهاد.
- تصدیگری در بازار که خود دولت بخواهد به کارهای تولیدی بپردازد.
دولتها برای این نوع دخالتهای خود دو علت هم مطرح میکنند. یکی اینکه شاید باور یا دانش آن را ندارند که خود مردم و بازار بهتر میتوانند نیاز مردم را تشخیص دهند. دوم اینکه وقتی هنوز در یک اقتصاد، بازارهایش به شکل کامل شکل نگرفته، چون ممکن است تحولات قیمتی شدیدر در آن رخ دهد، دولتها از ترس اینکه این تحول قیمت بخواهد به مردم آسیب بزند سریع جلوی این تحول را میگیرند. اما این پدیده آفتهایی را میتواند به همراه داشته باشد. با این کارها فعالان اقتصادی و بازاریها میدانند که دولت همیشه وجود داشته و میل به مداخله دارد و عملاً انگیزه این فعالان برای تولید و کارهای اقتصادی از بین میرود.
- آفتهای مداخله
با دخالت دولت، اتفاقی که رخ میدهد این است که با شروع تولید از سوی دولت یا بازرسی در بازار و قیمت گذاری، بزرگترین صدمهای که از این طریق به اقتصاد میزند این است که اجازه نمیدهد سیگنال قیمت به بخش خصوصی، تولیدکنندهها و مردم کمک کند که در کدام بخش سرمایه گذاری کنند یا در کدام بخش فعالیت سودآوری اجتماعی وجود دارد که برای رسیدن به سود شخصی، به آن سود اجتماعی برسند. دولتها فکر میکنند خودشان بهتر از مردم میتوانند تشخیص دهند که بازار چقدر نیاز دارد، چه مقدار تقاضا در بازار وجود دارد، چه میزان باید در بازار تولید شود و اینکه تولید کدام کالا در بازار بهتر است که اینها اشتباهاتی است که دولتها مرتکب میشوند و باعث خواهند شد آن سیگنالدهی قیمتی مورد اشاره، از بین برود. با این اقدام دیگر عملاً مردم دنبال این نمیروند که بخواهند در یک حوزهای سرمایه گذاری کنند. مثلاً در ایام عید که همه میدانیم تقاضا رو به فزونی است، اگر مردم بدانند که دولت نمیخواهد کاری کند و افزایش تقاضا رخ خواهد داد، طبیعتاً عرضه کنندگان به دنبال افزایش عرضه میروند و تولید یا میزان واردات خود را افزایش میدهند تا از این سودی که قرار است ناشی از افزایش تقاضاها به وجود آید بهرهمند شوند. در واقع خود فعالان اقتصادی میتوانند بازار را تنظیم کنند اما وقتی دولت در بازار دخالت میکند، دیگر آن فعال اقتصادی میداند که کاری نمیتواند انجام دهد و برایش نمیصرفد که بخواهد سرمایه گذاری کند. با این اتفاق انگیزه سرمایه گذاری افراد نیز از بین میرود. از این رو این سیگنال هم برای آینده کاری فعالان اقتصادی وجود دارد که وارد بازار نشوند. اشکال دیگر این قضیه این است که این روند به یکسری رانتها تبدیل میشود و این وضعیت به نفع عدهای خاص تمام میشود.
- آیا مداخله بهینهای وجود دارد؟
در شماره 213 تجارت فردا اشاره شده که در برخی از کشورها به دو شکل دادن یارانه به تولیدکنندگان و دادن کوپن به مصرف کنندگان در بازار مداخله میکنند. در ایران هم به اشکالی مانند قیمت گذاری دستوریی و حضور تغزیرات در بازار این دخالت صورت میگیرد اما آیا مداخله بهینهای در بازار از سوی دولتها وجود دارد؟
اصولاً زمانی به دولتها میگویند مداخله کنید که دیگر بازار با یک شکستی مواجه شده و شرایط شکست بازار پیش آمده باشد. یعنی بازار در شرایطی است که به خروجی بهینه منتهی نمیشود. حال باید دید این میزان غیربهینگی چطور است، میزان government failure (شکست دولت) بزرگتر است یا میزان market failure (شکست بازار)؟ یعنی گاهی اوقات ممکن است غیربهینگی بازار هنوز بهینهتر از ورود دولت به بازار باشد. وقتی ما شکست بازار را مشاهده میکنیم اصلاً به این معنا نیست که بلافاصله اعلام کنیم حتماً حتماً دولت باید در بازار حضور پیدا کند. اما حال فرض کنیم که دولت بخواهد ورود کند باید به نکتهای توجه کرد. شکست بازار در جایی رخ میدهد که public good (کالای عمومی) عرضه میشود و یک اثر خارجی وجود دارد که Social return (بازده اجتماعی) با private returns (بازده خصوصی) برابر و در یک راستا نیست و آن وقت به دولت میگویند که دخالت کند. این وضعیت هم فقط در کالاهایی اتفاق میافتد که مردم انگیزه ندارند سراغ تولید آنها بروند. مانند ایجاد امنیت، ارائه آموزشهای پایه و قانونگذاری که مردم نمیتوانند به سمت تأمین آنها بروند. در این نوع کالاها و خدمات، دولت باید مداخله کند وگرنه اینکه اگر قرار باشد سیب زمینی با پرتقال یا میز تولید شود نیازی به ورود دولت نیست و ورود دولت تنها آسیب ایجاد میکند. تنها یکی از آن مواردی که کالایی عمومی است و دخالت دولت را میطلبد مساله از بین بردن فقر است. فقر یک public good است که چون آثار اجتماعی دارد، لزوماً بخشی خصوصی درونزا آن را حل نمیکند و دولت تا حدی میتواند در آن ورود کند. آن وقت برای حل این مساله هم یارانه به مصرف کننده به معنای یارانه به فقر است نه اینکه یارانه به همه افراد داده شود. تنها قشر فقرا و ناتوانها هستند که به لحاظ درآمدی باید حمایت یارانهای قرار بگیرند. دولت در قالب کوپنهای خرید اقلام ضروری یا به صورت وجه نقد حاصل اخذ مالیات از اقشار ثروتمند میتواند از افراد مورد اشاره حمایت کند. این حمایت به آن دلیل است که اگر دولت این کار را انجام ندهد، آنوقت فقر حاصل اثار اجتماعی شدیدی را در پی دارد. وگرنه نه دادن یارانه به تولید کننده روشی درست است و نه اشکال دیگر دخالت. چون به هر حال حتی اگر قرار بر دادن یارانه به تولید باشد آن وقت دولت این پیام را میدهد که میخواهد تنها از یکسری بخشهای تولیدی حمایت کند و از سوی دیگر برای تأمین این یارانههای تولید باید از یکسری افراد مالیات دریافت کند. آن وقت سؤال این است که چرا دولت باید از یک بخش جامعه مالیات بگیرد که به یک بخش از تولید یارانه بدهد؟ چرا تولید یک کالا بهتر از یک کالای دیگر از سوی دولت تشخیص داده میشود؟ چرا خود بازار نمیتواند سیگنال بدهد که تولید محصولی تقاضای بیشتری دارد؟ طبیعتاً مردم بهتر میتوانند تشخیص دهند که بازار به چه اقلامی نیاز دارد.
- مداخله دولت در کشورهای توسعه نیافته
در همه کشورها موضوع مداخله دولت در بازار وجود داشته است اما آرام آرام با تغییر رشد علم اقتصاد و توسعه یافتن آن موضوع در سطح کشور این مساله حل شد. بالا رفتن دانش اقتصادی مردم و مسئولان کشورهای توسعه یافته خیلی کمک کرده که هم مسئولان تصمیمگیر در این راستا تصمیم گیری کنند و هم مردم مطالبهگر این کشورها رفتار مناسب با این وضعیت از خود بروز دهند. اگر مردم همیشه به دنبال این باشند که دولت به آنها کمک کند و همه انتظار حمایت دولتها را داشته باشند ولی ندانند که دولت برای تأمین این نیازها باید از منابعی پول را تهیه کند آن وقت شاهد تبعاتی خواهند بود که به آنها اشاره کردم. اما اگر این دانش مدنظر شکل بگیرد، آن وقت دولتی بگوید که میخواهد یارانهای به مردم بدهد یا در قیمتها دخالت کنم، این مردم هستند که در مقابل دولت میایستند. اما در کشورهایی که دانش اقتصاد، عمومی نشده باشد و مردم احساس کنند که حمایتهای دولت اقدام مناسبی است، آن وقت دولت میتواند رفتارهای عوامفریبانه کند. در کشورهای توسعه یافته هم که مردم این کشورها از ابعاد مختلف توسعه را پشت سر گذاشتهاند و دانش اقتصاد در این کشورها عمومی شده است، مردم و مسئولان آرام آرام به این بلوغ رسیدهاند که دولت نباید رفتار مداخله گرایانه در بازار داشته باشد. از این رو در کشورهای اروپایی که حتی دولتهای رفاه هم هستند ما کمتر شاهد این نوع رفتارها هستیم. البيته در این کشورها همچنین رفتارهایی وجود داشته اما با تغییراتی که به وجود آمده و به سطح بلوغی از دانش اقتصادی که مردمان این کشورها رسیدهاند، این مساله حل شده است.
- مطالبه دخالت از دولت در ایران
با وجود تجربه کشورهای توسعه یافته در حوزه دخالت در بازار، اما در کشور ما این باور در مردم ایران وجود دارد که دولت باید بازار را کنترل کند. اگر دولت اعلام کند که بازار را کنترل نمیکند ممکن است مقابل ساختمانهای دولت و مجلس گروهی از مردم تجمع کنند. با این حال باید توجه کرد که هر کدام از کشورهای توسعه یافته در برهههایی از تاریخ یکسری سیاستمداران و تصمیمگیران اقتصادیای داشتهاند که شجاعانه به سمت خداحافظى با مداخله رفتهاند. یعنی اين اقدام، کار سادهای نبوده و دولتها بالاخره در مقاطعی از فعالیت خود ریسکهایی کردند و شجاعتهایی به خرج دادند. حتی برخی دولتها پایگاه اجتماعی خود را از دست دادند اما حاضر شدند سیاستهای مدنظر را اعمال کنند تا به نتیجه پایان دخالت دولت در بازار برسند.
اما چرا در این مقطع زمانی (اسفند ماه) قرار است کنترل بازار تشدید شود؟ در این مورد میتوان اشاره کرد که این نوع رفتارهای مداخله گرایانه به ایام شب عید امسال چندان متفاوت از این وضعیت در سالهای گذشته نیست و معمولاً در این ایام کنترل بازار تشدید میشود. متاسفانه این نوع رفتارهای دولت در این مقاطع از سال طبیعی به نظر میرسد و اختیار اقتصاد ایران در دستان سیاستمداران است. دولتها، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، ممکن است تصمیمهای متفاوتی بگیرند یا در تصمیمهای خود اولویتهایی را قائل شوند. به دلیل اینکه بعضی از مواقع به دلایل شرایط کشور ممکن است برخی از افشار آسیب جدی ببینند. که آن وقت امکان دارد پایگاه اجتماعی حامی آن دولت سرکار آسیب ببیند، دولتها معمولاً اقدامات مشابهی را انجام میدهند اما در این نوع رفتارهای دولت باید به پایگاه اجتماعی حامی هر دولتی دهم توجه شود. بالاخره حامیان دولت فعلی اگر ملاحظه کنند که دولت فعلی برخلافت شعارهای آزادی گرایانه خود مانند دولتهای گذشته رفتار میکند، ممکن است در حمایت مجدد از این دولت با تردیدهایی مواجه شوند. ضمن اینکه ممکن است این نوع رفتار دولت به بخشهای دیگر غیر از اقتصاد نیز سیگنال دهد که امکان مداخله در بخشهای مختلف از سوی دولت وجود دارد.
- نهادهای ناظر
در هر بازاری، یک طراحی زمین بازی انجام میشود، بعد قانونگذاری صورت میگیرد و بعد بازیگران اقتصادی برای بازی کردن به بازار ورود میکنند و در این وسط ناظری باید وجود داشته باشد که مردم بدانند این ناظر اجازه نمیدهد کسی خلاف قانون بازار و رقابت سالم عمل کند. در کشور ما هم نهادهایی مانند شورای رقابت عملاً وظیفه دارند بر بازار نظارت کنند تا کسی بازار و قواعد آن را به هم نزند یا اینکه انحصاری به وجود نیاورد. در واقع این نهادها کمک میکنند که یک انحصار غیرطبیعی در بازار شکل نگیرد و قوه قضائیه هم باید مراقب باشد که قراردادهای بین فعالان اقتصادی خلاف قواعد بازار نباشد و افراد بدانند که اگر خلاف این قواعد در قراردادهای خود عمل کنند با سرعت و با مجازات بالا مواجه خواهند شد. مثلاً بانکها باید مطمئن باشند اگر پولی به فردی پرداخت میکنند حتماً برخواهد گشت؛ این اطمینان رفتار بانکها و فعالان اقتصادی را میتواند تنظیم کند.
در مجموع باید اشاره کرد دخالتهای دولتها چه از طریق سرکوب قیمتها و چه از طریق تصدی گریه در بازار انجام شود، بزرگترین خیانتی که به اقتصاد، مردم و آحاد جامعه میکنند این است که انگیزههای فعالیتهای تولیدی را در اقتصاد از بین میبرند و از این طریق ما شاهد تولید کم، بهرهوری پایین و ایجاد حلقه فقر و عدم توسعه یافتگی خواهیم بود. ضمن اینکه این رفتار به بیعدالتی در جامعه هم دامن زند، در صورتی که دولتها فکر میکنند این پدیده میتواند عدالت اجتماعی را کاهش میدهد؛ هم نابرابریها را بیشتر میکند، هم کارایی و بهرهوری را کاهش میدهد و هم سطح رفاه جامعه را تنزل میدهد.
منبع : مجله تجارت فردا
دیدگاه تان را بنویسید