ارسال به دیگران پرینت

روحاني بايد در پيشگاه تاريخ پاسخ‌گو باشد

بررسي عملکرد دولت روحاني در گفت‌وگو با حسين مرعشي

روحاني بايد در پيشگاه تاريخ پاسخ‌گو باشد

۵۵آنلاین : مهرشاد ايماني

حسن روحاني پس از دولتي روي کار آمد که تقريبا تمام مناسبات سياسي و اقتصادي را در هم شکست و ويرانه‌اي به نام دولت را از خود به‌جاي گذاشت. محمود احمدي‌نژاد نه‌تنها در سياست داخلي منشأ بي‌تدبيري‌هاي گسترده بود، بلکه با سخنان غيرمنطقي و خارج از عرف سياسي، عرصه بين‌المللي را نيز بر مردم ايران تنگ کرد تا غربي‌ها بتوانند با اعتمادبه‌نفس بالا قطع‌نامه‌هاي بسياري را در شوراي امنيت سازمان ملل متحد عليه ايران تصويب کنند. تمام اينها ثمره دولتي بود که در ابتدا ادعاي حمايت از محرومان را داشت! بنابراين همه مي‌دانيم که دولت روحاني براي بازسازي تمام اين مشکلات، مسيري بسيار دشوار را در پيش داشت، اما پس از گذشت قريب به شش سال از رياست‌جمهوري حسن روحاني، او نتوانست به شعارهاي حداقلي خود که پيش از انتخابات سال 92 و همچنين سال 96 مي‌داد، جامه عمل بپوشاند. گرچه او و تيم سياست خارجي‌اش توانستند به يک توفيق مهم به نام برجام دست يابند، اما با روي‌کارآمدن نيروهاي افراطي در آمريکا آن دستاورد نيز دچار تزلزل شد. حسين مرعشي، فعال سياسي اصلاح‌طلب، باور دارد که اگر دولت روحاني پس از به‌نتيجه‌رسيدن برجام تدابير ويژه‌اي براي پیشگیری از خروج آمريکا از اين سند بين‌المللي مي‌انديشيد، چنين هزينه سنگيني بر ايران تحميل نمي‌شد. او معتقد است دولت روحاني علاوه‌بر آنکه در عرصه سياست داخلي چندان موفق نبود، پس از برجام در حوزه ديپلماسي نيز منفعل عمل کرد. با چنين گزاره‌اي معلوم نيست چرا دولت حسن روحاني از مقطعي به‌بعد نه‌تنها شعارهاي انتخاباتي‌اش را از ياد برد، بلکه از ميراث گران‌بهايي به نام برجام نيز حفاظت نکرد و مسئوليت تمام بحران‌هاي فعلي را بر دوش تحريم‌هاي يک‌جانبه آمريکا گذاشت. براي بررسي بيشتر عملکرد دولت يازدهم و دوازدهم ساعتي را با حسين مرعشي به گفت‌وگو نشستيم که مشروح آن را در ادامه مي‌خوانيد.

‌قريب به شش سال از انتخابات سال 92 مي‌گذرد و حسن روحاني نه‌تنها بخش مهمي از وعده‌هاي خود را عملياتي نکرده، بلکه با تغيير دولت آمريکا دستاوردهاي سياست‌ خارجي اين دولت نيز متزلزل شده است. قبول داريم که احمدي‌نژاد و دولت او چنان هزينه‌هاي سنگيني بر پيکره ايران وارد کردند که جبران آن بسيار سخت است، اما دست‌کم انتظار اين بود که در اين سال‌ها بخش مهمي از آن نابساماني‌ها جبران شود. به نظر شما دولت حسن روحاني تا چه ميزان توانست به خواسته‎هاي مردم و نيز شعارهاي انتخاباتي خود جامه عمل بپوشاند؟ دولت آقاي روحاني توأمان توفيق‌ها و ناکامي‌هاي مهمي داشته است و بايد به تمام آنها به طور جامع نگاه کنيم. مهم‌ترين اقدام دولت نخست او به‌سرانجام‌رساندن مذاکرات هسته‌اي و دستيابي به سند معتبري به نام برجام بود که اين موفقيت مرهون سه عامل بوده است؛ نخست، اراده و تصميم رئيس‌جمهور؛ به معناي آنکه آقاي روحاني نشان داد عزم راسخي براي به‌نتيجه‌رسيدن مذاکرات داشت و براي تحقق آن از هيچ کوششي مضايقه نکرد و توانست علاوه‌بر آنکه به برجام دست يابد، ايران را از ذيل فصل هفتم منشور ملل متحد بيرون بياورد. دومين علت، استفاده کامل از ظرفيت ديپلماسي بود؛ به‌نحوي‌که افرادي شايسته را براي پيشبرد مذاکرات گمارد و سومين دليل توفيق مذاکرات هسته‌اي، حمايت رهبري بود. اين شيوه؛ يعني ترکيب سه علت فوق، آن‌قدر کاربردي بود که به نظر من مي‌توانست الگويي براي تمام مسائل کشور باشد. آقاي روحاني مي‌توانست مهم‌ترين معضلات کشور را شناسايي کند و با اراده‌اي سرشار، تيمي شايسته را براي حل آنها تعيين کند و در کنار حمايت‌هاي مقام رهبري به رفعشان بپردازد و بي‌ترديد در تمام مسائل، اعم از اقتصاد، فرهنگ، جامعه و... اين شيوه پاسخ‌گو بود. من نيز نمي‌دانم چرا رئيس‌جمهور از چنين تجربه‌اي در امور ديگر استفاده نکرد و واقعا افسوس مي‌خورم. علاوه‌براين آقاي روحاني در بعضي از حوزه‌ها هيچ تصميمي نگرفت و اساسا به موضوع ورود نکرد. در بعضي از زمينه‌ها نيز نيروي‌هاي کارشناسي گماشته نشدند و در موضوعات ديگر، دولت حمايت رهبري را از دست داد. رئيس‌جمهور با مشکلات ديگري نيز مواجه شد. او نتوانست نه با اصولگرايان و نه با اصلاح‌طلبان که حاميان اصلي‌اش بودند، به شيوه‌اي تعاملي دست يابد و دولت روحاني در يک خلأ کامل به‌سر برد. نيروهاي کارشناسي معمولا يا در ميان اصولگرايان يا در ميان اصلاح‌طلبان يا در بين اعضاي سپاه حضور دارند. وقتي يک دولت نداند که مي‌خواهد به کدام سمت برود، به دولت در خلأ تبديل مي‌شود. اگر آقاي روحاني با جسارت کامل از اصلاح‌طلبان براي حمايت‌هاي انتخابي تشکر مي‌کرد و مي‌گفت که من يک اصولگرا هستم و تمايل به کابينه‌اي اصولگرا دارم، حتما يک دولت منسجم اصولگرا با بهره‌گيري از تمام ظرفيت‌هاي آن جناح را تشکيل مي‌داد يا برعکس اگر به اصولگرايان مي‌گفت که فعلا با اصلاح‌طلبان در ائتلاف به‌سر مي‌برم و کابينه‌ام را از ميان اصلاح‌طلبان انتخاب مي‌کنم، شرايط بسيار بهتر از وضعيت فعلي مي‌شد يا حتي اگر مي‌گفت که من فراجناحي‌ام و مي‌خواهم از نيروهاي ارزنده نظامی و غیرنظامی استفاده کنم نيز وضعيت مطلوب‌تري را نسبت به شرايط خلأ کنوني در پيش‌رو داشتيم. ضعف ديگر دولت آقاي روحاني تضعيف وزرا بود. براي تبيين اين ضعف بايد يک مثال تاريخي بزنم. در دولت آقاي مهندس موسوي نخست‌وزير، رئيس دولت محسوب مي‌شد، اما پس از تعيين وزرا و اخذ رأي اعتماد از مجلس، اختيار عزل آنها را نداشت و وزرا مي‌توانستند از اجراي دستوارت نخست‌وزير امتناع کنند، به اين دليل آقاي موسوي سعي کرد که به معاونان خود در ستاد نخست‌وزيري اختيارات بالايي بدهد و در مقام عمل يک موازي‌کاري با وزرا ايجاد کرد. به‌هرحال اين شيوه‌اي بود که در آن زمان اجرا شد. مرحوم آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در دو دولتش به‌دليل آنکه اختيار عزل داشت - که البته هيچ‌وقت از اين اختيار استفاده نکرد- استقلال کاملي به وزرا داد تا بتوانند با آرامش فعاليت کنند و به جرئت مي‌گويم آقاي هاشمي هيچ‌وقت در کار وزرا دخالت نکرد. در دولت‌هاي آقاي خاتمي نيز کم‌وبيش همين سياست در پيش گرفته شد. يکي از جلوه‌هاي بسيار بد دولت احمدي‌نژاد اين بود که او از اساس افرادي را به‌عنوان وزير انتخاب مي‌کرد که بتواند هر دستوري که مي‌خواهد به آنها بدهد و ايشان نيز مهره‌هاي گوش‌به‌فرمان باشند. در آن زمان کابينه، کشور را اداره نمي‌کرد، بلکه يک باند چندنفره متشکل از افرادي مانند مشايي، بقايي، ثمره‌هاشمي و... تصميم‌گيرندگان دولت بودند. در آن دوران عموم تصميم‌ها غيرکارشناسي بود و تمام کارمندان وزراتخانه‌ها از وزير تا کارمندان ميان‌رتبه موظف بودند اوامر نهاد رياست‌جمهوري را اجرا کنند. انتظار مي‌رفت آقاي روحاني تجربه آقايان هاشمي و خاتمي را اجرا کند، اما متأسفانه تجربه دوره احمدي‌نژاد را برگزيد و وزرا در دو دولت اخير استقلال عمل ندارند و شخصيت ايشان آن‌چنان که در قانون اساسي آمده است، محترم شمرده نمي‌شود. البته هنوز زمان باقي مانده و بهتر است آقاي روحاني تجديدنظري اساسي در اين موضوع بکند. آقاي روحاني با بدشانسي‌هاي مهمي نيز در سطح بين‌المللي و منطقه‌اي رو‌به‌رو شد. پس از به‌نتيجه‌رسيدن برجام يک دولت افراطي و نژادپرست در آمريکا روي کار آمد که معضلات بسياري براي ايران و ديگر کشورهاي جهان به وجود آورد و مهم‌ترين دستاورد دولت ايران يعني برجام را زير سؤال برد. از سوي ديگر عربستان نيز وارد فاز جديدي از شرارت در منطقه شد. عربستان با وجود تمام مشکلاتي که در نظام سلطنتي‌اش دارد اما در گذشته ميزاني از عقلانيت را رعايت مي‌کرد و با عناصر باتجربه‌اي که در اين کشور وجود داشت، اوضاع کنترل مي‌شد. در دولت دوم آقاي روحاني، عربستان دچار يک جوان‌گرايي ناپخته و توأم با شرارت‌بارترين سياست‌ها شد؛ به‌نحوي‌که سياست‌هاي نادرست اين کشور در عراق و سوريه و دخالت‌هاي مستقيمش در يمن گوياي رويکرد جنايت‌گونه بن‌سلمان در سطح منطقه‌اي است. رقابت‌هاي اين‌چنيني در سطح منطقه‌اي از بدشانسي‌هاي دولت فعلي است. يکي ديگر از مسائلي که تمام دولت‌ها و مجالس با آن درگير بودند، تخريب‌هاي رقيب است. معمولا شخصيت‌ها و نهادهاي مختلف سعي مي‌کنند به جامعه اين پيام را القا کنند که انتخابتان اشتباه بوده است و دولت به‌طور مطلق نمي‌تواند برنامه‌هايش را پيش ببرد. دولت‌ها در مقابل چنين هجمه‌هايي بايد حمايت قدرت اصلي نظام را که در مقام رهبري تبلور دارد، به دست بياورند که متأسفانه نه در بحران 88 و نه در دولت آقاي روحاني اين اتفاق نيفتاد و رقيب توانست از اين ضعف به نفع خود بهره‌برداري کند و اميال خود را پيش ببرد. براي من عجيب است که چرا ما با دست خودمان از جايگاه رهبري در قانون اساسي و توجه ايشان غافل شديم. البته اين به معناي آن نيست که هجمه‌هاي غيرمنطقي رقيب، قابل پذيرش است. مخالفان افراطي دولت بهتر است بدانند که اگر حامي ايران، نظام جمهوري اسلامي و ولايت فقيه هستند بايد ريشه‌هاي خودخواهي را در خود بخشکانند و در رفتارشان منافع ملي را لحاظ کنند. ‌بي‌ترديد برجام يک دستاورد بسيار مهم است و هرکس که قدري با مسائل سياسي و حقوقي آشنا باشد، اهميت آن را انکار نمي‌کند. همان‌طور‌که شما نيز گفتيد دونالد ترامپ با اقدامات افراطي خود باعث متزلزل‌شدن اجراي اين سند مهم شد. علاوه بر تمام اين مسائل يکي ديگر از موانع دولت، تحريم‌هاي يک‌جانبه اخير آمريکاست؛ از سوي ديگر کارشکني‌هاي بعضي از نيروهاي داخلي باعث ضعف دولت شده است. با دانستن تمام اينها اما به نظر مي‌رسد دولت نيز به‌طور اغراق‌آميزي مسئوليت تمام مشکلات فعلي کشور را تحريم‌هاي آمريکا مي‌داند. با يک بررسي اجمالي سياسي و اقتصادي مي‌توان دريافت که اين حجم از مشکلات معيشتي فقط به‌واسطه تحريم‌ها نبوده است. آيا دولت در بروز بحران‌هاي اخير ايران به‌طور نسبي مقصر است؟ بله، همين‌طور است. رويکرد ترامپ به ميزان درخور توجهي در ايجاد مشکلات فعلي مؤثر بوده، اما آقاي روحاني نيز از دو جهت مسئوليت دارد؛ يکم اينکه دولت ايران بايد پيش‌بيني روي‌کارآمدن ترامپ را مي‌کرد و براي شرايط پس از رياست‌جمهوري او تدابير ويژه‌اي مي‌انديشيد. ديپلماسي ايران بايد پيش از خروج آمريکا از برجام کارهايي را انجام مي‌داد که آمريکا را محدود کند. به نظر مي‌رسد در آن مقطع دولت اعتماد مقامات عالی را از دست داده بود و بسيار منفعل عمل کرد. آقاي روحاني با آن عزمي که در روزهاي نخست مذاکرات هسته‌اي داشت، از برجام پشتيباني نکرد و روزي بايد در پيشگاه تاريخ پاسخ بدهد که چه مشکلاتي در آن ايام وجود داشت. دوم آنکه رقيب گرچه هميشه به‌دنبال بهانه‌جويي است، اما دولت بايد مي‌توانست پس از قريب به شش سال آنها را قانع کند که مخالفت همه‌جانبه با دولت به مصلحت کشور نيست، آقاي روحاني بايد يک عزم ملي ايجاد مي‌کرد که متأسفانه نکرد. بعد از گذشت اين سال‌ها هنوز اولويت مخالفان، پايين‌کشيدن روحاني است و او نتوانست اين گفتمان را جا بيندازد که در مقابل آمريکا بايد متحد باشيم. از سوي ديگر به ياد داريم که در زمان قطع‌نامه‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد، ايران با چين فعاليت‌هاي گسترده‌اي داشت. اکنون چه اتفاقي افتاده که با تحريم‌هاي يک‌جانبه آمريکا چين هم روابط خوبي با ما ندارد؟ چند ماه است که ايران در چين سفير ندارد و اين به معناي مشکلاتي ميان ايران و چين است. چيني‌ها رنجش‌هايي از ما دارند و دولت بايد اين رنجش‌ها را رفع کند. چين پيش از خروج آمريکا از برجام به ايران پيشنهاد داد که يک قرارداد 25ساله همکاري با يکديگر امضا کنيم. چرا آن قرارداد بسته نشد؟ ما با روسيه متحديم و روابط استراتژيک خوبي داريم؛ چرا از ظرفيت‌هاي روسيه به طور کامل استفاده نمي‌کنيم؟ شنيدم که چيني‌ها و روس‌ها گلايه‌مند بودند که ايران پس از برجام آنها را رها کرد. چرا بايد رها مي‌کرديم؟ من منکر مشکلات خارجي و فشارهاي داخلي نيستم اما با درنظرداشتن تمام اين شرايط اگر تدبير در کار بود، وضعيت فعلي به وجود نمي‌آمد. ‌شما گفتيد يکي از مسائلي که از دوره احمدي‌نژاد باقي ماند، دخالت دولت در کار وزراست. در دولت نهم و دهم قبح فساد اقتصادي نيز شکسته شد که متأسفانه آن روحيه نيز در دولت فعلي جاري است. سخن اين نيست که دولت حسن روحاني تعمدا راه فساد اقتصادي را باز مي‌کند بلکه موضوع ناظر بر نبود نظارت دقيق دولت بر شريان‌هاي اقتصادي و مديران است که باعث فساد مي‌شود. اين موضوع را قبول داريد؟ فساد نه جناح مي‌شناسد، نه دولت و نه مجلس. آقاي روحاني در مبارزه با فساد کوتاهي کرد اما يکي از مهم‌ترين علت‌هاي رشد فساد اقتصادي، نبود شخصيت‌هاي باتجربه و مصمم در نهادهاي تصميم‌گيرنده به‌خصوص مجلس است. وقتي آقاي خاتمي در دوره مجلس ششم لوايح دوقلو را به مجلس ارسال کرد، گروهي متشکل از من و آقايان سليماني و محتشمي‌پور با نفراتي از شوراي نگهبان شامل آقايان مؤمن، عليزاده و عزيزي درباره نظارت استصوابي مذاکره کرديم. من به آقاي مؤمن گفتم که سختگيري‌هاي شوراي نگهبان و اِعمال بدون ضابطه و سليقه‌اي در تأييد صلاحيت‌هاي نامزدهاي انتخابات شايد از ديد شما يک ضرورت سياسي باشد اما کفايت سياسي نظام را کاهش مي‌دهد. همان اتفاق نيز رخ داد و اکنون با نمايندگاني مواجهيم که فقط براي يک دوره آمده‌اند تا مسائل شخصي خود را حل کنند و بروند. دخالت‌هايي که مجلس در کار شرکت‌ها و بنگاه‌هاي اقتصادي مي‌کند و فشارهايي که برخي از نمايندگان با ابزار استيضاح بر وزرا وارد مي‌کنند، قابل انکار نيست. براي حل مسئله مفاسد اقتصادي عزم و اراده مشترک سه‌ قوه لازم است و در کنار دولت دو قوه ديگر نيز کوتاهي‌هايي در اين موضوع داشته‌اند. ‌دولت اصلاحات برآمده از يک پايگاه اجتماعي قوي بود که همان پايگاه اجتماعي را براي روي‌کار‌آمدن حسن روحاني نيز هزينه کرد. آيا با مشکلات عديده‌اي که در دولت فعلي به وجود آمد، اين پايگاه مردمي قدري متزلزل نشد؟ آيا مي‌توان اميد داشت که جبهه اصلاحات باز هم بتواند مردم را پاي صندوق‌هاي انتخابات بياورد؟ آقاي روحاني هم در کاهش پايگاه اجتماعي اصلاحات و هم در کاهش محبوبيت خود تأثير داشت اما در کنار رويکرد دولت و اقداماتي که انجام داده، بايد به نقش رسانه‌هاي نوظهور اينترنتي مانند شبکه‌هاي مجازي توجه داشت. در تمام دنيا شرايطي ايجاد شده که تمام اخبار با جزئيات درست يا نادرست در اختيار مردم قرار مي‌گيرد. در کشوري مانند ايران تا چند وقت پيش تنها يک صداوسيماي دولتي و چند روزنامه وجود داشت که از اين روزنامه‌ها نيز تعداد محدودي سعي مي‌کردند اخبار واقعي را در اختيار مردم قرار دهند. با چنين وضعيتي، ناگهان رسانه‌هاي مجازي انقلابي بزرگ در زمينه گردش اطلاعات ايجاد کردند. چنين نظام اطلاعاتي‌اي در ايران و تمام دنيا اعتماد عمومي به سياست‌مداران را کاهش داد و پنبه مسئولان، احزاب و دولت‌ها را زد. گسترش فضاي اطلاعاتي آن‌قدر بالا رفت که حتي اسناد دهه60 هم در اختيار عموم مردم قرار گرفت. همه اينها به اين معني است که دولت علاوه بر کاستي‌هايش شرايط ويژه‌اي را تجربه کرد. با درنظرداشتن چنين شرايطي باز هم اصلاح‌طلبان بايد فعاليت کنند ولو آنکه در برهه‌اي شکست بخورند تا اعتماد کاهش‎يافته را جبران کنند. ‌آقاي روحاني در بعضي از وعده‌هاي خود نيز به طور کامل شکست خورد. براي مثال اگر نمي‌توانست مشکل حصر را حل کند، چرا اين شعار را مطرح کرد؟ رفع حصر در حوزه اختيارات رئيس‌جمهور نيست. حتي آقاي روحاني مدعي است که اصلا اين وعده را نداده است و مي‌گويد که گفته من با حصر مخالفم و نگفته حصر را رفع مي‌کنم. ‌اين ادعا بازي با کلمات نيست؟ به هرحال هرچه هست بپذيريم که حصر جزء حداقل‌هايي است كه مي‌شود از آقاي روحاني گذشت زيرا واقعا و در مقام عمل در اختيار او نيست. ‌به نظر شما آقاي روحاني براي ادامه حيات سياسي خود قدري در دولت دومش محافظه‌کار نشده است؟ تفاوتي با دوره قبلي‌اش نمي‌بينم. دولت آقاي روحاني پس از برجام به طور کلي روحيه نشاط روزهاي نخست را ندارد و من هم دليل اين موضوع را نمي‌دانم. بايد بحث‌هاي کارشناسي شود که چرا پس از برجام از تمام ظرفيت‌هاي ملي و ديپلماسي استفاده نشد؟ البته من باور دارم هنوز هم دير نشده و با عقلانيت و اتحاد همه‌جانبه مي‌توان از بحران‌ها عبور کرد. حقيقتا اينکه با تحريم‌هاي آمريکا زمين‌گير بشويم اصلا پسنديده نيست. بايد همه مردم، به‌خصوص نخبگان و سرمايه‌گذاران وارد عرصه شوند و در تمام زمينه‌ها فکري عاجل شود.

منبع : شرق
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه