ارسال به دیگران پرینت

سینماگری پیشرو

مسعود کیمیایی نامی که بیش از 50 سال با سینمای ایران گره خورده و بدون شک در تاریخ سینما ماندگار است. او برای ساختن این جایگاه تلاش مداوم و حرکت پیوسته داشته است.

سینماگری پیشرو
 

کیمیایی جامعه خود را با قهرمان‌های فیلم‌هایش کالبدشکافی می‌کند. قهرمانان تنهایی که یک‌تنه مانند وسترن‌های سینمای کلاسیک -مسعود کیمیایی این فیلم‌ها را در سینما رامسر خیابان ری از کودکی تا جوانی با اشتیاق بسیار دیده- سر عقاید خود جانشان را فدا می‌کنند. او این شخصیت‌ها را بسیار دوست دارد. در فیلم‌های کیمیایی اعتراضات قشر آسیب‌دیده جامعه با خلق کاراکترهای به‌یادماندنی زنده می‌شود. به همین دلیل فیلم‌های او مورد توجه اقشار مختلف جامعه قرار می‌گیرد.

در فیلم «قیصر» در دوره‌ای که رسانه‌های جمعی حکومت قصد داشتند نظمی مدرن به جامعه ایران تزریق کنند، شخصیتی معترض شکل گرفت که حرف دل مردم را می‌زد. حتی قبل از «قیصر» مخاطبان در فیلم «گنج قارون» با فاصله‌های طبقاتی جامعه مواجه می‌شوند. اما در «قیصر» حرکتی اعتراضی شکل می‌گیرد که عصیانگری و شورش دربرابر وضع موجود به اجزای شخصیت او تبدیل می‌شود. شاهد نارضایتی قهرمان فیلم از وضع موجود می‌شویم و به این نکته به‌وضوح روی پرده عینیت می‌بخشد. این نگاه گزنده همچنان برای جوانان یک الگو است. مسعود کیمیایی در فیلم‌های بعدی‌اش هم این هم‌سازی را ادامه می‌دهد. قهرمانان «رضا موتوری»، «داش آکل»، «بلوچ»، «خاک»، انسان‌های تنهایی هستند که در جست‌وجوی عدالت‌اند.

هرچند «قیصر» این نوع نگاه را در سینمای ایران تثبیت کرد، فیلم به موضوعی مهم میان روشنفکرانی همچون ابراهیم گلستان، پرویز دوایی، نجف دریابندری و پرویز نوری مطرح شد. البته مخالفانی مانند هوشنگ کاووسی هم داشت. «قیصر» «سینمای اعتراض» را در برابر «جریان روشنفکری آرمان‌گریزِ خویش‌نشین» علم کرد. «گوزن‌ها» نمونه قابل ارجاعی از ذهنیت هوشیار یک مؤلف است که نقطه اوج کارنامه هنری این سینماگر محسوب می‌شود. کیمیایی در قالب دو کاراکتر قدرت (فرامرز قریبیان) و سید (بهروز وثوقی ) تمام دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی را با زبان تکان‌دهنده و واقع‌گرایانه بیان می‌کند.

قدرت مظهر آگاهی‌بخش بیدارکننده و سید حاصل نابسامانی اجتماعی و اعتراض سایه او و هشداری جدی بر جامعه خواب‌آلود بود. ساختار سینمایی «گوزن‌ها» مثال‌زدنی و پر از جزئیات است. هیچ پلان و سکانسی به حال خود رها نشده است. در طول داستان کیمیایی با زبان سینمایی، نگاهی غم‌خوارانه و حقیقت‌گرایانه به مناسبات و مشکلات آدم‌ها دارد که پایان اصلی فیلم، جایی که لیلا و قدرت در خانه سید به ضرب گلوله نیروهای امنیتی کشته می‌شوند، به اجبار اداره فرهنگ و هنر وقت عوض می‌شود! و در نسخه اکران‌شده سید، قدرت را راضی می‌کند تسلیم شود و مبارز مصلح (چریک) را مجبور می‌شود به سارق بانک تغییر دهد.

گوزن‌ها با خشم شروع و با شکست و امید پایان می‌‌یابد. در «سفر سنگ» انقلاب پیش‌بینی شد که از تیزبینی فیلم‌ساز ناشی می‌شود. در دوره پس از انقلاب دیدگاه کارگردان و دل‌مشغولی‌هایش تفاوت ساختاری با قبل از انقلاب نداشت اما شرایط فیلم‌سازی متفاوت شد. «خط قرمز» اولین فیلم کیمیایی پس از انقلاب بود که او با برداشت آزاد از فیلم‌نامه «شب سمور» بهرام بیضایی زندگی مأمور امنیتی ساواک را روایت می‌کند.

فیلم تنها در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و به دلیل مشخص‌نبودن خطوط قرمز با تغییرات اجباری چندین‌بار فیلم‌برداری شد ولی درنهایت هرگز به نمایش عمومی درنیامد! به هر حال، شرایط سینما و روش سیاست‌گذاران چندان با شمایل آدم‌های کیمیایی سازگار نبود! کیمیایی می‌خواست صریح‌تر با مخاطبان خود صحبت کند.

این بی‌پرده صحبت‌کردن را در آثار قابل اعتنایی همچون دندان مار، ردپای گرگ، اعتراض، جرم و حتی فیلم آخرش«خون شد»، شاهد هستیم.

فیلم‌هایی که بی‌تردید از خوش‌تکنیک‌ترین محصولات سینمای ایران هستند. در آخرین اثرش (خون شد) هنوز ذوق و شوق هنرمندی‌اش را می‌توان به‌طورکامل دید. مسعود کیمیایی، جریان‌سازترین و مهم‌ترین فیلم‌ساز تاریخ سینمای ایران، با تمام فرازونشیب‌هایی که پشت‌سر گذاشته خستگی‌ناپذیر همچنان فیلم می‌سازد و چندین نسل با دیدن فیلم‌های او با جامعه‌شان بهتر آشنا می‌شوند.

 

منبع : شرق
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه