۵۵آنلاین :
در خراسان شمالی و در نزدیکی مرزهای ایران و ترکمنستان روستایی است با مردمانی از جنس سادگی. همانجایی که بینظیرترین دست بافتههای ایران در آن تولید میشود، قالیچههای ابریشمی که از هر طرف بنگری نقشهای زیبایش با تو سخن میگوید. برای بافت این فرشها که طرحهای ذهنیشان مولود ذهن دختران و زنان با سلیقه و هنرمند منطقه است، طرح و نقشهای از پیش تعیین شده وجود ندارد. بافتههایی که در عین زیبایی و ارزش میتوانند زندگی مردم روستا را تغییر دهند و امروز اندر خم مشکلات فروش دست و پا میزنند.
پا که به خانه خشت و گلی شان میگذاریم، رنگ و روی پریده دیوارهایش توی ذوق میزند، خانهای که از پنجههای زنانش طلا میبارد. خانه شورآفرین و آوان گزل در روستای دویدوخ. بوی قالی و نخ ابریشم عطر همیشگی این خانه است که روزگاری نه چندان دور ۱۰ بچه قدو نیم قد از در و دیوارش بالا و پایین میرفتند. هفت دختر و سه پسر، نور خورشید که از پشت کوههای روستا شروع به تابیدن میکند صدای شانه و طنین زمزمههای زنانه پای دارهای قالی در این خانه می پیچد. آوان گزل و دخترانش از صبح زود تا زمانیکه شب سایهاش را بر سر روستا پهن کند کارشان گره زدن بر دارهای ابریشمی قالی است. همه روستا به اسم پنجه طلا او را میشناسند. زنی که از کودکی کنار دست آوان گزل(مادرش) به کار قالیبافی مشغول بوده و هست. هنری که او را به پنجه طلا معروف کرده سینه به سینه در روستای دویدوخ از مادران به دختران میرسد. رنگ و طرح فرش ابریشم تنها قصهای بوده که آوان از کودکی درِ گوش دخترانش زمزمه کرده است. این گزارش روایت داستان زنان پنجه طلایی است که در روستای دویدوخ زیباترین فرشهای ابریشمی و دورویه دنیا را میبافند.
روستایی در نقطه صفر مرزی
روستایی در نقطه صفر مرزی، آنجا که به راحتی میتوان خاک کشور ترکمنستان را لمس کرد، اسمش دویدوخ است. معیشت مردم روستا از راه کشاورزی و دامپروری میگذرد، اما درآمد اصلی مردمش پای دارهای قالی رقم میخورد که زنانشان از صبح تا شب پای آنها مینشینند. در این روستا هنوز نه از آسفالت خبری است نه از مغازههای رنگارنگ. سنگ و خاک تنها چیزی است که در معماری خانههای این روستا خودنمایی میکند. گرچه از پنجه زنانش طلا میبارد، اما رنگ و روی روستا حکایت از محرومیتهای ریز و درشت مردمش دارد. مردمی ساده اما سختکوش، ترکمنهایی که زندگیشان با فرشهای ابریشم دورویه گره خورده است، فرشهایی که اسم و آوازه این روستای دور افتاده را جهانی کردهاند. به اندازه تمام گرههای رنگارنگی که بر دارهای قالی خورده است کمبود در روستا وجود دارد، اما آنچه در نهایت زندگی ساده آنها را زیبا کرده رنگواره قالیهای ظریف و زیبایی است که یا بر دار آویزانند یا در گوشهای از خانه در انتظار فروش به دست همسرش شورآفرین هستند.
موزهای در دل روستا
درِ خانه آوان گزل را که باز میکنیم و از رنگ و روی ریخته شده دیوارها که بگذریم، زیبایی فرشهای لوله شده ابریشمی و دستگاه نخ ریسی در گوشهای از آن سیمای موزهای تاریخی را برایمان به تصویر میکشد. سیمایی که حکایت از نقش و جایگاه فرش و فرشبافی در این خانه دارد. آوان کار رنگرزی نخهای ابریشمی را هم خودش انجام میدهد، چه برای مردم روستا چه سفارشهای خارج از روستا. خلاصه آنکه برای لحظهای نخهای ابریشمی از دستان آوان جدا نمیشوند، نخهایی که یا با دستهایش آنها را به دور دستگاه کلاف پیچ میپیچاند یا با سرانگشتانش میشوند گرهای بر پیکر دارهای قالی. این خانه همیشه پر از میهمان است، میهمانانی که یا به قصد خرید قالی آمدهاند یا تحویل فرشهای بافته شده. خلاصه آنکه این زن 58 ساله دویدوخی خوب راهبری اشتغال زنان را در دست گرفته است.
زنان پنجه طلا
در روستای دویدوخ هیچ زن و دختری بیکار نیست. در هر خانه که وارد شوید دار قالی ابریشمی برپاست. خانههایی که نور زیادی ندارند، اما نگاه دخترانی مثل کلثوم، صفورا، بی بی مریم و طاووس از دارهای قالی در طول روز برداشته نمیشود. کلثوم سالهاست از مادر نقشهخوانی و بافت فرشهای ابریشمی را فرا گرفته. او که این روزها 20 ساله است، ۱۰ سالی میشود پای دار قالی مینشیند و از گره زدن نخ بر تن قالیهای ابریشمی زیبایی را میبافد وبه خبرنگار «آرمان» میگوید: اگر پای یک دارقالی 6 متری چهار نفری بنشینیم و صبح تا شب ببافیم قالی چهار ماهه آماده فروش میشود. گرچه در گذشته قالیهایی که او و خواهرانش میبافتند بازار خوبی در داخل وخارج داشتند، اما این روزها گرههایی که آنها بر پیکر دار میزنند همراه با آرزوهایی است که در سایه بازار راکد فرش مدفون میشوند. صفورا هم که 19 سال دارد، از کودکی پای دار قالی نشسته و از آوان گزل بافت این فرشها را فرا گرفته است. وی به خبرنگار «آرمان» میگوید: دختران روستا همه بدون استثنا در بافت قالی ابریشمی دستی بر آتش دارند؛ گرچه فهمیدن لهجه ترکمنی و زیبایش کمی برای ما سخت است و او را وادار میکند شمرده شمرده برایمان از ظرافت و زیبایی کارش بگوید: در گذشته تامین مواد اولیه برای بافت فرشها داخل روستا انجام میشد از پیله ابریشمیاش گرفته تا رنگرزی نخها، البته امروز هم زنانی مثل آوان در روستا هستند که خودشان همه مواد اولیه را تامین میکنند. آنها که مواد اولیه را خودشان تامین میکنند تولید فرش برایشان مقرون به صرفهتر است. حرفهای صفورا را طاووس با این جمله که «هنر زنان روستای دویدوخ را جایی ندارد» برایمان تکمیل میکند.
سوزن دوزی هنر دیگر زنان روستا
طاووس آفرین میگوید: تنها قالیبافی دورویه ابریشم هنر زنان این روستا نیست، دختران این روستا تمام نیاز خود در بخش لباس هم به دست هنرمند خودشان تامین میکنند. گواه حرفهایش هم لباسهای سوزن دوزی شدهای است که بر تن همه زنان روستا خوش رقصی میکند. او ادامه میدهد: از دوخت لباس تا تزیین آنها با هنر سوزن دوزی، همه کار دست زنان و دختران روستاست، هنری که همیشه مورد استقبال گردشگران خارجی به این روستا بوده است. به باور او ترکمن را همه با لباسهای خاصش میشناسند، مردمی که کلاههای پشمی شاخصه مردانش است و پیراهنهای ساده سوزن دوزی شده ویژگی زنانش.
ساده زیستی پنجه طلاها
گرچه از سرانگشتان دستانشان طلا میبارد، اما سادگی زندگیهایشان حکایت از خلق و خوی ترکمنی آنها دارد. مردان و زنانی که بافتههای ابریشمی را به خانه شهرها میفرستند، اما زیراندازهای معمولی و پارچهای زینت بخش خانههای خودشان است. احمد بهرامی از مردم شناسان خطه خراسان شمالی به خبرنگار «آرمان» میگوید: ساده زیستی در سایه وحدت گرایی شاخصه اصلی زندگی مردم ترکمن است؛ مردمی که همدلی در میانشان اصل زندگی آنهاست و دلهای گرهخوردهشان جزو لاینفک زندگیهایشان. مصداق این حرف را میتوان در رابطه مردم روستای دویدوخ دید. مردمی که دیوارهای خانه شان آنقدر کوتاه است که چاق سلامتی صبحگاهی را با هم از روی همین دیوارها انجام میدهند و اکثر داد و ستدشان را روی همین بامهای باریک و کوتاه مرز همسایگیشان.
طلایی که خریداری ندارد
همه قصه قالیهای ابریشمی دو رویه در روستای دویدوخ زمانی کام پنجه طلاهای بافنده آنها را تلخ میکند که بازار روی خوشی به خرید بافتههایشان نشان نمیدهد. کمترین قیمت فرشهای بافته شده در این روستا دو میلیون تومان است و با ارزش ترینشان 40 میلیون تومانی برای خریدارانش آب میخورد، اما بازار راکد فرش در بازارهای داخلی و غریب بودن این هنر در بازارهای جهانی باعث شده تا بافتههای پنجه طلاها در بازار خریداران چندانی نداشته باشد.
پرورش اسب در کنار تولید قالی
نام ترکمن به همان اندازه که با قالیهای ابریشمیاش گره خورده با اسبهای زیبایش هم شهره عام و خاص است. اسبهایی که دست پرورده مردم همین روستا هستند. از قالی و قالی بافی زنان این روستا که بگذریم پرورش اسب در این منطقه از دیرباز رواج داشته بهطوری که این منطقه را مهد پرورش اسب اصیل ترکمن میدانند. البته پرورش اسب تنها مختص این روستا نیست و در حوزه جرگلان بیشتر شهرت دارد. وجود بیش از هزار اسب اصیل ترکمن در این خطه بیانگر این مهم است.
حرفهایی که شنیده نمیشود
در پایان ذکر این نکته الزامی است، بازار فرش راکد شده و بافندگان آن امروز دیگر انگیزهای برای بافت ندارند. صد نفری از بافندگان روستا طی سالهای گذشته دست از کار کشیدهاند، اما هنوز تعدادی از بافندگان صبورانه مشغول بافت فرشها هستند. بافندگانی که مواد اولیه را از مشهد تهیه کرده و با رنگهای طبیعی برگرفته از پوست انار، گردو، حنا و زرشک رنگ میکنند. ظرفیت تنها شاخصه این فرشهای تولیدی است و اگر فکری به حال بافندگانش و احیای بازار بافتههایشان نشود خیلی دور نیست روزی که باید برای این هنر مرثیه بسراییم. با اینکه زبدهترین بافندگان فرشهای ابریشمی دورو در این منطقه حضور دارند و طرحهای اصیل این منطقه همواره دلیل اصلی اقبال بافتههای تولید شده توسط بافندگان بوده موضوعی که حالا با ورود طرحهای غیر اصیلی که به خواست بازرگانان مشهدی سفارش داده میشود ماهیت و اصالت این فرشها را تحت تاثیر قرار داده و اگر کارشناسان برای حل این مشکل دست به کار نشوند آیندهای جز نابودی فرش اصیل ترکمن در انتظار این هنر بومی منطقه نیست. طرحهای صرفا تجاری نه تنها راه نجات فرش اصیل ترکمن نیست که باعث میشود، بازار واقعی این فرش نیز در بازارهای خارجی دستخوش تغییر شود. اصلیترین نقشهای که در فرش دو روی تمام ابریشم دویدوخ زده میشود، طرح انسی است که نمادی از آلاچیق و چهارفصل است. نقشهایی که در این نوع فرش بهکارگرفته میشود، نماد است بیشتر اشکال به صورت هندسی شکسته هستند.
منبع : ارمان
دیدگاه تان را بنویسید