ارسال به دیگران پرینت

گفت‌وگو با منصوره اتحادیه، پژوهشگر تاریخ درباره ویژگی‌های تاریخی همه‌گیری بیماری‌ها

سرعت خبررسانی بیماری‌های امروزی را ترسناک کرده است

در عصر ناصری، مردم گمان می‌کردند وبا از یک حشره در هوا منتشر می‌شود

سرعت خبررسانی بیماری‌های امروزی را ترسناک کرده است

[سوگل دانائی]  «تصدقت شوم، چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند، عشق. عرصه قیامت در این دوماهه در طهران برپا بود، از وحشت ناخوشی وبا، چنان ولوله و غوغا بود که اغلب مردم، از وانفسا گذشته، خود را فراموش بلکه از شدت دهشت و وحشت، دست از خود شسته بی‌هوش بودند.» این یکی از اسناد نوشته شده برای میرزا فرمانفرما حاکم کرمانشاه در سال‌های ۱۳۲۲ است.

نوشته‌ای که نگارنده آن مشخص نیست اما سعی دارد تا اندکی از وضع شهر طهران را پس از شیوع وبا توصیف کند.

وبا، طاعون، آبله و آنفلوآنزای اسپانیایی جزو بیماری‌های مسری دوران قاجار و پهلوی بودند که شیوع آنها در ایران قدیم، مصائب زیادی برای مردم و حکومت پدید آورد.

به گواه اسناد منتشرشده در کتاب «وبای عالمگیر»، تنها وبا در ایران هفت‌بار ظهور کرد، اولین اپیدمی آن در ۱۲۲۵ قمری از بوشهر به کازرون، آباده، شیراز، اصفهان  شروع شد و به مرکز ایران سرایت کرد و درنهایت به کرانه خزر رسید.

در ‌سال ۱۲۸۶، وبا مجدداً از مکه توسط حجاج و زوار هندی به عراق رفت و بعد به ایران رسید. در ‌سال ۱۳۰۰ قمری اما شدت شیوع وبا بیش از اپیدمی‌های قبل بود و کشته‌های فراوان داشت. اما در همین آمدوشدهای بیماری، سرانجام هفتمین اپیدمی آن در سال‌های ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲ رخ داد که گفته می‌شود در تهران آن زمان حدود ۳۰‌هزار نفر کشته برجای گذاشت.

شیوع بیماری‌ها اما در هر دوره فارغ از کشته‌‌ها، احتمالا تغییراتی در رفتار و کردار آدمیان هم ایجاد می‌کرده. شیوع بیماری‌ها در هر دوره، بازار خرافات را داغ می‌کرد، عصیان مردم را در پی داشت و گاهی هم سبب خیر و نذر و نیاز مردم می‌شد. این روزها که سروکله کرونا در جهان پیدا شده است، بسیاری به این نتیجه رسیدند که احتمالا شباهت‌هایی میان این بیماری‌ و دیگر بیماری‌ها مسری در تاریخ وجود دارد.

برای صحت این ادعاها و بررسی اثر آنچه بیماری‌های همه‌گیر در تاریخ به جا گذاشته، با منصوره اتحادیه، مورخ و استاد تاریخ دانشگاه تهران به گفت‌وگو نشستیم.

او در خلال این گفت‌وگو از کتاب وبای عالمگیر که به تازگی منتشر کرده است، مصادیقی ‌آورد و یادآور شد که رفتارهای امروز ما در مقابله با کرونا، با رفتارهای پیشینیان‌مان شباهت‌هایی دارد.

