ارسال به دیگران پرینت

اثر ترامپ پاک شدنی نیست!

نقش ترامپ در تاریخ ممکن است به این بستگی داشته باشد که آیا دوباره رییس جمهور می‌شود یا خیر. اگر او به جای چهار سال هشت سال در قدرت بماند احتمال بیشتری وجود دارد که نهادها، اعتماد و قدرت نرم فرسوده شوند. اما در هر صورت جانشین ترامپ با یک دنیای دگرگون شده مواجه خواهد بود، بخشی از این تغییرات ناشی از تاثیر سیاست‌های ترامپ است و بخش دیگر به خاطر تغییرات قدرت ساختاری مهم در سیاست جهان خواهد بود. تغییرات سیاست جهان هم از غرب به شرق (یعنی ظهور آسیا) و از بازیگران دولتی به بازیگران غیردولتی (که با فضای مجازی و هوش مصنوعی قدرت گرفته است) در حال تغییر است. همانطور که کارل ماکس گوشزد می‌کرد «این ماییم که تاریخ را می‌سازیم، اما نه تحت شرایطی که خودمان انتخاب کرده باشیم» سیاست خارجی آمریکایی بعد از ترامپ یک پرسش بی پاسخ باقی می‌ماند.

اثر ترامپ پاک شدنی نیست!

۵۵آنلاین :

تاثیر بلند مدت دونالد ترامپ بر سیاست خارجی آمریکا قطعی نیست. اما بحث در مورد آن یک پرسش تاریخی را احیا کرده است: آیا پیامد‌های مهم تاریخی، محصول انتخاب‌های بشر است یا نتیجه عوامل ساختاری عمده اقتصادی و سیاسی که خارج از کنترل ما هستند؟ به گزارش فرارو؛ جوزف نای، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد در پراجکت سیندیکیت نوشت: بسیاری از ناظران، از رفتار ترامپ در اجلاس اخیر گروه ۷ در بیاریتس فرانسه انتقاد کردند و آن را بی ملاحظه و مخرب توصیف کردند. برخی دیگر اینطور استدلال می‌کنند که خبرگزاری‌ها و کارشناسان بیش از حد به تمسخرها، توییت‌ها و بازی‌های سیاسی ترامپ توجه نشان می‌دهند. آن‌ها معتقدند در بلند مدت، تاریخ ‌دانان این رفتار‌های ترامپ را صرفا اشتباهات کوچک در نظر می‌گیرند. پرسش اساسی‌تر این است که آیا ریاست جمهوری ترامپ به عنوان نقطه عطفی در سیاست خارجی آمریکا تثبیت می‌شود یا تنها یک نقطه ریز در صفحه رادار تاریخ خواهد بود؟ برخی تحلیلگران جریان تاریخ را به رودخانه‌ای پرخروش تشبیه می‌کنند که بستر آن را اقلیم، بارش، ژئولوژی و توپوگرافی تعیین می‌کند نه آنچه که در رودخانه جاری است. اما حتی اگر اینگونه باشد، عوامل انسانی را نمی‌توان به سادگی به مورچه‌هایی تشبیه کرد که با جریان آب پیچ و تاب می‌خورند. بشر ، بیشتر شبیه قایقرانی در رودخانه‌های خروشان (رفتینگ) است که سعی می‌کند کنترل را به دست داشته باشد و از برخورد به صخره‌ها دوری کند، گاهی واژگون می‌شود و گاهی در رسیدن به مقصد مطلوب موفق است. درک انتخاب‌ها و شکست‌ها در سیاست خارجی آمریکا در طول قرن گذشته می‌تواند ما را در راه پاسخگویی به پرسشی که امروز در مورد ریاست جمهوری ترامپ با آن مواجهیم، مجهز کند.

اثر ترامپ پاک شدنی نیست!

جوزف نای، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد

تاثیر شرایط و رییس جمهورهای آمریکا در تاریخ

رهبران در هر دوره فکر می‌کنند آن‌ها با نیرو‌های دگرگون کننده منحصر به فردی سر و کار دارند، اما طبیعت انسان چه نقشی دارد؟ انتخاب‌ها می‌توانند مهم باشند، انجام ندادن برخی کار‌ها می‌تواند به اندازه انجام دادن بعضی کار‌ها پیامد داشته باشد. عدم نقش آفرینی رهبران آمریکا در دهه ۱۹۳۰ کمک کرد جهان به جهنم تبدیل شود (آغاز جنگ جهانی دوم با انزواطلبی آمریکا) همان کاری که امتناع رییس جمهور‌های آمریکا از استفاده از سلاح اتمی کرد، زمانی که انحصار این سلاح‌ها را در اختیار داشت. چنین انتخاب‌های مهمی را شرایط تعیین کرده یا یک فرد؟ یک قرن به عقب برگردیم. وودرو ویلسون سنت آمریکایی را شکست و نیرو‌های آمریکایی را به اروپا فرستاد تا بجنگند. اما چنین اقدامی ممکن بود در دوره هر رهبر دیگری هم صورت بگیرد (مثلا تئودور روزولت). برجستگی اخلاقیات در توجیه این اقدام و از طرفی اصرار لجوجانه ویسلون برای مشارکت صفر و یکی در "جامعه ملل" تفاوت مهم او با سایرین محسوب می‌شود. برخی اخلاق‌گرایی ویلسون برای بازگشت کامل آمریکا به "انزواطلبی" در دهه ۱۹۳۰ را سرزنش می‌کنند. فرانکلین روزولت تا قبل از حمله "پرل هاربر" قادر نبود پای آمریکا را به جنگ جهانی دوم باز کند. بعد از حمله ژاپن به پایگاه دریایی پرل هاربر، حتی اگر دولت آمریکا دست انزواطلبان محافظه کار هم بود ممکن بود آمریکا وارد جنگ جهانی شود. با این حال تصویر روزولت از تهدید هیتلر و آمادگی او برای مقابله با این تهدید، برای مشارکت آمریکا در جنگ در کنار اروپا حیاتی بود. بعد از جنگ جهانی دوم ساختار دو قطبی ابرقدرت ها، چارچوب جنگ سرد را ترسیم کرد. اما اگر به جای هری ترومن، هنری والاس رییس جمهور می‌شد، ممکن بود سبک و زمان بندی واکنش آمریکا متفاوت باشد. بعد از انتخابات ۱۹۵۲ ریاست جمهوری رابرت تفتِ انزواطلب یا داگلاس مک آرتور ممکن بود تثبیت نسبتا تدریجی "استراتژی مهار ترومن" را خراب کند. جان اف کندی برای جلوگیری از جنگ اتمی در خلال بحران موشکی کوبا قاطع بود و اولین توافق کنترل تسلیحات اتمی را امضا کرد. اما لیندن جانسون آمریکا را در باتلاق شکست در جنگ پرهزینه و غیرضروری ویتنام فرو برد. در پایان قرن ۲۰، نیرو‌های ساختاری موجب فرسایش شوروی شدند و گورباچف زمانبندی فروپاشی شوروی را سرعت بخشید. اما ساختار دفاعی و مهارت مذاکره رونالد ریگان و مهارت جرج بوش پدر در مدیریت بحران‌ها، نقش پررنگی در پایان صلح آمیز جنگ سرد داشت.

منبع : فرارو
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه