ارسال به دیگران پرینت

تبدیل افراد عادی سازمان به نوآوران نخبه

آیا تا به حال به این سوال فکر کرده‌اید که نوآوری در سازمان‌های امروزی تا چه اندازه‌ای مهم است؟

تبدیل افراد عادی سازمان به نوآوران نخبه

۵۵آنلاین :

آیا می‌توان افراد نوآور را در سازمان‌های خود پرورش داد؟ چگونه می‌توان افراد عادی را به نوآوران نخبه تبدیل کرد؟ نوآوری شاهرگ حیاتی هر شرکت است که می‌خواهد در دنیای امروز پایدار و سودآور باقی بماند. سازمان‌های امروزی به‌دنبال نوآوری‌هایی هستند که توسط کارکنان صورت گیرد و این در حالی است که کارکنان آموزش‌های لازم را در این زمینه ندیده‌اند و این بزرگ‌ترین اشتباه آنها است. برای اینکه نوآوری در سازمان‌های امروزی گسترش پیدا کند و همه افراد توانایی این را داشته باشند که بتوانند نوآور شوند، لازم است به کارکنان آموزش‌های مورد نیاز داده شود. باید توجه داشت که در این زمینه نباید کیفیت فدای کمیت شود و باید برای بهبود کیفیت اقداماتی که در زمینه نوآوری انجام می‌شود، کیفیت تفکر خلاق در سازمان را افزایش داد. نوآوران موفق از زوایایی به دنیا می‌نگرند که فرصت‌های جدید را در نظرشان بسیار برجسته می‌سازد. آنها غالبا بنا بر تصادف به بینش‌هایی رسیده‌اند که برایشان به عادت تبدیل شده و به آنها این امکان را می‌دهد که گرد و غبار «از آنچه که هست» را به «آنچه که می‌توانست باشد» تبدیل کنند. حال شما را با چهار عنصر آشنا می‌کنیم که می‌تواند شما را در این راه یاری کند:

باورهای مرسوم: برای آنکه نوآوری را پیشه خود کنیم باید باور‌‌هایی را که همه مردم بدیهی می‌شمارند، مورد تردید قرار دهید و درباره مفروضاتی که در ذهن دارید دوباره بیندیشید. راهبرد‌های موثر با استفاده از سیاست‌های اجرایی، به ترویج رفتار عالی سازمانی در بین کارکنان می‌پردازد که به‌صورت تدریجی به عادت تبدیل می‌شود. نوآوران ذاتا به نفع باورهای مرسوم گرایش دارند و هر شخصی می‌تواند با قدری تمرین بیاموزد که باور‌های کهنه و بی‌خاصیت و زیان‌بار را بازشناسد و نفی کند.

روندهای مغفول: نوآوران به روندهای جدید و نوظهور دقت می‌کنند که باعث احیای کسب‌وکار قدیم یا آفرینش کسب‌وکار جدید می‌شود. آنها به جزئیاتی توجه می‌کنند که از قبل دچار تحول شده است و عمدتا از چشم کهنه‌کاران صنف‌شان دورمانده است. فرد نوآور باید بسیار با دقت و با جزئیات عمل کند، گوشه‌ای را کشف کند که دیگران و رقبا حتی از وجود آن هم خبر ندارند. تدوین راهبردی که به آفرینش نوظهور اما قدرتمند منجر شود و روندی باشد که رقیبان از انجام آن عاجز بمانند، می‌تواند جهش بزرگی را در آینده رقم زند. در این قسمت می‌توانید از خود پنج سوال اساسی را بپرسید که این سوالات می‌تواند شما را در این موضوع یاری رساند: نخست، در حین آنکه به فرهنگ، سیاست، فناوری و نظایر آن می‌اندیشید از خود بپرسید در ماه‌های اخیر از میان مطالبی که خوانده‌اید و چیزهایی که دیده‌اید یا تجربه‌شان کرده‌اید، کدام یک برای شما جذاب‌تر، شگفت‌انگیزتر و پریشان‌کننده بوده است؟ دوم، از خود بپرسید کدام یک از موضوعات غیرعادی که موفق به بازشناسی‌شان شده‌اید ممکن است مستعد تحول‌آفرینی باشد؟ سوم، اگر به اصطلاح فیلم روند تحولات حاصل از عامل مورد نظر را با سرعت بیشتری نمایش بدهیم این گسست‌ها یا همان تحولات حاصله چه تاثیری در ذهن انسان خواهد داشت؟ و چگونه به چشم خواهد آمد؟ آیا واکنش‌های زنجیره‌ای را به‌دنبال خواهد داشت؟ چهارم، کدام یک از گسستن‌ها هنوز موضوع بحث در صنف و صنعت خاص شما هستند؟ پنجم، چگونه می‌توانیم از این گسست‌ها برای خنثی کردن ترفندهای رقیبان خود بهره گیریم؟