خانم اتحادیه! به‌عنوان پرسش اول اگر بخواهید جریان همه‌گیری بیماری کرونا را با موارد مشابه تاریخی مقایسه کنید، چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی عیان می‌شود؛ اصلا آیا شباهت معناداری وجود دارد؟
بله، قطعا مشابهت‌های رفتاری هست. اما باید درنظر گرفت اطلاعاتی که امروز وجود دارد، در آن زمان نبوده یعنی واگیر، ویروس، میکروب در زمان قدیم شناخته‌شده نبود و شاید علت رفتارهای‌ مردم آن دوره برای همین بوده. به‌طور مثال مردم در آن زمان متوجه بودند که اگر کسی آبله دارد و فرد دیگری به او نزدیک شود و از او پرستاری کند، ممکن است آبله بگیرد ولی اینکه چگونه سرایت می‌کند، خیلی مشخص نبود و کسی هم خیلی اطلاعات علمی نداشت. در اینکه امراضی همه‌گیر بوده و می‌آمده، مثلا چیزی مثل طاعون شناخته‌شده است، اما بیماری‌هایی هم بودند که گاهی شیوع پیدا می‌کردند یا گاهی از خارج به داخل ایران سرایت می‌کردند، یا حتی خیلی وقت‌ها بیماری‌ها با زوار می‌آمدند. من در کتاب وبای عالمگیر به‌طور مشخص نوشتم که این بیماری با زوار از عراق می‌آید، آثاری هم وجود دارد که بیماری‌هایی هم از هند وارد شده‌اند اما بیماری وبا همیشه به‌طور بومی در ایران بوده است. اما رفتار مردم در هنگام شیوع وبا شباهت‌هایی با امروز دارد. آن زمان بعضی از مردم درگیر خرافات می‌شدند و بعضی هم فرار می‌کردند. البته الان اگر بیماری کرونا و پیامدهایش به نظر ما خیلی فجیع می‌آید، به خاطر این است که ما از آثار آن اطلاع داریم، در قدیم کسی مطلع نبود شاید تمام اعضای یک دِه می‌مُردند اما کسی خبردار نمی‌شد، یا تا خبر آن می‌رسید، ٦ماه گذشته بود. ما الان در آنِ واحد خبردار می‌شویم و این مسأله مقداری بیماری را ترسناک‌تر می‌کند. یک مورد که خیلی شبیه است به فضای امروز، آنفلوآنزای بعد از جنگ جهانی اول است که خیلی سریع وارد همه جای دنیا شد و یک‌پنجم جمعیت دنیا بر اثر آن فوت کرد؛ یعنی هرچه که سرعت سفر و رفت‌وآمد سریع‌تر می‌شود، این‌جور امراض هم سریع‌تر سرایت می‌کنند.
به نظر می‌آید همچنان که این روزها شایعات درباره بیماری درست می‌شود یا عده‌ای به فکر درمان‌های خودسر می‌افتند و درگیر شایعات می‌شوند، آن روزها هم‌چنین مواردی مشاهده می‌شده.
بله، خرافات هم در داستان خیلی نقش داشته، آثار آن هم وجود دارد. به‌طور مثال اطلاعاتی که در کتاب‌های پزشکی قدیم نوشته شده است، نصف آن خرافات و نصف دیگرش باورهای نادرستی است که نسل اندر نسل جمع می‌شده است. یک روزنامه علمیه در دوره ناصرالدین‌شاه در ایران چاپ می‌شد که اعتضادالسلطنه، رئیس دارالفنون مسئول چاپ آن بود و تقریبا ٣٠ شماره به زبان فرانسه و عربی و فارسی چاپ کرد که خیلی روزنامه جالبی بود. در آن روزنامه مقداری راجع به علم اروپا صحبت می‌کند، مثلا کشف یک سیاره جدید یا اختراع میکروسکوپ. در مورد وبا هم صحبت می‌کند. مثلا می‌گوید، فرنگی‌ها گفته‌اند یک حیوان خیلی ریزی است که این مرض را انتشار می‌دهد و همیشه در هوا هست. در مورد معالجه آن توضیح داده بود؛ این مقداری خرافات و مقداری بی‌علمی است. در دوران شیوع وبا در دارالفنون اطبای فرنگی هم تدریس می‌کردند و عده‌ای تحصیلکرده از خارج به ایران آمده بودند. وقتی وبا می‌آمد، با تلگراف به تهران مخابره می‌کردند و از تهران طبیب می‌فرستادند؛ اما همان‌طور که الان هم کلی شایعه است که مثلا این را بخورید و این را نخورید، آن‌‌موقع این شایعه‌ها بیشتر بود.
در کتاب شما درخاطرات یکی از افراد نزدیک به دربار آمده است که از اطبا می‌پرسد که کجا برود تا وبا به او سرایت نکند، این یعنی آن دوره خیلی‌ها قرنطینه را جدی نمی‌گرفتند.
 بله دقیقا، آن زمان هم قرنطینه بود، اما قرنطینه دو موقعیت دارد؛ یکی اینکه مریض را از آدم‌های سالم جدا کنید و دیگری آدم‌های سالم را هم از رفت‌وآمد منع کنید، در موقعیت دوم قرنطینه می‌توانیم بگوییم که درست اجرا نمی‌شد. مثلا مردم پول می‌دادند و از مرز می‌گذشتند. به‌طور مثال گزارشی است که شخصی با چندین نفر می‌آید و به شهر کنگاور که می‌رسند، با زور وارد شهر می‌شوند و اینگونه وبا وارد شهر کنگاور می‌شود. الان هم دولت خیلی اصرار دارد که مردم در خانه بمانند و خود را قرنطینه کنند اما باز هم مردم توجه نمی‌کنند، این توجه‌نکردن ریشه‌دار است، یک ناباوری یا عصیانی است که در میان ما ایرانیان وجود دارد و باعث می‌شود دولت را جدی نگیریم و خودمان را از دیگران جدا ببینیم.
به نظر شما علت شیوع بیماری‌ها و اینکه مردم خیلی نمی‌توانستند در خانه بمانند، چه بود، یعنی در تجربه‌های تاریخی مسأله فقدان اقتدار دولت مطرح بوده است یا اساسا مردم برای دولت مشروعیت قایل نبودند؟
اولا که دولت قدرت این را نداشت که مردم را وادار کند در خانه بمانند، بعد هم اصلا این اعتقاد و باور وجود نداشت که در خانه ماندن می‌تواند کمک حال باشد، برای همین در خاطرات نمونه‌هایی موجود است که وقتی وبا آمد، مردم فرار کردند، مثلا به دهات می‌رفتند و فکر می‌کردند آنجا ایمن هستند، اما با خود این بیماری را می‌بردند. یا مثلا مردم به شست‌وشوی میت اصرار داشتند و متوجه نبودند با انجام دادن این کار ممکن است بیماری سرایت کند. به همه اینهایی که گفتم مقداری خرافات و ترس مردم را هم اضافه کنید. از طرف دیگر بهداشت آن‌طور که امروز رعایت می‌شود، نبوده است، آب روان در جوب، حوض و آب‌انبار بوده است و آن آب راکد و کثیف ممکن بود هزاران مرض با خود داشته باشد، یا مثلا تمام توالت‌ها سر باز بودند و آب نداشتند، حشرات در توالت‌ها فراوان بودند و آب حمام‌ها نیز آلوده و بهداشت ضعیف بود. در بهداشت ما حتی امروز هم به درجه عالی نرسیده‌ایم، اما با آب لوله‌کشی و تعلیمی که داده می‌شود، وضع خیلی تفاوت کرده است.
بیماری‌هایی هم بوده‌اند که توانسته باشند سیر تاریخ را عوض‌کنند؛ مثلا همین وبا چه تأثیری در سبک زندگی مردم ایجاد کرد؟
وبا مرضی بومی بود، یعنی گاهی در نقطه‌ای شیوع پیدا می‌کرد و پخش می‌شد و یواش‌یواش هم خوب می‌شد. این بیماری‌ها پیک‌دارند، گاهی به یک حداکثری می‌رسند و عده‌ای مصونیت پیدا می‌کنند و تعدادی هم فوت می‌کنند و بعد از شدت آن کم‌می‌شود. در گذشته این بیماری‌ها و نحوه عملکردشان  چون یادداشت نمی‌شد، شناخته شده نبود، ولی می‌توانست سیر تاریخ را عوض کند، زیرا ممکن بود یک نژاد را از بین ببرد. به‌طور مثال وقتی اروپایی‌ها به تسخیر قاره آمریکا رفتند، مثلا در مکزیک در آمریکای‌جنوبی خیلی از مرض‌ها بومی نبود و اروپایی‌ها با خود بردند و این مرض آنجا کشتار عجیبی کرد. بنابراین مردم بومی چون از نظر سلاح هم ضعیف‌تر بودند، از بین رفتند و نتوانستند طاقت بیاورند. مثلا بومی‌های مکزیک و درواقع سرخپوستان از بین رفتند و تک‌وتوک باقی ماندند که امروزه عده آنها بیشتر شده است، ولی دیگر آن جمعیت خود را به دست نیاوردند، یعنی یک تمدن از بین رفت. این را در آمریکا می‌شود دنبال کرد، چون کشیش‌ها با سلاح مذهب و اسب به بومی‌ها حمله می‌کردند، این مرض را هم با خود می‌بردند و بومی‌های سرخپوست آمریکا را از بین بردند.
فارغ از مرگ‌ومیرها می‌خواهم بدانم آیا به‌طور مشخص در تاریخ آمده است که مثلا رفتارهای یک گروه بعد از شیوع بیماری و کنترل آن تغییر کرده باشد؟
ببینید نمی‌توان دقیق گفت، چون اسناد و مدارک دقیقی وجود ندارد، اینکه مثلا آیا مردم مذهبی‌تر شده‌اند یا نه، من نمی‌توانم شخصا به این سوال جواب دهم، اما قطعا شیوع بیماری‌ها در ایمان مردم مقداری تأثیر می‌گذاشت. از طرف دیگر، اطلاع‌رسانی که مثل الان نبود و مردم هم به این صورت که خبر بخوانند  و خبردار شوند، باسواد نبودند که مثلا بدانند همزمان در ایران، اندونزی، مکزیک، لندن و.. یک بیماری همه‌گیر وجود دارد. بنابراین آن اطلاع‌رسانی از آن واقعه آن‌طور پخش نشده بود. من چیز زیادی در این مورد نمی‌دانم، شاید در خاطرات بعضی‌ها نوشته شده باشد، من دقت نکردم، چون ما تا الان با چنین مسأله‌ای روبه‌رو نشده بودیم که الان بخواهیم بدانیم گذشتگان چه کرده بودند و الان متوجه مهم‌بودن قضیه شده‌ایم.
امروز ما یک همبستگی یا حتی روحیه کمک به هم‌نوع و حمایت اجتماعی را در میان مردم مشاهده می‌کنیم، احتمالا این نوع رفتارمان هم از اجدادمان برآمده، در همان کتاب شما، شخصی به فرمانفرما نوشته که مثلا یک غلامش تمام اطرافیان خود را از دست داده است و باید برای او کاری کرد.
من تا به حال به دنبال این نبوده‌ام که الان بگویم مستندی از همبستگی یا کمک اجتماعی وجود دارد یا خیر. اما در تاریخ ما این نکته وجود دارد که مردم به کسانی که فرودست هستند، در زمان این بیماری‌ها رسیدگی و کمک می‌کنند. این همیاری همیشه در دین، سنت و اعتقادات ما بوده است. در خاطرات افراد هم آمده است بعضی‌ها دارو و بعضی‌ها آذوقه نذر می‌کنند و... نذرکردن چیز قشنگی است و در سنت ما هست، این همدلی و کمک به دیگری همیشه بوده است. الان چون زندگی سخت‌تر شده است و مردم دست‌تنگ هستند شاید کمرنگ شده باشد، اما این اعتقاد هنوز هم وجود دارد.
درباره اثر همه‌گیری بیماری‌ها بر رفتار مردم سخن گفتید، بخشی از این پیامدها هم متوجه شیوه حکومت‌داری حاکمان بوده است. این همه‌گیری چه اثری بر روش و منش حاکمان گذاشته بود؟
وقتی آنفلوآنزا در فارس آمد، قشقایی‌ها از انگلیس‌ها شکست‌خوردند، چون در بین قشقایی‌ها آنفلوآنزا خیلی کشتارکرد. چیز جدیدی که شنیده‌ام این است که وقتی جنگ بین آمریکای‌شمالی و جنوبی تمام شد، پتوی سربازهایی را که از آبله مرده بودند، به سرخپوستان فروختند و بین آنها پخش کردند و تمامی آنها هم از آبله مردند. چه‌بسا از قصد هم نبوده است، چون آنها در آن زمان از بیماری واگیر اصلا شناختی نداشتند.
خانم اتحادیه! به نظر شما کرونا چه تفاوت‌هایی می‌تواند در سیر تاریخ ایجاد کند؟
اتفاقا سوالی که این روزها به‌کرات می‌شنویم همین است، مثلا ما عادت داریم وقتی با هم حرف می‌زنیم، خیلی نزدیک هم بنشینیم و روبوسی کنیم یا به هم دست بدهیم و.. مطمئنا این بیماری مدت‌ها در روابط ما تأثیرگذار خواهد بود. شاید قوانین مقداری تغییر کند. نکته‌ای هم که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که وقتی در گذشته واکسن آنفلوآنزا کشف شد، خیلی‌ها تا مدت‌ها آن را نمی‌زدند و به آن عقیده نداشتند، آن خرافات هنوز هم وجود دارد یا این عقیده‌ها که این واکسن را فلان مملکت پیدا کرده است، پس ما نمی‌زنیم و... شاید نمونه‌هایی از این رفتارها  پس از کرونا مشاهده شود، اما فکر می‌کنم در تاریخ اصولا نباید پیش‌بینی کرد. کرونا یک بیماری همه‌گیر در دنیاست و ما غیر از آنفلوآنزا سابقه تاریخی نداریم که مرضی در مدت کوتاهی تمام دنیا را فرا بگیرد. جوان که بودم وقتی می‌خواستم به اروپا سفر کنم، کارت زرد داشتم که این کارت نشان می‌داد ما واکسن آبله زدیم و سلامت هستیم. شاید قوانینی بعد‌ها برای کرونا گذاشته شود که مثلا باید واکسن آن را برای ورود به فلان کشور بزنید.

منبع : شهروند
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه