در روزهایی که اقتصاد ایران زیر فشار تحریم، تورم و بیثباتی تاب آورده، مذاکره دیگر یک انتخاب سیاسی نیست؛ ضرورتی حیاتی برای بقای اقتصادی است. این را نه از زبان سیاستمداران، بلکه از زبان کارشناسانی چون دکتر ماکان آریا پارسا میشنویم؛ کارآفرینی که هم تجربه میدانی دارد و هم پشتوانه نظری، و سالهاست درباره غیبت دیپلماسی اقتصادی در ایران هشدار میدهد.
دکتر ماکان آریا پارسا تنها به خاطر تجربه کارآفرینیاش شناخته نمیشود؛ او نخستین ایرانی است که سه دوره پسادکتری در حوزه کارآفرینی را پشت سر گذاشته و یکی از این دورهها را با تمرکز بر ژئوپلیتیک و توسعه کارآفرینی در دانشگاه تهران به انجام رسانده است. این ترکیب منحصربهفرد از دانش نظری و شناخت دقیق از مناسبات قدرت و اقتصاد، به تحلیلهای او عمقی داده که از سطح تئوری فراتر میرود و مستقیماً با واقعیتهای ملموس اقتصاد ایران پیوند میخورد.
از نگاه دکتر آریا پارسا، مذاکره نباید تنها بهعنوان ابزاری برای رفع تحریمها دیده شود. او باور دارد که مذاکره میتواند دروازهای باشد به روی فناوریهای نو، سرمایهگذاران بینالمللی و بازارهایی که ثبات و آیندهنگری در آن حرف اول را میزند. اما وقتی در ساختار تصمیمگیری کشور، از دولت تا مجلس، نه برنامه مشخصی وجود دارد و نه ارادهای برای پیشبرد آن، مذاکره هم به تلاشی بینتیجه تبدیل میشود.
دکتر آریا پارسا تأکید میکند: «مذاکره باید برنامه داشته باشد، نه صرفاً یک مانور یا واکنش سیاسی. باید پلی باشد برای عبور به آینده، نه صرفاً بیانیهای برای امروز». او با نگاهی واقعگرایانه، به کشورهایی اشاره میکند که با منابعی به مراتب کمتر از ایران، از طریق دیپلماسی اقتصادی هوشمند، توانستهاند در زنجیرههای جهانی تولید و ارزش نقشآفرین باشند. در مقابل، ایران با وجود تمامی مزیتهای ژئوپلیتیکی، انسانی و طبیعی، بهدلیل تردید و نگاه امنیتزده به اقتصاد، تنها نظارهگر فرصتهایی است که یکی پس از دیگری از دست میروند.
او دو عامل را به عنوان ریشه این ناکامیها برمیشمارد: برداشت نادرست از تحولات بینالمللی و هراس مزمن از تصمیمگیری در عرصه سیاست خارجی. به گفته او، وقتی دولت و مجلس برنامهای جامع و منسجم برای مواجهه با چالشهای جهانی ندارند و تصمیمسازیها یا به تأخیر میافتد یا تحتتأثیر ملاحظات غیرکارشناسی متوقف میشود، فرصتها به تهدید تبدیل میشوند و کشور، بهجای حرکت بهسوی توسعه، در چرخهای فرسایشی از فرصتسوزی گرفتار میماند.
او با لحنی متعادل که نه امید واهی میدهد و نه سیاهنمایی میکند، تصویری واقعبینانه از وضعیت ایران در قیاس با کشورهای منطقه ترسیم مینماید: «در حالی که برخی کشورها با استراتژیهای دقیقتر، جایگاه خود را در بازارهای جهانی تثبیت کردهاند، ما همچنان درگیر نزاعهای درونی، ابهام در اولویتها و ترس از تغییر باقی ماندهایم». از نظر او، مسئله فقط تحریمها نیست؛ مسئله، ناتوانی دولت و مجلس در بهرهبرداری از ظرفیتها و تبدیل آنها به مزیت رقابتی است.
اینکه صدای کارشناسی مانند دکتر ماکان آریا پارسا کمتر در رسانههای رسمی شنیده میشود، خود گواهی است بر فضای تصمیمگیری حاکم؛ فضایی که در آن عقلانیت مستقل، به حاشیه رانده شده است. نقد او نه دعوت به تسلیم است و نه تهییج برای تقابل، بلکه دعوتی است برای بازگشت به عقلانیتی که مذاکره را ابزار حفظ منافع ملی میداند، نه بازیچهای برای منازعات فرسوده و بیسرانجام.
مجلس و دولت؛ مسئولان غایب در میدان عمل
از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا، چالش اصلی نه در نبود منابع، بلکه در ناتوانی مزمن در سیاستگذاری است. بهزعم او، ایران گرفتار نوعی "ایستایی ارادی" شده؛ وضعیتی که در آن تصمیمگیران، از ترس تبعات تغییر، تن به هیچ تغییری نمیدهند. او میگوید: «در جهانی که سرعت تحولات از تصمیمگیری ما جلو زده، تردید مساویست با عقبماندگی. فرصت در اقتصاد، مانند قطاریست که فقط یکبار از ایستگاه عبور میکند. ما ایستادهایم، نگاه میکنیم و فقط افسوس میخوریم».
این سخنان حاصل تجربه زیسته فردی است که سالها هم در متن فضای اقتصادی ایران حضور داشته، هم در سطح بینالمللی، سازوکار توسعه را از نزدیک دیده و تحلیل کرده است. دکتر ماکان آریا پارسا با اشاره به روندهای جهانی میگوید: «در دنیای امروز، کشوری موفق است که بتواند میان اقتصاد و سیاست توازن ایجاد کند؛ نه آنکه یکی را قربانی دیگری کند». او معتقد است که اقتصاد ایران قربانی سیاستزدگی شده؛ جاییکه هر طرح اقتصادی، پیش از آنکه از منظر فنی بررسی شود، قربانی تفسیرهای جناحی میشود و در همان مراحل اولیه به محاق میرود.
او از مدل کشورهایی نام میبرد که با وجود تحریم، انزوای جغرافیایی یا محدودیت منابع، با دیپلماسی اقتصادی فعال و انعطافپذیر توانستهاند به بازارهای جدید راه یابند و حتی جایگاه بینالمللی خود را ارتقاء دهند. از نظر او مسئله ما نداشتن دشمن خارجی نیست؛ مسئله این است که ارادهی حل مسئله در داخل نهادینه نشده. ما یا انکار میکنیم یا تعلل. هیچکدام از این دو، راهحل نیست.
دکتر ماکان آریا پارسا باور دارد که مذاکره زمانی معنا پیدا میکند که در خدمت یک نقشه راه باشد؛ نقشهای که مختصات اقتصاد ایران را بشناسد، منابع و مزیتها را با واقعیات جهان هماهنگ کند، و از مسیر گفتوگو، فضای تنفس برای تولید، صادرات و جذب سرمایه را فراهم سازد. اما آنچه در عمل میبینیم، چیزی جز تکرار تجربههای بیحاصل گذشته نیست: اتلاف منابع انسانی، فرار سرمایه، و جایگزینی امید با انفعال.
او هشدار میدهد که فرصتهای امروز، فردا بازنخواهد گشت. جهان منتظر ایران نمیماند. بازیگران منطقهای و جهانی، جای خالی ما را با شتاب پر میکنند. و ما، بهجای ورود مؤثر به این رقابت، همچنان در حال آزمون و خطای دیروزهای شکستخوردهایم.
اصلاح از درون، پیشنیاز تعامل بیرونی
دکتر ماکان آریا پارسا هشدار میدهد: هیچ مذاکرهای—even اگر به امضای توافقی رسمی ختم شود—بدون آمادگی درونی، قادر به نجات اقتصاد نخواهد بود. از نگاه او، مذاکره نه یک نقطه پایان، بلکه تنها آغاز مسیریست که اگر زیرساختهای داخلی برایش فراهم نباشد، به بیراهه ختم میشود. با زبانی صریح و بیپرده میگوید: «اگر نظام بانکی ما منزوی بماند، اگر سرمایهگذار به آیندهی کشور اطمینان نداشته باشد، اگر مقررات، هر هفته رنگ عوض کند، حتی بهترین توافق هم معجزه نخواهد کرد».
دکتر ماکان آریا پارسا بر این باور است که بدون اصلاحات واقعی اقتصادی، نمیتوان انتظار داشت تعامل با جهان نتیجهای ملموس داشته باشد. بهزعم او، این اصلاحات باید از شفافسازی قوانین مالیاتی شروع شود؛ جایی که امروز بسیاری از فعالان اقتصادی، بهخاطر ابهامها و تصمیمهای سلیقهای، احساس امنیت نمیکنند. اما ماجرا فقط به مالیات ختم نمیشود. حقوق مالکیت باید تضمین شود، سیاستهای پولی باید ثبات پیدا کند و مجوزهایی که نفس کسبوکار را گرفتهاند، باید بازنگری و سادهسازی شوند.
از نگاه ماکان آریا پارسا، سیاست خارجی زمانی اثرگذار است که امتداد منطقی اقتصاد ملی باشد، نه مانعی در برابر آن. وقتی اقتصاد اسیر فضای سیاسی میشود، نه تنها سرمایهگذار خارجی انگیزهای برای ورود پیدا نمیکند، بلکه سرمایه داخلی هم راه خروج را در پیش میگیرد. تعامل جهانی، فقط یعنی هیئتهای دیپلماتیک رفتوآمد کنند؟ قطعاً نه. تعامل واقعی یعنی آن کارآفرین خارجی که با امید وارد کشور میشود، احساس کند در اینجا میشود ساخت، رشد کرد و ماند.
اما نقد او محدود به توصیههای کلی نیست. دکتر ماکان آریا پارسا، دولت و مجلس را به «فقدان صداقت راهبردی» متهم میکند؛ نهادهایی که در ظاهر، بر طبل مذاکره میکوبند، اما در عمل، زیرساخت تحقق آن را تضعیف یا نابود کردهاند. «مذاکره، عصای معجزهگر نیست. ابزار است. اگر نتوانیم فضای داخلی را بازسازی کنیم، تعامل خارجی هم فرسایشی، بینتیجه و پرهزینه خواهد بود».
او همچنین ضرورت ایجاد نهادی مستقل برای پایش و اجرای توافقات را مطرح میکند؛ نهادی متشکل از متخصصان مستقل، نمایندگان بخش خصوصی و دانشگاهیان. نهادی که مأموریتش، تبدیل خروجی مذاکرات به برنامه عملیاتی باشد، نه گزارشنویسی برای بایگانیهای اداری. از نگاه او، اگر نتیجه مذاکره، تنها یک سند بایگانیشده باشد، نه تغییری در زمین بازی ایجاد میکند و نه امیدی در دل بازیگران واقعی اقتصاد.
دکتر ماکان آریا پارسا در نهایت تأکید میکند که نگاه او به آینده ایران، در یک اصل ساده اما بنیادین خلاصه میشود: «مذاکره نباید در انحصار سیاست بماند. باید به پروژهای ملی بدل شود، با حضور بازار، دانشگاه و مردم. فقط در این صورت است که میتوان امید داشت اقتصاد ایران، دوباره روی پای خود بایستد».
دیدگاه تان را بنویسید