روزنوشتهای تاریخی ازسوی سیاستمداران، ارزش و اهمیت بسیاری دارد و انتشار آنها باعث میشود، تصویر واضح و روشنتری از وقایع تاریخ معاصر به دست آید.
آقای هاشمی از اول فروردین 1360 تا یک روز قبل از وفات، یعنی 35 سال، هر روز خاطراتش را یادداشت کرده است؛ کاری بزرگ و تاریخی که در میان سیاستمداران دنیا دیده نشده است. خاطرات آیتالله هاشمی، غالبا ثبت وقایع است و تحلیلهای ضمنی دارد.
خاطرهنویسی همزاد عصر پیدایش مدرنیته است. ثبت لحظههای حساس تاریخی، بهویژه آنها که در سرنوشت یک ملت تأثیرگذارند و برخورد معرفتشناسانه با آنها، از کارکردهای اصلی خاطرهنویسی، بهعنوان یک گرایش ادبی- تاریخی مدرن است. سیرایتمیلز، جامعهشناس آمریکایی و صاحب سهگانه «نخبگان قدرت»، خاطرهنویسی را بهمثابه روشی برای تولید دانش میداند و توصیه میکند همه یک «دفتر یومیه» داشته باشند و منظم بنویسند. به اعتقاد میلز، یادداشت روزانه، نشانهای از بلوغ روشنفکری است. او تجربه را یک منبع کار فکری اصیل میداند که ما ازطریق ثبت خاطرات، به گسترش عادت خودبازتابی میپردازیم و یاد میگیریم که چگونه دنیای درونی خود را بیدار نگاه داریم. به اعتقاد میلز، اینکه گفته میشود «تجربه داشته باشید»، به این معناست که بتوانیم گذشته را در زمان حال قرار دهیم و به کار گیریم و راه اصلی بهکارگیری تجربه، ثبت خاطرات است.
مسعود بهنود معتقد است، از سه دوره از تاریخ معاصر ایران، سه کتاب مانده است که عبارتاند از: روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه و خاطرات اسدالله علم و خاطرات هاشمیرفسنجانی که از اتاقخلوتهای قدرت، خاطره دست اول دارند؛ از این منظر منابع دستاولی هستند که دوره ناصرالدینشاه و محمدرضاشاه و جمهوری اسلامی را بازنمایی میکنند. آثار دیگری که همین ادعا را داشتهاند، با اینها ارزش برابری ندارند. از این میان اعتمادالسلطنه و اسدالله علم، نگران بودهاند که مبادا در زمان حیاتشان، نوشتهها به دست شاه و مأموران بیفتد و برای چاره کار، جادرجا جملاتی در ابراز وفاداری به شاه وقت باقی گذاشتهاند. خاطرات هاشمیرفسنجانی این خوف را ندارد، اما چون در زمان حیات نویسنده منتشر شده، از نگرانیهای دیگری سرشار است.
خاطرات آیتالله هاشمی، در نوع خود منبع مهمی برای تاریخنگاری مورخان به شمار میرود، چراکه نویسنده موقعیت سیاسی منحصربهفردی داشته و مطالبی را ثبت کرده که همتراز آن تاکنون انتشار نیافته است؛ مثلا این خاطره مهم تاریخی «فورا با آیات مشکینی، خامنهای و امینی برای مذاکره با امام به جماران رفتیم. ساعت نهونیم شب رسیدیم. با اینکه امام معمولا شبها ملاقات نمیدادند، ما را پذیرفتند. آیتالله خامنهای و من درباره ترجیح حفظ آیتالله منتظری صحبت کردیم؛ امام با جدیت رد کردند. پیشنهاد شد که لحن نامه تعدیل شود. این را هم نپذیرفتند. درخواست شد از صداوسیما پخش نشود، قبول نکردند. من پافشاری کردم. امام با مشاهده اشکهای من، گفتند که امشب صبر میکنند و پخش را به فردا میاندازند. قانع نشدم و با اندوه از خدمت امام مرخص شدیم. آقایان به منزل ما آمدند و تا ساعت ١٢ شب درباره راهکارها مذاکره کردیم. فردای آن شب تلخ، هنگام طلوع فجر، فرستاده امام به منزل من آمد و گفت امام فرمودهاند، فلانی دیشب با ناراحتی رفت؛ به او بگو که از انتشار نامه منصرف شدهام، نگران نباش». یا این خاطره تاریخی از لحظات رحلت بنیانگذار انقلاب: «[حضرت امام] چشمشان را باز کردند و شمرده با صدای ضعیف اضافه کردند: اگر متحد باشید، انقلاب پیشرفت میکند. مکثی کردند و ادامه دادند: بهخصوص بین شما و آقای خامنهای، نگذارید خنّاسان بین شما و ایشان فتنه کنند». برخی معتقدند کتابهایی نظیر خاطرات هاشمیرفسنجانی تاریخ نیستند و بیارزشاند و فقط برای دفاع از نویسنده و بزرگنمایی او نوشته میشوند، به آن نشانی که حقیقت را به تمامی نمیگویند و حتی کوشش بسیاری هم برای واژگونهنشاندادن آن و پنهانداشتن واقعیتها به کار میبرند. البته این سخن غلطی است، اما حتی در صورت صحت نیز از اهمیت این نوع کتابها نمیکاهد.
کتابهایی که تاکنون سیاستمداران در دنیا منتشر کردهاند، مانند خاطرات کلینتون، اوباما، نیکسون، کیسینجر، تاچر، چرچیل و ژنرال دوگل، عموما بعد از پایان دوره حضور در قدرت نگاشته شدهاند و یادداشت روزانه نیستند. در این کتابها در کنار خدمات سیاسی، به خطاهای نویسندگان نیز پرداخته شده و اتفاقا جزء جالبترین بخشهای این کتابهاست، اما در کتابهای خاطراتی که تاکنون در ایران به چاپ رسیده، از جمله 60سال صبوری و شکوری، ابراهیم یزدی؛ آنسوی اتهام، عباس امیرانتظام؛ درس تجربه، ابوالحسن بنیصدر؛ از نهضت آزادی تا مجاهدین، لطفالله میثمی؛ امنیت ملی و دیپلماسی هستهای، حسن روحانی؛ ایستگاه آسمان، سیدرحیم صفوی؛ کالکهای خاکی، عزیز جعفری و خاطرات آیتالله منتظری، مصباح یزدی، جنتی، مهدویکنی، ناطقنوری، محمدی ریشهری، صادق طباطبایی، محسن رفیقدوست و محمد هاشمی، هیچ اشارهای به خطایی نیست. انگار که خطا و اشتباهی در کارنامهشان نیست و اگر هم هست، ناشی از حُسننیت نویسنده و اعتماد به کسانی است که بیوفا و قدرناشناس و فراموشکار بودهاند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مؤسسات بسیاری برای تاریخنگاری به وجود آمد، اما به دلیل عدم رعایت اصول علمی، غالبا برونداد مناسب نتوانستند تولید کنند. مثلا کتب منتشره مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سوگیرانه و بیشتر شبیه بیانیههای تحلیلی احزاب سیاسی است تا متون پاکیزه و قابل استفاده تاریخی. به نظر میرسد تولیدات مراکز متعدد تاریخنگاری که از بودجه عمومی استفاده میکنند، ضرورت دارد ازسوی اساتید تاریخ تحلیل محتوا شوند و میزان ارجاع مقالات تاریخی به تولیدات آنها بررسی شود و اصلاح رویه در آنها به انجام برسد. مسئله امروز تاریخ معاصر، جنگ روایتها نیست؛ همافزایی روایتهاست. روایتهای تاریخی مانند قطعات پازل همدیگر را تکمیل میکنند. آنها که خیال میکنند، با انتشار پُرحجم و متعدد، قضاوت تاریخی را به نفع خود رقم میزنند، سخت در اشتباهند؛ تاریخ معاصر را مورخان صرفا براساس منابع معتبر و صحیح مینویسند.
دیدگاه تان را بنویسید