دست‌کم گرفتن توانمندی‌ها و سرمایه‌های شرکت: هر شرکتی دارای مجموعه ویژگی و توانمندی‌هایی است که از طریق آنها می‌تواند به معرفی خود بپردازد. برای آنکه نوآور شوید باید محیط اطراف و سازمان‌های خود را مجموعه‌ای از امکانات و توانمندی‌هایی ببینید که قابلیت ترکیب با یکدیگر را دارند و محصولی نو را ایجاد خواهند کرد. یکی از شرکت‌های مهم و موفق در این زمینه والت دیزنی است که استعدادها و توانمندی‌های خود را به شکل نوین به‌کار گرفته است. در اینجا نیز می‌توانید با طرح پرسش‌هایی به اعضای واحد زیرمجموعه خود کمک کنید تا گنجینه پنهان سازمانتان کشف شود: کدام مهارت و سرمایه شما نسبت به سایر مهارت‌هایتان منحصر به فرد است؟ این مهارت‌ها و سرمایه‌ها در حوزه‌های دیگر قابلیت ایجاد ارزش و انگیزش را دارند؟ چگونه می‌توان از آنها برای تغییر موازنه بهره برد؟

نیازهای ناگفته: هدف از نوآوری آن است که مشتری را با ابتکار خود، آنچنان شگفت‌زده کنیم که حتی تصورش را هم نمی‌کرد؛ اما پس از تجربه کردن آن ابتدا احساس کند که ابتکار مزبور در زندگی‌اش ضرورت دارد. برای شگفت‌زده کردن مشتریان ابتدا باید نیازهای ناگفته آنان را کشف کنیم. انسان‌ها معمولا درگیر مفاهیم شناخته‌شده می‌شوند؛ از این‌رو اگر از مشتریان بپرسید چه خواسته‌ای دارند به ندرت موفق خواهید شد که به بینش‌های بکر و بی‌سابقه دست یابید بلکه باید مشتریان را از نزدیک و در گذر ‌زمان بررسی و سپس در مورد آنچه که یافته‌اید تامل کنید. برای یافتن نیازهای بیان نشده مشتریان مهارت‌هایی لازم است: محور اول، توانایی تشخیص وضعیت عاطفی مشتریان در حین تعامل با شرکت شما و با خدمات و کالاهای شرکت شماست. برای این کار می‌توانید از زنجیره تجربه نیز استفاده کنید. مراحل مختلف زنجیره تجربه به شرح زیر است:

اکتشاف: مشتری چگونه با کالا و خدمات ما آشنا می‌شود؟

یادگیری: مشتری چگونه بر مشخصات کالاهای ما وکالاهای رقیبان اشراف می‌یابد؟ او برای کسب این اطلاعات و مقایسه آنها با هم به چه منبعی رجوع می‌کند؟

خرید: مشتری چگونه با شرکت معامله می‌کند؟ واکنش افراد دخیل در فرآیند خرید نسبت به یکدیگر چگونه است؟

اکتساب: کالا یا خدمات ما چگونه به دست مشتری می‌رسد؟ ابعاد تدارکاتی حمل کالا یا انتقال خدمات از مبدا به مقصد کدام‌اند؟

استفاده: مشتری از کالاها یا خدمات ما در زندگی روزمره خود چگونه استفاده می‌کند؟ او برای بهره‌مندی از مزایای کالاها یا خدمات مربوط باید چه کند؟

ارتباط: مشتری پس از مرحله خرید چگونه با شرکت ما تعامل می‌کند؟ کدام تعاملات به تعمیق وفاداری و علاقه‌مندی و کدام یک موجب تشدید نارضایتی و بی‌علاقگی می‌شود؟

روی محوردیگر، حالت‌های عاطفی مختلفی را که مشتری ممکن است در هرمرحله از زنجیره تجربه از سر بگذراند نشانه‌گذاری می‌کنیم. نخستین و مهم‌ترین اقدام برای هر سازمانی که تصمیم جدی برای ظرفیت‌سازی به قصد نوآوری مستمر و تحول‌آفرین گرفته باشد آن است که به کارکنان خود بیاموزد دنیای پیرامونشان را جور دیگری ببینند. مادامی که شرکت شما با این چالش برخورد مناسب نداشته باشد، نمی‌تواند به نوآوری دست یابد.

منبع : دنیای اقتصاد
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه