۵۵آنلاین :
خیلی از ما سعی میکنیم تا شبها در آپارتمان، راهپله، حیاط، کوچه و حتی خیابان صدای کمتری تولید کنیم تا مزاحم خواب و استراحت شهروندان نشویم.
حتی اگر عادت داریم در طول روز دستمان روی بوق اتومبیل باشد، اما شبها با چراغ زدن یا نور بالا دیگران را از حضور خودمان مطلع میکنیم.
در این میان تنها گروه اندکی از مردم هستند که به دلیل فشار عقدهها و کمبودهای زندگی خود، شبها بوق میزنند، صدای موزیک را زیاد میکنند یا پشت موتورسیکلت جیغ و فریاد راه میاندازند تا آرامش را دیگران را بگیرند و دلشان خنک شود.
بسیاری از ما شهروندان، به سکوت شب احترام میگذاریم و دلمان نمیخواهد کسی را اذیت کنیم.
اما چرا آلودگی صوتی در بسیاری از کشورهای دیگر بسیار کمتر از ایران است؟
به این علت که در آنجا مردم هنگام روز هم به آرامش دیگران احترام میگذارند، همانقدر که ایرانیان در طول شب مراقب رفتار خود هستند.
ما در طول روز به بهانههای مختلفی فریاد میکشیم.
وقتی دوستمان را در آن طرف خیابان میبینیم، دستفروش یا دادزن فروشگاه و رستوران هستیم یا به دنبال مسافر میگردیم، خیلی راحت عربده میکشیم و صداهای عجیب و غریب تولید میکنیم.
در جامعه ما برای کسی اهمیتی ندارد که مجریان ساختوساز میتوانند چند واکیتاکی به کارگران ساختمانی بدهند تا پس از آن شبانهروز در حال فریاد زدن سر یکدیگر نباشند و همسایهها را عصبی و کلافه نکنند و خواب و آرامش را از آنها نگیرند.
حتی به کارگران شهرداری آموزش ندادهاند که نیمهشب هنگام جمعآوری زبالهها و تخلیه سطلهای مکانیزه، داد و بیداد نکنند و مردمی که در خواب هستند را نترسانند.
در چند نقطه از دنیا، مسافرکشهای شخصی یا رانندگان تاکسی کنار خیابان میایستند و نام مقصد را در گوش عابران فریاد میزنند؟
خیلی از ما به کودکان و نوجوانان یاد ندادهایم که وقتی از مدرسه خارج میشوند، کوچه را روی سرشان نگذارند و جیغ و فریاد نکنند.
رانندههای سرویس مدارس نمیدانند که نباید اجازه دهند دانشآموزان در طول مسیر سر خود را از پنجره مینیبوس بیرون ببرند و جیغ بکشند.
اگر ما یاد بگیریم که در طول روز هم به آرامش شهر احترام بگذاریم، آلودگی صوتی کمتری ایجاد میشود. اما این اتفاق اکنون بسیار دور از ذهن است.
شهرهای بزرگ، پر از مردمی است که اعصاب یکدیگر را ندارند و به هم متلک قومیتی یا جنسی میپرانند و یا به دنبال هر رخداد کوچکی دعوا و کتککاری میکنند.
در این شرایط، کسی به هیچ چیز شهر احترام نمیگذارد.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که وقتی کسی چه ایرانی باشد یا ثخارجی، اگر موضوعی بر خلاف میلمان بیان کند، پیج اینستاگرام و فیسبوک او را پیدا میکنیم و تا جایی که میتوانیم برایش فحش مینویسیم و اهمیتی ندارد که چه چهرهای که از خودمان به دیگران نشان میدهیم.
به دلیل عملکرد اشتباه سازمان تاکسیرانی، اکنون تهران در محاصره مسافرکشهایی است که از شهرهای دیگر به آنجا میآیند و بعضی از آنها حتی محلی برای اقامت ندارند و شبها داخل اتومبیل میخوابند و مدفوع و ادرار خود را نیز میان شمشادهای کنار پیادهرو تخلیه میکنند.
آنها روز و شب، سخت با رانندگان تاکسی در رقابتی نابرابر هستند تا مسافرها را از آنها بربایند و در برخی مسیرها و مناطق مافیا تشکیل دادهاند.
مسافرکشهای شخصی تابع هیچ قانون و مقررات و منش و اصولی نیستند و از هیچ کسی حساب نمیبرند.
پس چطور میتوان انتظار داشت که شورای شهر فریاد زدن رانندگان تاکسی را ممنوع کند و به آنها بگوید که از این به بعد نام مقصد را روی یک تابلو بنویسند و روی سقف تاکسی بگذارند تا مسافرها نیز بهتر و به روش منطقی راهنمایی شوند!؟
ما هنوز آلودگی بصری را به رسمیت نشناختهایم، برای همین هر کسی با هر شدت نور که دلش بخواهد، تابلو تجاری میسازد و در پیادهرو نصب میکند و لیزر سبز و فلاشر دیسکو داخل چشم عابران و رانندگان میتاباند و به مبتلایان صرع تشنج میدهد.
کسی نمیداند چه زمانی مردم و شورای شهر و شهرداری به این موضوعات توجه خواهند کرد، زیرا همیشه پول برای همه ما مهمتر از هر چیزی است.
بررسی عملکرد شهرداری تهران در سالهای اخیر، گویای این حقیقت است که صاحبان صنایع و تجارت در اولویت پروژهها و طرحها بودند و آسایش کسانی که اتومبیل شخصی دارند، همواره مهمتر از شهروندان منتظر اتوبوس و تاکسی و مترو بوده.
امروز اگر کسی روی صندلی چرخدار بنشیند، نمیتواند مانند مردم عادی به کار و زندگی خود برسد، زیرا شهرداران نمیدانند که همه نمیتوانند از روی جوی آب و جدول سیمانی و حصارهای آهنی که به علت بیسوادی مدیران در مسیر عبور شهروندان قرار گرفته، بپرند.
اما چه زمانی به خودمان میآییم و بالاخره به سمت احترام و آرامش و آسایش پیش میرویم؟
فرورتیش رضوانیه
دیدگاه تان را بنویسید