ارسال به دیگران پرینت

پرونده های قضایی چهره ها چه پیامدهای اجتماعی و سیاسی دارد؟

رسانه ها و فضای سیاسی کشور چند هفته ای است در شوک پرونده محمدعلی نجفی اند. وزیر و مدیر دیروز، چندهفته ای است به جرم قتل همسرش در زندان است.

پرونده های قضایی چهره ها چه پیامدهای اجتماعی و سیاسی دارد؟

۵۵آنلاین :

رسانه ها و فضای سیاسی کشور چند هفته ای است در شوک پرونده محمدعلی نجفی اند. وزیر و مدیر دیروز، چندهفته ای است به جرم قتل همسرش در زندان است. قتلی خانوادگی افراد بسیاری به قتل خانوادگی متهم می شوند اما پرونده نجفی، یک نقطه تمایز مهم دارد و آن چهره مرتکب به جرم است. فردی که به جرم اعتراف کرده، یک چهره سیاسی معروف و مقبول است. نام یک چهره در این ماجرا، ابعاد این پرونده را پیچیده کرده اما همه ابعاد این پرونده الزاماً سیاسی و امنیتی نیست. این پرونده و پرونده های مشابه آن، یک بعد اجتماعی هم دارند. شاید مهم ترین سؤالی که مدتهاست پس از افشای ماجراهای مالی و اخلاقی مطرح می شود این است که چنین رخدادهایی چه پیامدهای اجتماعی دارد و چه اثری بر افکار عمومی می گذارد؟

برای پاسخ به این سؤال باید بررسی کرد که چرا چنین ماجرایی برای یک چهره سیاسی رخ میدهد؟ اصولاً سه سناریو در چنین مواقعی مطرح می شود؛ اول اینکه هر آدمی در دنیا ممکن است مرتکب تخلفات مالی و اخلاقی شود و حتی تا مرحله قتل هم پیش برود. حتی یک چهره معروف و مشهور سیاسی

سناریوی دوم این است که شاید این موقعیت دشوار و تخلف، ناشی از موقعیت سیاسی فرد بوده است. یعنی چون فرد در جایگاه سیاسی و حزبی مهمی قرار دارد، تله هایی برای او گذاشته می شود تا جریانی را علیه آن فرد و جریان سیاسی منتسب به او راه بیندازند. سناریوی سوم این است که شاید، بود این افراد با نمود آنها فرق دارد؛ اینکه افراد در فضای عمومی وجه های دارند و در فضای جز آن، به گونه دیگری عمل می کنند

نگارنده قصد آن را ندارد که پرونده اخیر را در یکی از این سه سناریو قرار دهد و حکم بدهد، اما مسأله این است که هر کدام از این سه سناریو که در خصوص یک چهره سیاسی و شناخته شده رخ دهد، تنها یک نتیجه دارد، ضربه به اعتماد و افکار عمومی جامعه، چنین مسائلی به شدت اعتماد عمومی را نشانه می رود و از بین می برد. از طرف دیگر به موازات کاهش اعتماد اجتماعی، به همان میزان هم مشروعیت ساختار سیاسی در کشور زیر س وال می رود. به عبارتی پیامد چنین اتفاقی، اعتمادسوزی است. چه در عرصه اجتماعی و چه در عرصه سیاسی.

قیاس مع الفارق

یک سؤال مهم: در سالهای گذشته، کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا، به فساد اخلاقی متهم شد. پرونده ای جنجالی با شاکیان متعدد. اما چرا آنجا در آمریکا کسی برای کاهش اعتماد عمومی و از بین رفتن سرمایه اجتماعی مرثیه سر نداد اما حالا اینجا، مدیر و وزیر اسبقی به جریانی متهم است، شائبه های امنیتی، در این پرونده هم وجود دارد، اما حالا همه نگرانیم که چه بر سر اعتماد عمومی می آید؟ نجفی نه رئیس جمهور آمریکا بود و نه در دو سال گذشته، مقام دولتی داشت. چرا در ایران چنین اقدامی از سوی یک مقام میتواند به افکار عمومی آسیب بزند اما در آمریکا نه؟

برای پاسخ به چنین سؤالی قطعاً لازم است دو نظام سیاسی را با همدیگر مقایسه کرد؛ نظام سیاسی توسعه یافته و نظام سیاسی توسعه نیافته، در یک نظام سیاسی توسعه یافته، نقطه قوت و اتکای مردم به سیستم است و آدمها نقش چندانی در مقبولیت و مشروعیت سیستم ندارند. حتی اگر در در چنین کشوری، ثابت کنید رئیس جمهور فساد مالی و اخلاقی داشته، جامعه آمریکا آسیب نمی بیند. چون سیستم سیاسی در کشورهای توسعه یافته قائم به حزب است و نه فرد در مقابل در چنین کشوری اگر شما بتوانید ضعفی را در سیستم شناسایی کنید و تخلفی از یک حزب کشف کنید، آنجاست که اعتماد اجتماعی و ساختار سیاسی زیر سؤال می رود.

نقطه مقابل وضعیت، نظام های سیاسی توسعه نیافته است. در نظام های سیاسی توسعه نیافته شما میتوانید نقدهای بسیاری را به جریانها و احزاب سیاسی وارد کنید، می توانید ساختار سیاسی کشور را نقد کنید، انتقادات جدی به آن وارد کنید، بدون آنکه در اصطلاح آب از آب تکان بخورد و افکار عمومی چندان اهمیتی برای آن قائل باشند. اما در مقابل این نظام های سیاسی کاملاً قائل به فرد هستند و مقبولیت و مشروعیت خود را از افراد و چهره ها می گیرند. در این ساختار، افراد اعتبار دارند و نه سیستم و ساختار. در این نظام ها چهره ها از قداست خاصی برخوردارند و هر خراشی در این میان، می تواند به ساختار سیاسی ضربه بزند و اعتماد عمومی را زیر س وال ببرد. در نتیجه اگر ماجرایی که برای فردی چون نجفی در ایران رخ داد، در آمریکا رخ بدهد، ضربه ای به اعتماد عمومی نمیزند اما اگر همان ماجرا در ایران رخ دهد، افکار عمومی آسیب می بیند و سیگنال این ماجرا منفی است.

حال این مقدمه می تواند پاسخ آنانی باشد که معتقدند پرونده نجفی می تواند یک پرونده قتل خانوادگی باشد یا یک پرونده سیاسی و حتی آن را با پرونده کلینتون مقایسه می کنند و میگویند چون آنجا افکار عمومی تخریب نشد ، اینجا هم نمی شود. اما چهره ها در چنین سطحی در ایران، تکیه گاه جامعه اند و تعهداتی دارند که عدم رعایت آنها مشکل ساز است. با زیر سؤال رفتن تعهد و مقبولیت آنان، تعهد مدیران و مقبولیت همه آنها زیر س وال می رود. در نتیجه باید گفت مقایسه ساختار سیاسی ایران و آمریکا، قیاس مع الفارق است چراکه در ایران فرد اهمیت دارد و در آمریکا سیستم.

تکیه گاههای لرزان

اما آیا در ایران سیستم سیاسی هم زیر سؤال میرود؟ هر ضربهای به اعتماد اجتماعی، مشروعیت کلیت آن را زیر سؤال می برد. چون تکیه گاههای اجتماعی که مورد وثوق بودند آسیب می بیند، در نتیجه مشروعیت یک سیستم هم از دست می رود. در این میان هم مشروعیت کل سیستم زیر سؤال است و هم یک جریان خاص. من می توانم اعلام کنم اگر عملکرد ضعیف روحانی ۱۰ واحد به اصلاح طلبان ضربه زد و آنها را زیر سؤال برد، قطعاً پرونده آقای نجفی هم س ه واحد به اصلاح طلبان ضربه زده است و آنها را تضعیف خواهد کرد.

یک نکته را البته نباید از نظر دور داشت. آن هم اینکه افکار عمومی اصولاً، قادر به تشخیص واقعیت است. آنها اصولاً منتظر می مانند تا ببینند در جریان رسیدگی ها و حتی در جریان گذر زمان، آیا اتهامات مالی و اخلاقی وارد شده به افراد ثابت می شود یا نه. موارد متعددی در گذشته تاکنون بوده که افرادی به جرمی متهم بوده اند، اما افکار عمومی فرد متهم را تبرئه کرده و جرم را تایید نکرده است. اما مسأله اساسی در این میان دیگر فرد نیست. بلکه مسأله این است که در این حالت افکار عمومی با سؤال مهم تری مواجه می شود؛ اینکه چرا یک جریان سیاسی باید برای حذف رقیب یا ماندن در قدرت تا این حد پیش برود؟ این خود به معنای ضربه به اعتماد و مشروعیت ساختار سیاسی است.

الزامات سیاسی

روی دادن چنین ماجراهایی یک مسأله است و جلوگیری از تکرار آن مسأله دیگر. آنچه امروز سرمایه اجتماعی جامعه را در معرض فرسایش قرار داده، تکرار تخلف و بی اخلاقی های سیاسی است. در این میان باید دو چیز را سرلوحه قرار داد:

اول: تقویت نهادهای مدنی قابل اعتماد است. یکی از مهم ترین ارکان نهادهای مدنی، رسانه های آزاد و مطبوعات مستقل است. با وجود رسانه های آزاد، بی اخلاقی های سیاسی کاهش می یابد و افراد و احزاب چون در معرض نقد رسانه اند، کمتر خطا می کنند. از طرفی، جریان سیاسی رقیب نمی تواند در نبود رسانه های آزاد، جریان های خبری دروغ بسازد. از طرفی با وجود اطلاعات شفاف، مردم به اخبار دروغ و شایعات روی نمی آورند. در نتیجه اگرچه در مواردی جریان های سیاسی حس می کنند رسانه های آزاد مزاحماند، اما در بزنگاه ها نبود این رسانه ها میتواند یک جریان را به زمین بزند.

نکته دوم این است که یادمان باشد چه در دوستی و چه در دشمنی با افراد و احزاب سیاسی، نباید واقعیت ها را قلب کنیم. چون در یک ساختار سیاسی، اطلاعات کذب و جریان های مخرب، تنها یکسو را زیر سؤال نمی برد و ممکن است خودمان در همان آتشی که راه انداخته ایم بسوزیم.

منبع : تجارت فردا
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه