ارسال به دیگران پرینت

نظم جهانی با قرنطینه تازه‌ای مواجه می‌شود

احسان انصاری: بحران کرونا خیلی زود سراسر کره زمین را در نوردید و همه مردم جهان را خانه‌نشین کرد. کمتر کسی فکر می‌کرد در بحبوبه جنگ قدرت سیاستمداران و فراز و نشیب‌های عرصه سیاسی به یکباره یک ویروس کوچک که با چشم غیرمسلح غیرقابل مشاهده است معادلات جهانی را تغییر بدهد و جهان را با دو بخش قبل و پس از کرونا تقسیم کند. این در حالی است که در شرایط کنونی بسیاری از متفکران جهانی به تحلیل دوران پساکرونا و تغییر معادلات جهانی پرداخته‌اند. براساس نظرسنجی که از دوازده متفکر جهانی در دانشگاه‌های معتبر جهان صورت گرفته مهم‌ترین پیامدهای دوران پساکرونا تقویت ناسیونالیسم در بین کشورهای جهان، اخلال در روند جهانی شدن، ضعف و امکان واگرایی عمیق تر در اتحادیه اروپا، تخاصم شدیدتر دو قدرت آمریکا و چین، ضعف تولید جهانی و خدشه به هژمونی آمریکا از مهم‌ترین پیامدهای بحران کرونا در جهان خواهد بود. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع، «آرمان ملی» با فریدون مجلسی تحلیلگر روابط بین‌الملل گفت‌وگو کرده است. مجلسی معتقد است: «برخی از رهبران سیاسی کشورها با علم به وجود چنین بیماری با پوزخند نسبت به این بیماری واکنش نشان می‌دادند. برخی نیز از اینکه رقیب سیاسی و اقتصادی آنها با این بیماری با چالش و بحران مواجه شده احساس شادمانی و خشنودی می‌کردند. این بدترین واکنشی است که یک کشور نسبت به بیماری و مرگ مردم کشور رقیب خود می‌توانست انجام دهد که متاسفانه برخی این واکنش را از خود بروز دادند. نکته دیگر احساس همبستگی جهانی نسبت به یک مصیبت عمومی است که می‌تواند تلنگری به برخی از سیاستمداران باشد که ملت‌های جهان باید نسبت به یک مصیبت جمعی یک واکنش دفاعی جمعی انجام بدهند.» در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

نظم جهانی با قرنطینه تازه‌ای مواجه می‌شود

مهم‌ترین پیامدهای جهانی بحران کرونا چه بود؟ آیا در دوران پساکرونایی معادلات جهانی با تغییرات محسوسی مواجه خواهد بود؟

مهم‌ترین پیامدهای جهانی بحران کرونا این بود که بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته که از نظر ثروت، صنعت و توسعه پیشرفت زیادی کرده بودند و با خوش باوری به آینده نگاه می‌کردند و خود را از بسیاری از آسیب‌ها مصون می‌دانستند با این بیماری متوجه شدند که در خوش باوری بسر می‌بردند و شرایط دیگر مانند گذشته نیست. در شرایط کنونی همه مردم جهان باید برای مصون ماندن از ویروس کرونا در خانه بمانند. مهم نیست که این خانه در کدام کشور جهان است و به همان شکل که مردم بنگلادش باید در خانه بمانند مردم سوئیس نیز در چنین وضعیتی قرار گرفته‌اند. به همین دلیل امروز ما با پدیده‌ای به نام «انسان قرنطینه‌ای» در سراسر کره زمین مواجه هستیم. نکته دیگر اینکه کشورهایی که تا دیروز گمان می‌کردند از نظر بهداشتی و علمی در مرحله قابل قبولی قرار دارند به یک باره با شیوع ویروس کرونا غافلگیر شدند. این وضعیت درباره ایران نیز وجود داشت و ایران نیز نسبت به این بیماری غافلگیر شد. در ابتدا انتقاداتی نسبت به برخی پنهان کاری‌ها نسبت به این بیماری در کشور صورت گرفت اما واقعیت این بود که سیستم بهداشت کشور نسبت به این بیماری شناخت کافی نداشت و به همین دلیل با دست زدن به بدن بیمار تلاش می‌کردند وی را مانند دیگر بیماری‌های ویروسی مداوا کنند. به همین دلیل خیلی زود بخش‌هایی از کادردرمانی کشور به این بیماری مبتلا شدند. این وضعیت تقریبا در اغلب کشورهای جهان وجود داشت. برخی از رهبران سیاسی کشورها با علم به وجود چنین بیماری با پوزخند نسبت به این بیماری واکنش نشان می‌دادند. برخی نیز از اینکه رقیب سیاسی و اقتصادی آنها با این بیماری با چالش و بحران مواجه شده احساس شادمانی و خشنودی می‌کردند. این بدترین واکنشی است که یک کشور نسبت به بیماری و مرگ مردم کشور رقیب خود می‌توانست انجام دهد که متاسفانه برخی این واکنش را از خود بروز دادند. نکته دیگر احساس همبستگی جهانی نسبت به یک مصیبت عمومی است که می‌تواند تلنگری به برخی از سیاستمداران باشد که ملت‌های جهان باید نسبت به یک مصیبت جمعی یک واکنش دفاعی جمعی انجام بدهند. مساله مهم درباره بحران کرونا این است که نباید به مردم تنها اخبار منفی و نگران‌کننده داد. این ویروس در بدن هشتاد‌درصد افرادی که به آن مبتلا می‌شود پس از مدتی از بین می‌رود. در نتیجه نباید ابتلا به بیماری کرونا را با مرگ برابر دانست.

برخی از متفکران یکی از پیامدهای دوران پساکرونا را تقویت ناسیونالیسم در بین کشورهای جهان ارزیابی می‌کنند. آیا بحران کرونا سبب تقویت ناسیونالیسم در بین کشورهای مختلف جهان خواهد شد؟

اگر ناسیونالیسم را به‌صورت منفی در نظر بگیریم ممکن است برخی از مردم جهان از اینکه مردم کشورهای دیگر که مبتلا به این بیماری هستند و قصد دارند به کشور آنها سفر کنند ناراحت و نگران باشند. این نگرانی طبیعی است و ممکن است در بین مردم هر کشوری به وجود بیاید. با این وجود بنده شرایطی را مشاهده نمی‌کنم که بحران کرونا از نظر سیاسی سبب تقویت ناسیونالیسم در کشورهای جهان شده باشد. مردم از نظر روانی نسبت به این بیماری واکنش‌های معناداری نشان داده‌اند. به‌عنوان مثال هنگامی که در قرنطینه بودند از پنجره‌های خانه‌های خود به‌صورت دسته جمعی آواز خوانده‌اند و با هم احساس هم دردی کرده‌اند. از سوی دیگر شوخی‌هایی نیز با این بیماری صورت گرفته مانند حرکات موزون کادردرمانی در بیمارستان‌ها که بیشتر ناشی از خستگی و فشار عصبی مداوای بیماران کرونایی بوده است. به هر حال این بیماری در ابتدا ناشناخته بود و در شرایط کنونی نیز به یک پدیده جهانی تبدیل شده و اغلب جوامع بشری با آن دست به گریبان هستند. با این وجود بنده شرایطی را مشاهده نمی‌کنم که بحران کرونا از نظر سیاسی ناسیونالیسم را در بین کشورهای جهان تقویت کرده باشد.

آیا کرونا در روند جهانی شدن اخلال ایجاد کرده است؟ آیا با بحران کرونا همچنان آمریکا می‌تواند خود را در محور روند جهانی شدن بداند؟

در مرحله نخست باید این مساله را مشخص کرد که روند جهانی شدن لزوما به معنای رهبری آمریکا بر آن نیست و کسانی که چنین برداشتی دارند صحیح نیست. با گسترش تکنولوژی‌های ارتباطی مردم جهان بیش از گذشته به همدیگر نزدیک شده‌اند و به همین دلیل رفتارها و دیدگاه‌های مردم جهان به‌دلیل مشارکت در روند جهانی شدن به هم نزدیک شده است. تا چند سال پیش کسی گمان نمی‌کرد گوشی تلفن همراه تا به این اندازه کارآیی داشته باشد که بتواند ارتباط انسان با دنیای پیرامون خود را تا این اندازه گسترش بدهد و سبب مراودات فرهنگی و اجتماعی در جهان شود. با پیشرفت تکنولوژی و علمی شدن رویکرد زندگی مردم جهان اقتضائات جدیدی به وجود آمده که جهانی شدن نامیده می‌شود. به‌عنوان مثال امروز در کشور ما نانواها از کسی پول نقدی دریافت نمی‌کنند و مشتریان باید با کارت بانکی خرید کنند. این در حالی است که در گذشته کسی فکر نمی‌کرد حتی برای خرید نان نیز باید از کارت بانکی استفاده کرد. بدون شک نوع خرید نان در ایران فرمی جهانی پیدا کرده است که نتیجه جهانی شدن و رشد علم و تکنولوژی بوده است. نکته مهم این است که نباید روند جهانی شدن را سیاسی کرد. برخی کشورها ممکن است خود را ناظم و رهبر جهان قلمداد کنند، اما با واقعیت‌های امروز همخوانی ندارد. جهان مدرن نیازی به ناظم ندارد. شاید آمریکا گمان کند که قدرت اول جهان است، اما چین به‌عنوان کشور قدرتمند از نظر علمی، صنعتی و اقتصادی خود را بروز و ظهور داده است و در برخی زمینه‌ها از آمریکا نیز عبور کرده است. این وضعیت درباره روسیه به‌عنوان کشوری که از نظر جغرافیایی بزرگترین کشور جهان به شمار می‌رود و منابع طبیعی عظیمی در اختیار دارد نیز صادق است. روسیه پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروری با آن حکومت کمونیستی دارای حکومتی معقول‌تر شد و در شرایط کنونی پتانسیل این را دارد که دوباره به یک ابرقدرت جهانی تبدیل شود. هند نیز در چنین مسیری قرار گرفته و روزبه‌روز در زمینه‌های مختلف پیشرفت می‌کند. در نتیجه در شرایطی که قدرت‌های جدید در عرصه بین‌المللی بروز و ظهور می‌کنند حالت تک فرماندهی جهانی توسط آمریکا از بین می‌رود. هنگامی که حالت تک فرماندهی آمریکا زیر سوال رفت کشورهای اروپایی که همواره با رویکرد‌های آمریکا در عرصه جهانی همراهی می‌کردند استقلال بیشتری پیدا می‌کنند و می‌توانند خود را در قالب اتحادیه بزرگ اروپا نشان دهند. در چنین شرایطی کشورهای خاورمیانه که از نظر ثروت طبیعی از جمله کشورهای ممتاز جهان به شمار می‌روند، باید به فکر اتحاد باشند و مانند اتحادیه اروپا به یک قطب بزرگ اقتصادی و تولیدی در جهان تبدیل شوند و با جنگ افروزی و پافشاری بر تخاصمات چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. به همین دلیل کشورهای خاورمیانه باید اختلافات خود را کنار بگذارند و تلاش کنند به‌صورت واحد در عرصه جهانی نقش‌آفرینی کنند.

با شیوع گسترده کرونا در کشورهای جهان فرضیه جنگ بیولوژیک روز‌به‌روز در تحلیل نظریه‌پردازان شکل پررنگ‌تری به خود گرفت. آیا جنگ بیولوژیک دلیل اصلی شیوع گسترده ویروس کرونا در جهان بود؟

نمی‌توان همه مسائل پیچیده را صرفا با تئوری توطئه تحلیل کرد. بسیاری از پدیده‌ها را باید بدون توجه به چنین نگرشی و براساس واقع‌بینی تحلیل و تفسیر کرد. این سخن بنده به این معنا نیست که در جهان توطئه وجود ندارد و بلکه معتقدم توطئه یک امر تاکتیکی است. توطئه زمانی مصداق پیدا می‌کند که یک کشور و یا گروهی در یک موقعیت خاص بخواهد یک اقدامی را برعلیه یک کشور و یا گروه دیگر انجام بدهد. برخی افراد گمان می‌کنند همه اتفاقات رخ داده در ماه‌های گذشته براساس یک توطئه از پیش تعیین شده است و برخی قدرت‌های جهانی برای قرن‌ها برنامه‌ریزی کرده‌اند که علیه ملت‌های دیگر جهان اقدامات خرابکارانه انجام دهند اما این نگاه چندان پایه و اساس همه‌جانبه‌ای ندارد. جنگ بیولوژیک نه تنها از نظر اخلاقی ضد بشری است، بلکه از نظر علمی نیز یک رویکرد غیرانسانی و مذموم است. جنگ بیولوژیک بیشتر مربوط به دوران عقب‌ماندگی بشر است که تا قبل از جنگ جهانی اول نیز به آن فکر می‌شد. به‌عنوان مثال در آمریکا یک استاد دانشگاه با رویکردی جنایتکارانه میکروب «سیاه زخم» را در پاکت‌های نامه قرار داد و برای برخی افراد فرستاد. بدون شک چنین اقداماتی مانند جنون و جنایت است. نکته دیگر اینکه جنگ بیولوژیک همواره حالتی بومرنگی داشته و این خطر برای کشوری که آغازکننده آن بوده وجود دارد که به خود آن کشور بازگردد. بنده چنین رویکردی را در جوامع توسعه یافته که از نظر علمی پیشرفت کرده‌اند کمتر مشاهده می‌کنم. کسانی به چنین شیوه‌ها و روش‌های متوسل می‌شوند که در موضع ضعف و زبونی قرار دارند و به همین دلیل تلاش می‌کنند با چنین رویکردهایی ضعف خود را جبران کنند. از سوی دیگر اتهام وارد کردن و تبلیغ علیه دیگران بیش از اینکه مبتنی بر واقعیت باشد مبتنی بر خصومت است. با در نظر گرفتن همه جوانب دشوار می‌توان گفت جنگ بیولوژیک علت همه‌گیری باشد.

هنگامی که بحران کرونا در اروپا شیوع پیدا کرد انتقادات زیادی نسبت به اتحادیه اروپا مطرح شد و حتی برخی از کاربران اینترنتی در کشورهایی مانند ایتالیا و اسپانیا که آسیب بیشتری دیده بودند به‌صورت نمادین پرچم اتحادیه اروپا را پایین کشیدند. آیا بحران کرونا ماهیت اتحادیه اروپا پس از خروج انگلیس از این اتحادیه را تهدید می‌کند؟

واقعیت این است که کشورهای اروپایی در مقابل کرونا غافلگیر شدند. بسیاری از رهبران سیاسی کشورهای اروپایی تا زمانی که خطر کرونا را به‌صورت جدی لمس نکردند این بحران را جدی نگرفتند و اقدامات سریع و پیشگیرانه انجام ندادند. در ابتدا کادر درمانی در بیمارستان‌های کشورهایی مانند ایتالیا با مبتلایان به کرونا مانند بیماران عفونی دیگر رفتار می‌کردند. با این وجود با مرگ ناگهانی تعداد زیادی از مردم ایتالیا یک احساس تنهایی به مردم این کشور دست داد و به همین دلیل برخی به‌صورت نمادین پرچم اتحادیه اروپا را پایین کشیدند. در شرایط کنونی که مردم ایتالیا مشاهده می‌کنند دیگر کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و اسپانیا نیز به این وضعیت دچار هستند تا حدود زیادی این حالت تنهایی از بین رفته است. این در حالی است که کمک‌های بشردوستانه نیز به این کشورها صورت گرفته و روز به روز وحدت مردم اروپا برای مقابله با این ویروس افزایش پیدا می‌کند. در نتیجه چنین اقداماتی به‌صورت گذرا است و نمی‌تواند در آینده اتحادیه اروپا خدشه ایجاد کند. به هر حال ایتالیا به همراه فرانسه و آلمان از جمله بنیانگذران اولیه اتحادیه اروپا هستند و به همین دلیل شکل‌گیری رویکرد جدایی‌طلبانه در این کشور بسیار بعید به‌نظر می‌رسد. نکته دیگر اینکه این بیماری بیشتر در مناطق ثروتمند ایتالیا مانند لمباردی و میلان شیوع پیدا کرده است. مردم ایتالیا شاید در ابتدای شیوع این ویروس در کشورشان در وضعیت مناسب روحی و روانی قرار نداشتند، اما به مرور زمان و با مشاهده وضعیت دیگر کشورهای اروپایی از حالت انزوا و احساس تنهایی خارج شدند و در شرایط کنونی خود را با دیگر مردم کشورهای اروپا همدرد می‌بینند.

منبع : آرمان ملی
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه