ارسال به دیگران پرینت

کثیف ترین خانه | کثیف ترین خانه در ایران

باورتان نمی‌شود این خانه در ایران لقب کثیف ترین خانه را دارد! + عکس

برای مشاهده عکس کثیف ترین خانه در ایران با ما در ادامه همراه باشید.

باورتان نمی‌شود این خانه در ایران لقب کثیف ترین خانه را دارد! + عکس

کثیف ترین خانه در ایران

برای مشاهده عکس کثیف ترین خانه در ایران با ما در ادامه همراه باشید.

درخواست اهالی و برای پی بردن به ماجرا به محله جوادیه سر زدیم. خانه پیرزن درست وسط کوچه‌ای در این محله قرار دارد. یک خانه قدیمی دو طبقه با نمای آجری که با خانه‌های نوسازی مجاور کمترین شباهتی ندارد.

خالی کردن نجاسات در کوچه

«شهین مرتضوی» بانوی میانسال ساکن این محله، از آزارهای همسایه‌اش اینطور می‌گوید: «این زن کمترین اعتقادی به نظافت و بهداشت ندارد و هر چی زباله و آشغال و در کوچه و خیابان می‌بیند جمع می‌کند و به خانه‌اش می‌برد.

از طرفی خانه‌اش را پاتوق گربه‌ها کرده و هر چه گربه در محله است به خانه‌اش می‌برد.»

مرتضوی گلویش را صاف کرده و در حالی که لحن صدایش را پایین می‌آورد، ادامه می‌دهد: «آدم رویش نمی‌شود بگوید اما این همسایه ما از ترس پر شدن چاه فاضلابش شب‌ها یک سطل پر از نجاست و فضولات انسانی را در جوی کوچه خالی می‌کند و صبح مجبوریم کوچه را بشوریم تا بتوانیم زندگی کنیم.»

هنوز صحبت‌های همسایه تمام نشده که یک گربه از راه می‌رسد و جلوی خانه پیرزن می‌نشیند. مرتضوی گربه را نشان داده و می‌گوید: «بفرمایید! شاهد از غیب رسید.» و ادامه می‌دهد:

از این به بعد با یخ لباسات رو اتو کن! | معجزه یخ برای رفع چروک انواع لباس

«تنها موجود زنده‌ای که پایش را در این خانه می‌گذارد همین گربه‌ها هستند که از صبح تا شب لا به لای زباله‌های داخل خانه می‌پلکند.»

او نفس تازه کرده و می‌افزاید: «در خانه همسایه مردم‌آزار ما به روی گربه‌ها باز است و با آنها زندگی می‌کند، به آنها غذا می‌دهد و عصرها هم در حالی که گربه‌هایش از سروکولش بالا می‌روند جلوی در می‌نشیند و بوی تعفن خانه‌اش در کوچه می‌پیچد به طوری که برای نفس کشیدن مجبوریم ماسک بزنیم.»

می‌خواهیم از این کوچه برویم

در حین صحبت با مرتضوی، «فهیمه شریفی» یکی دیگر از ساکنان کوچه از راه می‌رسد و درد دلش باز می‌شود: «تا به حال کسی داخل خانه‌اش را ندیده چون به جز گربه‌ها هیچکس را به خانه راه نمی‌دهد ولی از بوی تعفنی که از خانه‌اش می‌آید پیداست که داخل چه خبر است.»

او ادامه می‌دهد: «بارها با زبان خوش به او تذکرداده‌ایم که زباله و نجاسات را در کوچه نریزد به حمام برود و نظافت خانه‌اش را رعایت کند و گربه‌ها را به خانه راه ندهد و خانه‌اش را انبار زباله نکند.

اما چون پیرزن بد دهانی است و می‌گوید چهاردیواری اختیاری و فحاشی می‌کند.»

او می‌افزاید: «با این حال همسایه‌ها هوایش را دارند و در مناسبت‌ها برایش غذا و نذری می‌برند ولی در را باز نمی‌کند و از پشت پنجره می‌گوید ظرف را پشت در بگذارید و بروید.»

شریفی که دل پری از این ماجرا دارد می‌گوید: «بارها با ۱۳۷, ۱۱۰، بهزیستی و هر جایی که فکرش را کنید تماس گرفته‌ایم اما هیچکس کاری نمی‌کند. از دست آزار و اذیت‌های این پیرزن خسته شده‌ و خانه‌مان را برای فروش گذاشته‌ایم تا از این کوچه برویم.»

از اول اینطور نبود

همسایه‌ها دورهم جمع می‌شوند و هر یک خاطره‌ای از آزار و اذیت‌های پیرزن نقل می‌کنند. آنها معتقدند همسایه‌شان از روز اول همینطور بوده، این میان بانو غنی‌پور از ساکنان قدیمی کوچه حرف‌های تازه‌ای دارد. او می‌گوید:

«من از قدیم این خانم و همسر مرحومش را می‌شناسم. همسرش در یک قنادی کار می‌کرد. آنها با وجودی که بچه نداشتند به خوبی و خوشی کنار هم زندگی می‌کردند.

اما وقتی همسرش فوت کرد زن بیچاره بهم ریخت و در خانه‌اش را به روی همه بست و دیگر به هیچ چیز از جمله نظافت خانه‌اش اهمیت نداد.»

او ادامه می‌دهد: «به نظر می‌رسد همسایه ما دیگر تعادل روحی ندارد، نیازمند کمک است و باید نهادهایی مثل بهزیستی، شهرداری و … از او حمایت کنند.»

صحبت از حمایت نهادهای شهری و اجتماعی که می‌شود «نیلوفر شاکری» مدیر محله جوادیه می‌گوید: «چند وقت پیش یک گروه جهادی داوطلبانه خانه او را نظافت کردند. خانم‌های گروه هم او را به حمام عمومی بردند. اقدام خوبی بود به شرطی که مستمر باشد.»

او ادامه می‌دهد: «برخی فکر می‌کنند که این خانم مستحق است و برایش غذا یا مواد غذایی می‌برند در حالیکه او مستمری همسرش را می‌گیرد و نیاز مالی ندارد. فقط از نظر اجتماعی باید حمایت شود. اگر بهزیستی او را به کهریزک می‌برد هم خودش راحت می‌شد و هم اینکه یک کوچه از دستش آسوده می‌شدند.»

بعد از شنیدن حرف‌های همسایگان برای دیدار با آن پیرزن، همراه مدیر محله و بانوان همسایه به در خانه‌اش می‌رویم. ولی هرچه زنگ می‌زنیم کسی در را باز نمی‌کند. همسایه‌ها می‌گویند از پشت پنجره نگاه می‌کند ولی چون می‌داند چه کارش داریم در را باز نمی‌کند.

منبع : وقت صبح
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه