۵۵آنلاین :
دشمنی با ایران برای عربستانسعودی به یک دلمشغولی وسواسگونه و بیمارگونه تبدیل شده است. ولیعهد جوان به بهانه تهدیدهای خارجی قدرت خود را تثبیت و تحکیم میکند. نقشه او اکنون تمام منطقه را در معرض خطر قرار داده است. این روزها سخنان شدیداللحنی از طرف عربستانسعودی شنیده میشود. ثامرالسبهان، وزیر مشاور در امور کشورهای عربی حوزه خلیج [فارس]، پس از استعفای سعد حریری، نخستوزیر لبنان، گفت: «ما با دولت لبنان بهعنوان دولتی که علیه ما اعلام جنگ کرده، برخورد خواهیم کرد». درهمینحال، دولت عربستانسعودی از همه شهروندان خود خواست تا لبنان را ترک کنند؛ دیگر کشورهای حاشیه خلیج [فارس] نیز از این اقدام پیروی کردند. دولت عربستان حتی حمله موشکی یمن به پایتخت ریاض را که پیش از اصابت به هدف ساقط شده بود، بهعنوان یک «اقدام جنگی» از سوی ایران در نظر گرفته بود. واکنش تهران نیز به همین اندازه تند و شدیداللحن بود: محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، در پیامی توییتری نوشت که عربستانسعودی ایران را مسئول عواقب ناشی از «جنگ تهاجمی» آغازشده بهدست خود قلمداد میکند. این تشدید تنشها، بیپایه و ناگهانی نیست؛ از هنگام بهقدرترسیدن ملکسلمان در ژانویه ٢٠١٥، عربستانسعودی از خطمشی تقابلی و انعطافناپذیری در زمینه سیاست خارجی پیروی میکند. ملکسلمان همچنین محمدبنسلمان، پسر ٣٢ ساله خود را -که با نام اختصاری MBS شناخته میشود- بهعنوان جانشین خود تعیین کرده است. محمدبنسلمان همچنین وزیر دفاع و بهاینترتیب یکی از مسئولان و تصمیمگیرندگان درباره استراتژیهای سیاست منطقهای جدید است. در گذشته، عربستانسعودی بهعنوان عامل مصالحه درنظر گرفته میشد که برای حل اختلافات به میانجیگری تمایل داشت، اکنون این کشور خود را بهعنوان قدرتی منطقهای و مداخلهگر جلوه میدهد. در پشت این تغییر، راهبرد عوامگرایانه ولیعهد جوان قرار دارد که میخواهد قدرت خود را در درون کشور، از طریق تمرکز بر یک دشمن خارجی تثبیت کند و تحکیم بخشد و آن دشمن خارجی را ایران میداند. عربستانسعودی موجودیت خود را در معرض خطری جدی از سوی ایران میبیند و نگران است که جمهوری اسلامی بخواهد نفوذ خود را در جهان عرب بیشازپیش گسترش دهد. این برداشت موضوع جدیدی نیست و از دوران انقلاب ایران در سال ١٩٧٩ بهوجود آمده بود، اما در دوران ملکسلمان حالت جدیدی به خود گرفته است. او متقاعد است که بهمنظور دفاع از برتری عربستان در جهان عرب و حفظ بقای خود باید با نفوذ ایران مقابله کند. ایران بهعنوان ریشه و خاستگاه تمام بدیهایی در نظر گرفته میشود که منطقه را دچار هرجومرج کرده و بنابراین باید متوقف شود؛ این دیدگاهی فراگیر بوده و مورد اتفاقنظر همه در عربستانسعودی است. این کشور خود را در احاطه دستنشاندههای ایرانیان میبیند و مسیر ضدایرانی آن بیشازپیش به یک وسواس و روانپریشی تبدیل شده است: «ایرانهراسی». بهاینترتیب، در دوران محمدبنسلمان، شیطانی جلوهدادن ایران بخشی از فرهنگ سیاسی عربستانسعودی شده و سیاست خارجی این کشور را تعیین میکند. این نکته را میتوان در بسیاری از مثالهای مختلف تشخیص داد: یمن عربستانسعودی از مارس ٢٠١٥ تاکنون، رهبری ائتلافی نظامی را با هدف جلوگیری از پیشروی شورشیان حوثی در یمن برعهده دارد. عربستانسعودی حوثیها را بهعنوان متحدان ایران میبیند که ممکن است کنترل «حیاطخلوت» این کشور سلطنتی را به دست گیرند؛ امری که بههیچوجه قابلپذیرش نیست. بااینحال، رهبران عربستانسعودی تاکنون قادر نبودهاند به اهداف جنگی خود دست یابند؛ برعکس، بسیاری از ناظران هماکنون درباره «ویتنام سعودی» (اشاره به گرفتارشدن آمریکا در جنگ ویتنام) صحبت میکنند. سازمان ملل متحد ریاض را به کشتار غیرنظامیان و استفاده از بمبهای خوشهای متهم میکند، در نتیجه مداخله نظامی عربستان، وضعیت بحرانی یمن بهطورچشمگیری رو به وخامت گذاشته است: ٢,٩میلیون نفر در داخل کشور از خانههای خود گریخته و حدود یکسوم از ٢٧میلیون نفر جمعیت این کشور با خطر قحطی و مرگ ناشی از گرسنگی روبهرو هستند. در بهار ٢٠١٧، بیماری واگیر وبا سراسر کشور را دربر گرفت. محمدبنسلمان یکی از عاملان و بانیان اصلی این فاجعه بوده و تاکنون هیچ راهحل سیاسی پیدا نکرده است. قطر حتی مناقشه با قطر نیز بهطورغیرمستقیم در نتیجه سیاست «ایرانهراسی» عربستان آغاز شده است: در ماه ژوئن ٢٠١٧، عربستانسعودی، امارات متحده عربی، بحرین و مصر محاصره قطر را آغاز کرده و سفرای خود را فرا خواندند. یکی از اتهامات عنوانشده آن بود که قطر همکاری بیشازحد نزدیکی با ایران دارد. این نکته حقیقت دارد که قطر و ایران از یک میدان مشترک گازی استفاده کرده و ازاینرو همکاری اقتصادی دارند. اما هیچ مشارکت راهبردی سیاسی بین دوحه و تهران وجود ندارد. اما محمدبنسلمان با تظاهر به وجود چنین اتحادی، میتواند قصد واقعی خود را دنبال کند. برای مثال، قطر با پشتیبانی از اخوانالمسلمین مصر، از نقطهنظر عربستانسعودی بسیار دور میشود. یک مقام ارشد عربستان در مصاحبهای گفت، موضوع همچنین بر سر تقابل و برخورد «دستور کارها» است: محمدبنسلمان جوان میخواست به همتای خود، شیخ تمیم، امیر ٣٨ ساله قطر، تفهیم کند که بهتر است با قدرت برتر منطقه در نیفتد. بنابراین از نزدیکشدن (قطر) به ایران بهعنوان ابزاری برای بهزانودرآوردن یک مخالف ناخوشایند استفاده میشود. اما این پروژه تا کنون شکست خورده است: بهترین مثال، انتقال ٢٢٢میلیون یورویی نیمار، فوتبالیست برزیلی بارسلونا، به باشگاه فرانسوی پاریسنژرمن بوده که از سال ٢٠١١ متعلق به سازمان سرمایهگذاری قطر است. این قرارداد بزرگ که با پول قطر امکانپذیر شد، پیامی از سوی امیر قطر به جهان و بهویژه عربستانسعودی بود، مبنی بر اینکه آنها تحت فشار عربستان تسلیم نخواهند شد. لبنان جدیدترین مرکز مناقشه در سیاست منطقهای عربستانسعودی، لبنان است. سعد حریری، نخستوزیر سنیمذهب این کشور، بهطورناگهانی استعفا داد. این واقعیت که او استعفای خود را در ریاض، پایتخت عربستانسعودی، اعلام کرد، این احتمال را تقویت میکند که عربستانسعودی او را مجبور به انجام این کار کرده است. هرچه باشد، او بهعنوان فردی مطلوب عربستانسعودی درنظر گرفته شده و ارتباطات تجاری نزدیکی با این کشور داشت. اما حتی در اینجا نیز، عامل مهار ایران نقش مهمی بازی میکند: حزبالله که مهمترین متحد عربی ایران بهشمار میروند، بخشی از دولت وحدت ملی در لبنان به ریاست حریری بودند. او مدت کوتاهی قبل از استعفای خود، با مشاور رهبر انقلاب ایران، ملاقات کرده بود که بهاحتمال زیاد در ریاض بهعنوان توهین و بیاحترامی تلقی شد. حریری در بیانیه خود، ایران و حزبالله را متهم کرد که لبنان را گروگان گرفتهاند و اعلام کرد نگران جان خود است. همچنین بسیاری از لبنانیها بر این باورند که فشار عربستان در پشت این اظهارات تعجبآور قرار دارد. محافل دولتی لبنان حتی بر این گمان بودند که حریری در عربستان دستگیر و زندانی شده است. با تأیید ترامپ علاوه بر موارد فوق، باید به سخنان تند و شدیداللحن وزیر مشاور در امور کشورهای عربی حوزه خلیج [فارس] خطاب به حزبالله که آن را با دولت لبنان یکی میداند، توجه داشت. هدف این رویکرد بیاعتبارکردن حزبالله و همچنین ایران است. برخی ناظران حتی میگویند محمدبنسلمان قصد دارد اسرائیل را علیه حزبالله تحریک کند تا درصورت امکان به دو هدف خود برسد
منبع : شرق
دیدگاه تان را بنویسید