ارسال به دیگران پرینت

ملانصرالدین|حکایت

ملانصرالدین و حکایت خنده دار ده راس خر!

ملا نصرالدین در ایران بیش از هر جای دیگر به عنوان شخصیتی بذله گو اما نمادین محبوبیت دارد.

ملانصرالدین و حکایت خنده دار ده راس خر!

ملا نصرالدین در ایران بیش از هر جای دیگر به عنوان شخصیتی بذله گو اما نمادین محبوبیت دارد.

ملانصرالدین ده راس خر داشت که آنها را بسیار عزیز می‌داشت روزی سوار بر یکی از آنها شد تا همه را برای چرا و خوردن علفهای تازه به دشت ببرد .وقتی که بر روی خر نشست شروع کرد به شمردن خرها یک دو سه ....نه.نه خر را شمرد خری را که خودش روی آن نشسته بود به حساب نمی آورد دوباره شمرد .بازهم یک خر کم بود.از خر پیاده شد و روی سنگی بلند ایستاد و شمرد. خرها ده راس بودند

باز هم سوار خر شد تا راه بیفتد . ولی پیش خود گفت:شاید اشتباه کرده باشم .دوباره شمرد.اینبار نه خر بودند .با تعجب گفت:عجیب است وقتی سوار می شوم نه خر هستند و وقتی پیاده می شوم ده خر؟!بعدخنده ای زیرکانه کرد و از خر پیاده شد و گفت :اصلا پیاده میروم خرسواری به گم شدن یک خر نمی‌ارزد.!!!

 

حکایت ملانصرالدین / ده راس خر

 

 

همچنین بخوانید:

حکایات

ملانصرالدین و حکایت خنده‌دار دو بزش!

دربارهٔ وی داستان‌های لطیفه‌آمیز فراوانی نقل می‌شود. این که وی شخصی واقعی بوده یا افسانه‌ای روشن نیست. برخی منابع او را واقعی دانسته و هم روزگار با تیمور لنگ (درگذشته ۸۰۷ ق) یا حاجی بکتاش (درگذشته ۷۳۸ ق) دانسته‌اند.

ملانصرالدین و حکایت خنده‌دار دو بزش!
 

میگن ملانصرالدین دو بز داشت که مثل جان شیرین از آن بزها مراقبت میکرد ، روزی یکی از بزها وقتی طناب گردنش را شُل دید فرصت را غنیمت شمرد و پا به فرار گذاشت و ملا هرچه گشت بز را پیدا نکرد . به خانه برگشت و بز دوم را که به تیرک طویله بسته شده بود و در عالم خودش داشت علف میخورد به باد کتک گرفتملانصرالدین و حکایت خنده دار دو بزش!

همسایه‌ها با صدای فریادهای ملا و نالۀ بز به طویله آمدند و گفتند : آی چه میکنی ؟ حیوان زبان بسته را کُشتی ...ملانصرالدین گفت : بزم فرار کرده گفتند : این فرار نکرده بیچاره را چرا میزنی ؟ملانصرالدین گفت : شما نمی‌دانید ، اگر طنابش محکم نبود این نابکار از آن یکی هم تندتر می‌دوید!

 

 

همچنین بخوانید:

ملانصرالدین و زن زشتش

حکایت خنده دار ملانصرالدین و زن زشتش!

 

ملانصرالدین را در افغانستان، ایران و جمهوری آذربایجان، ملا نصرالدین، در ترکیه نصرتین هوجا (خواجه نصرالدین) و در عربستان جُحا (خواجه) می‌نامند.

 
حکایت خنده دار ملانصرالدین و زن زشتش!
 

ملانصرالدین زنی بسیار زشت رو نصیبش شد، شبی زن با ناز و غمزه فراوان از مرد پرسید که باید از که رو بپوشاند و نزد که رویش باز باشد ؟

 

حکایت خنده دار / ملانصرالدین و همسر زشتش

 

ملا گفت : از من بپوشان بقیه را مختاری.

 

 
 
منبع : دلگرم
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    • اااااا ارسالی در

      دم ساقیش گرم

    • ایرانی ارسالی در

      میشه بگی این داستانو کی گفته ؟چون ملا تنها بوده

      • منصور ارسالی در

        مولا مرده نمیدونم چند سال میشه اینها را کی تعریف کرده منم باور ندارم

      • سعید ارسالی در

        قدیما واسه مردم این شهر و اون شهر کسی جوک نمی ساخت با حکایت های ملا می خندیدند به هیچ کسی هم بر نمی خورد

    • لاچین ارسالی در

      انتظارداشتم ملا را هم از وزیران کوروش واز بنیان گذاران تخت جمشید و شهر سوخته وتاریخ پنج میلیون ساله خاخا منشان معرفی می کردید

    • ناشناس ارسالی در

      این جک هابرای خیلی قدیم مناسب بوده الان یه بچه ۵ساله ملاوخرش رااسگل میکنه.

    • ناشناس ارسالی در

      عالی بود

    • ورشکسته بورس ارسالی در

      به افرادی مثل ملا نصرالدین و بهلول داننده و امثال اینها در این زمان خیلی نیاز داریم و جای خالیشان کاملا احساس میشود خداوند متعال همه آنها را بیامرزد حکایتهای آنها هم شوخ طبعی داشت و هم پندآموز بود روح و روانشان شاد انشاءالله

    • علیرضا ارسالی در

      اگه ملانصر الدین آمریکایی بود الان چندین فیلم هالیوودی ازش ساخته بودن ، ولی توی مملکت ما از این اسطوره ها کم نداشتیه ایم ولی در حد جک مانده اند ... این عقب ماندگی مارو میرسونه..!

    • سلطان ارسالی در

      متاسفم براتون که تا زمانی که بزرگان و فیلسوفان و دانشمندانی چون عبید زاکانی داریم ، افسانه های دلقکانی چون ملانصرالدین و بهلول رو تعریف میکنید

    • ناشناس ارسالی در

      ملا نصردین شاگرد امام جعفر صادق بود وبسیار دانا او تمام فرمایشاتش را باتنز بیان نمود تا درهمی ادوار باقی بمانند ودروغ گو هم نبود

      • اسد ارسالی در

        داداش اشتب زدی اون بهلول بود ملا نصرالدین کلا دویست الا سیصد سال پیش بوده،

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه