۵۵آنلاین :
وضعيت اصلاحطلبان را در شرايط حاضر در جامعه چگونه ميبينيد و چه موانع و مشکلاتي براي اين جريان در راستاي انتخابات متصوريد؟
موانع و مشکلات در انتخابات پيش رو به دو دسته تقسيم ميشوند، يکسري موانع و مشکلات در حوزه نحوه مشارکت اصلاحطلبان در دو ساحت گزينششدن و گزينشگري تقريبا مستمر و دائمي است که از ديرباز مشکل و معضل اصلاحطلبان بوده است. يعني موضوع بررسي صلاحيتها و گستره کانديداهاي مورد نظر اصلاحطلبان در انتخابات. اين بحثي است که به شيوه برگزاري انتخابات باز ميگردد که اصلاحطلبان همواره درباره آن سخن گفتهاند. بحث دوم اين است که با توجه به فضاي موجود حجم و گستردگي مشکلات بهوجود آمده در عرصههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي آيا اصلاحطلبان ميتوانند دوباره نيروهاي خود را در انتخابات بسيج و جامعه را براي شرکت در انتخابات و راي دادن به گزينههاي اصلاحطلب قانع کنند يا نه؟ اين دو مشکلي است که به اردوگاه اصلاحطلبان بر ميگردد و با آن مواجهند. البته بهنظر من عمدهترين مشکل اصلاحطلبان در حال حاضر ايجاد انگيزه براي مشارکت مردم در انتخابات است. بهنظر ميرسد طرح برخي شعارهاي کمتر دست يافتني و همراهي کردن با بخشهايي از جامعه آسيب ديده شايد در کوتاهمدت همدردي، همراهي و همنوايي با مردم ايجاد کند اما در درازمدت پاسخگو نيست چون اصلاحطلبان يا با اين شرايط نبايد در انتخابات شرکت کنند يا اگر بخواهند شرکت کنند دچار تناقض و پارادوکس ميشوند، چرا که مردم ميگويند تا ديروز آنگونه سخن ميگفتيد، اما امروز براي شرکت در انتخابات ليست ارائه ميکنيد اين به چه معني است؟ لذا اين تناقض اصلاحطلبان را دچار مشکل ميکند. از اين جهت معتقدم که اصلاحطلبان خيلي بايد با مقوله انتخابات با احتياط برخورد کنند و بهنحوي سخن نگويند که نتوانند به يک جمعبندي برسند. آنهايي که بحث مشارکت مشروط و ارائه ليست در اين شرايط را مطرح کردند حدود و ثغور اين طرح را به درستي مشخص نکردند که ميتواند در آستانه انتخابات منجر به بروز شرطهاي جديدي از سوي جامعه مطالبهگر شود که حتي خود اين افراد نيز نتوانند به اين مطالبات پاسخ دهند. لذا بهنظرم اين راه راهي است که گشودنش با اصلاحطلبان، اما مسدود کردنش با آنها نيست.
ارائه ليست در انتخابات مجلس تا چه ميزان ميتواند بر اقبال مردم به جريانهاي سياسي تاثيرگذار باشد؟
بهنظر من ماهيت و جنس انتخابات مجلس با رياست جمهوري تفاوت بسيار دارد چراکه در شهرستانها و بهخصوص شهرهاي کوچکتر کسي به ليست توجه ندارد. آنجا رقابتها منطقهاي و متناسب با شرايط اقليمي، قومي يا قبيلهاي است. بنابراين عموميت دادن و حالت تابو بخشيدن به اين موضوع در کشور که ممکن است فقط در کلانشهرها موضوعيت داشته باشد، بايد مقداري با احتياط مطرح و حتي دنبال شود. انتخاب کردن و انتخاب شدن حق عمومي شهروندان است و اصلاحطلبان نبايد مسيرهايي را باز کنند که منجر به کاهش انگيزه مشارکت براي توده مردم شود. اين راهي است که گشوده شده تا همه مردم بتوانند در آن تحرک کنند و رفته و آمد داشته باشند. حال برخي حاضرند با شرايط در اين مسير رفت و آمد کنند و کساني نيز ممکن است که نپسندند و بخواهند بدون شرط در اين شرايط حرکت کنند. ما نبايد مسير گشوده شده براي انتخاب کردن و انتخاب شدن را کاناليزه کنيم و بگوييم بايد اينگونه در اين مسير حرکت کنيم. اين شعارها عمومي است و اصلاحطلبان و اصولگرايان نبايد براي آن سرعتگيرهاي خاص قرار دهند و دريچه گشوده شده انتخابات را بهنحوي بسته يا باز کنند که مطلوب توده مردم نباشد. لذا بايد خيلي با احتياط برخورد شود.
اخيرا رئيس دولت اصلاحات در ديدار با دانشجويان تاکيد داشته که اگر شرايط براي ارائه ليست از سوي اصلاحطلبان مهيا نباشد اجباري به دادن ليست نيست؛ اين رويکرد همان مشارکت مشروط را تقويت نميکند؟
من معتقدم که اين اتوبان باز است و همه ميتوانند در آن رفت و آمد کنند. ما اگر خواستيم کاروان راه بيندازيم نميتوانيم بگوييم ديگران حرکت نکنند. نميتوانيم مسير را مسدود کنيم يا به تحريم انتخابات رو بياوريم. انتخابات بايد مسير خود را طي کند، معبر انتخاباتي بايد گشوده بماند و مردم در آن شرکت کنند. حال اگر ما هم توانستيم در اين مسير مطلوب خود را پيدا کنيم و با شيوه خودمان از اين معبر عبور کنيم، ميگذريم، اما حداقلش اين است که اگر نتوانستيم ليست نميدهيم. لذا همانطور که رئيس دولت اصلاحات نيز گفته در جاهايي که بتوانيم ليست ميدهيم، اما در جاهايي که نتوانيم ليست بدهيم لزومي به ارائه ليست نيست و خواهيم گفت که نظارتها کانديداهاي مطلوب را از ما گرفته، بنابراين در فلان شهر کسي را معرفي نميکنيم و مردم هرکس را انتخاب کردند بايد خود پاسخگو باشند و از جريان اصلاحات طلب پاسخگويي نکنند.
در شرايط 5 ماه مانده به انتخابات و انفعال جامعه نسبت به فرآيند انتخابات و جريانهاي سياسي چه ميزان اميدواري وجود دارد که اصلاحطلبان بازهم بتوانند با تکيه بر سرمايه اجتماعي خود در انتخابات پيروز شوند؟
اين موضوع مشروط به شهرهاي بزرگ و کلانشهرهاست. در شهرهاي کوچک اينگونه نيست و همواره امکان رقابت در مناطق مختلفي ميان اصلاحطلب و اصولگرا يا جريانهاي مستقل وجود داشته است. اينکه ما بگوييم انگيزهها کاهش پيدا کرده يا فضا انتخاباتي نيست اين شرايط را در برهههاي گذشته هم تجربه کرديم و اينگونه نيست که مختص شرايط کنوني باشد فضا که انتخاباتي شود شرايط تغيير خواهد کرد. من بهخاطر دارم در انتخابات رياست جمهوري سال 80 که رئيس دولت اصلاحات مجددا برگزيده شد دوماه مانده به انتخابات هيچ تحرکي وجود نداشت و همه ميگفتند با اينکه انتخابات در پيش است اما چرا هيچ خبري نيست؟ لذا من هنوز خيلي نگران فضاي جامعه نيستم، چراکه هنوز فضا انتخاباتي نشده است. ضمن اينکه آنهايي که دنبال کانديدا کردن افراد بودند در شهرستانها فعالند، رفت و آمد دارند و جلسه ميگذارند. ممکن است فضا در وزارت کشور يا فضاي سياسي کشور هنوز انتخاباتي نشده باشد که رقابتهاي انتخاباتي علني شود، اما در ميان توده مردم کانديداهايي که بايد کار کنند کار ميکنند. با انتخاباتي شدن فضا اين شرايط تا حد زيادي بر ميگردد.
اصلاحطلبان همواره در انتخابات مجلس در مقاطع مختلف تمرکزشان را بر تهران گذاشتهاند و از شهرستانها غافل بودند که موجب شده هميشه نامزدهاي جريان رقيب به مجلس راه يابند؛ اين مساله از بيعملي اصلاحطلبان نشأت ميگيرد يا به مسائل نظارتي مربوط است؟
در اين خصوص بايد يک آسيبشناسي جدي صورت بگيرد. در شهرستانها اعضاي هياتهاي نظارت که عموما از جريان اصولگرا و عملا رقباي انتخاباتي اصلاحطلبان هستند. در شهرستانها اعضاي هيات نظارت عموما از جريان اصولگرا هستند که با کانديداها بر سر يک حوزه انتخاباتي رقابت ميکنند. مثلا در حوزه انتخاباتي طرقبه و چناران اين جريان ميخواسته کانديدايي را تاييد يا رد کند، اما اکثر قريب به اتفاقشان افرادي بودند که متمايل به کانديدا يا نماينده موجود بودند. لذا اجازه نميدهند کسي بيايد با کانديداي مدنظر آنها رقابت کند. 3 کانديداي اصلاحطلب در حوزه چناران و طرقبه رد شدند. يکي آقاي تقيزاده خامسي بود که شهردار مشهد شد در برابر آقاي دهقان که اکنون عضو شوراي نگهبان است. اين است که مسائلي از اين دست مطرح ميشود که در حوزه طرقبه و چناران کانديداي قدرتمند اصلاحطلبي که بتواند در برابر کانديداي اصولگراها مبارزه کند به سختي معرفي و تاييد ميشود. شهرستانهاي ديگر را نيز همينطور سراغ دارم و در مشهد نيز همينگونه است. بنابراين نميشود گفت که اصلاحطلبان در شهرستانها فعاليتي ندارند چون اجازه فعاليت و تاييد نامزد انتخاباتي به آنها داده نميشود. در شهرهاي کوچک که اگر 10فعال و کنشگر اصلاحطلب و اصولگرا وجود داشته باشند، اصولگرايان در مراکز تصميمگيري هستند و اينها دوست دارند فلان فرد نماينده شهر شود. از اين رو طبيعتا يک اصلاحطلب براي نماينده شدن در آن شهر کار خيلي سختي در پيش دارد. مشکلي که ما در رقابتهاي انتخاباتي داريم دخالتهاي فراقانوني است، در حالي که هياتها بايد فقط و فقط نظارت قانوني داشته باشند. اتفاق افتاده که گفته شده فلان آقا نبايد کانديدا شود و راي بياورد. وقتي سوال شده که چرا؟ ميگويند مصلحت نيست.
پس با اين رويکرد نبايد انتظار چنداني از کميتههاي استاني شوراي عالي اصلاحطلبان براي معرفي کانديداهاي استاني داشته باشيم؟
من معتقدم که اينها مشکلات پيش روي ماست. اگر برابر مقررات قانوني انتخابات رقابتي برگزار شود ميتوان به موفقيت اميدوار بود. اگر نظارت به معناي اعمال سلايق وجود نداشته باشد و نظارت براساس منابع چهارگانه باشد که مجمع تشخيص مصلحت تاييد کرده و صرفا نظارت بر سلامت انتخابات باشد 80درصد دغدغههاي اصلاحطلبان در حوزههاي مختلف انتخابات از بين خواهد رفت.
بسيار مطرح ميشود که با وجود گذشت 2 دهه از ظهور جريان اصلاحات اين جريان سياسي به کادرسازي و نيرو پروري اقدام نکرده يا به نوعي محصولي نکاشته که در زمان انتخابات برداشت کند؛ لذا بازهم به سمت و سوي افراد نسل گذشته ميرود؛ چه ميزان با اين گفته موافقيد؟
من اين مساله را رد نميکنم چون يکي از دلايل اين مساله اين است که وقتي اصلاحطلبان بخواهند نيرويي را پرورش دهند بايد اين امر در کجا صورت گيرد فقط در حزب؟ اين نيرو بايد در مراحل مديريتي مختلف در عرصههاي مديريتي متفاوت پرورش پيدا کند. مثلا اکنون شهرداري تهران دست اصلاحطلبان است، اما اگر شهردار بخواهد يک مدير منطقه بگذارد حراست تاييد نميکند چون به مصلحت نيست و از جايي ميگويند نگذاريد اينها رشد کنند. چون اين فرد اگر در حوزه مديريت خود پيشرفت کرد و در شهرداري تهران 10مدير منطقهاي قوي پرورش دهيم اينها ميتوانند 10 شهردار بالقوه براي 10 شهر کشور يا 10 نماينده بالقوه براي مجلس آينده باشند. بنابراين نميگذارند نيرو پرورش پيدا کند. قبلا استعلام گرفتن براي يک نيرو در يک مجموعه در حد مديرکل يا معاون مديرکل استعلام ميگرفتند، اما اکنون در حد معاون يک مدرسه ميخواهند بگذارند، ميگويند استعلام بگيريد که ما اجازه دهيم. البته اگر هم اعتراضي هم به اين روند صورت گيرد ترتيب اثر داده نميشود و اتفاقا از همين گلوگاههاست که هم نقش بازدارنده براي پرورش نيروهاي جديد در حوزه اصلاحطلبان بازي ميکنند و هم نيروهاي رقيب رشد داده و بالا ميآيند. يعني يک نيروي اصلاحطلب يا مستقل بخواهد رشد کند جلويش را ميگيرند و استعلام افرادي را پاسخ مثبت ميدهند که تابع باشند.
اختلاف دروني ميان اصلاحطلبان وجود دارد که احزاب معتقد به کنشگري اشخاص و به حاشيه راندن احزاب هستند و برخي اشخاص نيز معتقدند که احزاب ميخواهند خود محوريت را در اختيار بگيرند و بر اين اساس به فعاليت بپردازند؛ اساسا اين تضاد و دوگانگي چگونه برطرف ميشود؟
در حوزه عمل مشترک اگر قائل به شايستهسالاري باشيم احزاب نيروهاي شايسته خود را معرفي ميکنند به کار گرفته ميشوند و محک ميخورند و احزاب قدرتمندتر بخش وسيعتري از عمليات ميداني را بهعهده خواهند گرفت و طبيعتا سهم بيشتري از قدرت سياسي ناشي از مشارکتشان بهدست خواهند آورد. ولي عدهاي اين را نميپذيرند و ميگويند ميخواهند در شورا بنشينند و بگويند که ما اگر 5 نفر هم هستيم يک رأي داشته باشيم و حزبي هم که 5هزار عضو دارد يک راي داشته باشد. اينها اختلاف بهوجود ميآورد و بهنظر من مديريت ميشوند. يعني اتاقهاي فکري که در حوزههاي تصميمسازي هستند اين بحثها را مديريت ميکنند و نميگذارند که اصلاحطلبان به انسجام برسند.
نقش و تاثير جرياناتي مثل قاليباف و احمدينژاد را در انتخابات و در مقابل اصلاحطلبان چقدر ميدانيد؟
بهنظر من تاثير چنداني نخواهند داشت. آقاي قاليباف که نو اصولگرايي مطرح کرده کدام يک از اصول اصولگرايي را کنار گذاشته که اکنون ادعا ميکند من اصولگرايي نو را آوردهام. اگر آقاي قاليباف معتقد به جوانگرايي و حضور جوانان در مجلس است پيشقدم شده اجازه دهد جوانان به ميدان بيايند. چطور زماني که اصلاحطلبان با افرادي مشخص وارد صحنه انتخابات ميشوند همينها ميگويند اصلاحطلبان به جوانان فرصت نميدهند؟ آقاي احمدينژاد و جريانش نيز اگر بخواهد مثل گذشته عمل کند سوخته و تمام شده، اما اگر بخواهد نقش جديدي ايفا کند شرايط ايفاي نقش جديد در جامعه بهوجود نيامده است. در شرايط کنوني امکان ورود جريانهايي غير از اصلاحطلبي و اصولگرايي که بشود قدرت را در دست بگيرند وجود ندارد. حاکميت اجازه نخواهد داد که جريانهاي سکولار و لائيک در اين کشور قدرت را در دست بگيرد يا ملي مذهبيها قدرت يابند. بنابراين حاضرند که احزاب در حد اصلاحطلبي استرليزه شده و اصولگرايي بيخطر حضور داشته باشند. لذا معتقدم شعارهايي مثل نئواصلاحطلبي و نئواصولگرايي و امثالهم شعارهاي عوامفريبانه است و هيچ نسبتي با واقعيت ندارند.
دیدگاه تان را بنویسید